13دلیل که چرا: یا چطور پیام اخلاقی بدهید که حتماً خودکشی کنیم از دستتان

9
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

سریال «13 دلیل که چرا»، که مدعی آن است که کاوشی روانشناسانه بر جهان نوجوانان و مسئله‌ی خودکشی است، طی چندماهی که از انتشارش روی نتفلیکس می‌گذرد، سر و صداهای زیادی به پا کرده است. از طرفی عده‌ای به شدت سریال را مورد تشویق و حمایت قرار داده‌اند که مثلاٌ پیام‌ها و حرف‌های مهمی دارد و لازم است تماشا و درک شود و در طرف مقابل، عده‌ای آن را تشویق به خودکشی انگاشته‌اند و تقبیحش کرده‌اند. کشمکش درباره‌ی این سریال آنقدر بالا گرفته که در مدارس کانادا هرگونه بحث درباره‌ی سریال ممنوع شده است و شخص سازندگان سریال توامان زیر تیغ انتقاد و روی محمل تشویق قرار گرفته‌اند.

سریال «13 دلیل که چرا»، که مدعی آن است که کاوشی روانشناسانه بر جهان نوجوانان و مسئله‌ی خودکشی است، طی چندماهی که از انتشارش روی نتفلیکس می‌گذرد، سر و صداهای زیادی به پا کرده است. از طرفی عده‌ای به شدت سریال را مورد تشویق و حمایت قرار داده‌اند که مثلاٌ پیام‌ها و حرف‌های مهمی دارد و لازم است تماشا و درک شود و در طرف مقابل، عده‌ای آن را تشویق به خودکشی انگاشته‌اند و تقبیحش کرده‌اند. کشمکش درباره‌ی این سریال آنقدر بالا گرفته که در مدارس کانادا هرگونه بحث درباره‌ی سریال ممنوع شده است و شخص سازندگان سریال توامان زیر تیغ انتقاد و روی محمل تشویق قرار گرفته‌اند.

جمعی از روانشناسان هم به قائله وارد شده‌اند و درباره‌ی سریال مطالبی نوشته‌اند. بسیاری از آنان، سریال را به بی‌مسئولیتی در برخورد با جوانان متهم کردند. به عقیده‌ی ایشان، نشان دادن بی‌پرده‌ی موضوع حساسیت برانگیزی مثل خودکشی، ممکن است عواقب جبران‌ناپذیری را به همراه داشته باشد و بذر این ایده را در سر افرادی که با افسردگی دست و پنجه نرم می‌کنند، بیندازد که که تنها راه شنیده شدن از سمت خانواده و اطرافیان خودکشی است و خلاصه سریال تابوی خودکشی را شکسته و در عوض آن را یک راه برون‌رفت از مشکلات نشان داده. در طرف مقابل اما طرفداران سریال هم-شاید به درستی- جدل کرده‌اند که صرف منعکس کردن بعضی مسائل واقعی و تأثیرات ثانوی این انعکاس، دلیل نمی‌شود که فضای پولیتیکال کارکتنس را در عرصه‌ی سرگرمی حاکم کنیم و بشویم پلیس فکر ملت.

به هر روی، کاری که سریال بیش و پیش از هرچیز انجام داده، این بوده که باب بحث درباره‌ی خودکشی را گشوده و به نظر می‌رسد تمرکز روی اصل و اساس خودکشی بیشتر از داستان و ساخت خود سریال باشد.

به عقیده‌ی دورکیم،جامعه شناس مشهور، نیرویی که تعیین کننده‌ی خودکشی است، نیروی روانشناختی نیست؛ بلکه یک نیروی اجتماعی است. او خودکشی را یک عمل ناهنجار نمی‌داند، و تمام نظریاتی که خودکشی را نوعی تقلید یا مسئله ی سرایتی می‌دانستند رد می‌کند. پس عجیب نیست اگر این سریال که نوعی نیروی اجتماعی مهم است، خود متأثر از و تأثیرگذار بر این پدیده باشد و نتوان مستقلاٌ به داستانش پرداخت. نظریه ی دورکیم خودکشی را به چند دسته‌ی کلی تقسیم می‌کند که هرکدام از آنها خود جای بحث و بررسی دارند. اما خودکشی به آن معنا و مفهومی که ما با آن در این سریال سرو کار داریم، دسته‌ای موسوم به “خودکشی خودپرستانه” است که از خود محوری و نارسیسیسم نشأت می‌گیرد. در خودکشی خودپرستانه، شخص از مسئولیت‌هایی که روی دوش او هستند و شرایطی که درگیرش شده،خودآگاهانه شانه خالی می‌کند و تصمیم به پایان دادن زندگی خود می‌گیرد. اما قبل از ادامه‌ی بحث درباره‌ی عمومیت پدیده‌ی خودکشی، اجازه بدهید ببینیم حرف حساب این سریال چیست؟


سیزده دلیل که چرا


سریال که از روی رمانی به همین نام(به قلم جی اشر) اقتباس شده، داستان دختر نوجوانی به نام هانا بیکر را روایت می‌کند که پس از سه سال مورد آزار قرار گرفتن توسط  همکلاسی‌هایش، دست به خودکشی می‌زند. اما هانا قبل از گرفتن زندگی خودش، ۱۳ نوار کاست ضبط می‌کند و برای اشخاصی که از نظرش او را به این مسیر سوق داده‌اند و مسئول خودکشی‌اش بوده‌اند، می‌فرستد تا آنها را از گناهشان مطلع کند و مثلاٌ عذاب وجدان به جانشان بیاندازد. اگر اهل فیلم و سریال باشید، دست کم چندباری در ماه‌های اخیر نام سریال به گوشتان خورده و اگر آدم بدشانسی بوده باشید، با طرفداران سرسخت سریال هم برخورد داشته‌اید.

سریال خیلی صادقانه تلاش دارد واقعیت دنیای نوجوانان را به نمایش بگذارد، اما متأسفانه در این کار به طرز مفتضحانه‌ای شکست می‌خورد و نهایتاً سعی می‌کند شکستش را با پنهان شدن پشت شعارهای آرمانی و حال به هم زن بپوشاند. بگذریم از اینکه دیالوگ‌ها و بازی‌ها خیلی جاها شبکه‌ی فخیم سی‌دبلیو را به ذهن متبادر می‌سازند و یا اینکه یک نابغه‌ای این تصمیم هوشمندانه را گرفته که رمانی فقط ۲۸۸ صفحه‌ای را تبدیل به سریالی ۱۳ قسمتی و طولانی کند(حسن تعلیل؟ وجه تمسیه؟ جوگیری بیش‌ازحد؟). راستش اگر این حواشی و بحث‌های جامعه‌شناسانه و روان‌شناسانه حول سریال نبودند و اگر سریال بدل به پدیده‌ای مثلاٌ فرهنگی نمی‌شد، شاید اصلاٌ اسم ۱۳ دلیل که چرا هم به گوشتان نمی‌رسید. ولی شوربختانه ما در جهانی زندگی می‌کنیم که فرامتنیت و بینامتنیت، از خود متن مهم‌تر گشته‌اند و حالا این سریال آن‌قدر مهم شده که باید بشود موضوع یک یادداشت.

خلاصه آنکه بسیاری از مردم گول این جاذبه‌ی فرامتنی سریال را خورده‌اند و ایرادهای ریز و درشت آن رابه کلی نادیده گرفته‌اند و عملاً سریال را می‌پرستند و نه به مثابه اثری داستانی، بلکه راهنمایی برای زندگی(یا مرگ؟) ارجش می‌نهند. ولی اجازه بدهید همین‌جا خیالتان را راحت کنم که بر خلاف اسم معتبر نتفلیکس و تمام سر و صداهای شکل گرفته پشت سر ۱۳ دلیل که چرا، سریال چیزی نیست جز اثری تینیجری و شیک که خودش را زیادی جدی گرفته است. با تمام این‌‌ها، نمی‌شود منکر این شود که پرسش‌های جذابی را مطرح کرده و بحث‌های جالبی را دور خود راه انداخته است.


هانا بیکر و خودکشی خودپرستانه


روانشناسان معتقدند میان خشم و افسردگی، رابطه‌ی مستقیمی وجود دارد و هرچه بیمار خشم‌های فروخورده‌ی بیشتری داشته باشد، بیشتر در منجلاب افسردگی فرو می‌رود و این موضوع ممکن است عواقب سهمناکی به دنبال داشته باشد. این نظریه کاملاً درباره‌ی هانا صدق می‌کند، علی‌الخصوص زمانی که در سریال می‌بینیم هانا پس از ضبط دوازدهمین کاست و تخلیه‌ی خشم خود، به آرامش عجیبی دست پیدا می‌کند و برای یک لحظه هم که شده با خود فکر می‌کند شاید بهتر باشد نظرش را عوض کند و از تصمیمش برگردد؛ که البته همانطور که در همان ابتدای سریال می‌بینیم این بازگشت خیلی دوام نمی‌آورد و با تلنگر روانی کوچکی، دوباره به سمت خودکشی بازمی‌گردد.

عده‌ای معتقد هستند که هانا شخصیت ضعیفی دارد که نمی‌تواند از حقش دفاع کند و خودکشی را به جنگیدن ترجیح می‌دهد؛ که البته اشتباه می‌کنند. شرایط سنی هانا و محیطی که در آن قرار گرفته بود همه دست به دست هم دادند که او را به این تصمیم برسانند و همانطور که بالاتر گفته شد، دلیل خودکشی هانا نه از روی ضعف، که از روی خودپرستی و تمایل برای به دست آوردن قدرت و کنترل است. در سریال هم البته می‌بینیم که هانا، از ورای قبر، بالاخره کنترل را در دست می‌گیرد و خودش را محور زندگی دوستانش می‌کند و توجهی که طالبش بوده را بالاخره به دست می‌آورد. یکی از نقاط انتقاد بزرگ سریال البته همین بوده که نهایتاٌ نشان داده خودکشی، تصمیم درست بوده. راستش این انتقاد آن‌قدرها وارد نیست و نباید دچار این اشتباه شوید که قصد نگارنده هم این بوده که خودکشی را کم‌اهمیت جلوه بدهد یا شعارهای عنتلکتی سر بدهد. منتها موضوع خیلی ساده از این قرار است که خودکشی نهایتاٌ باید یک حق انتخاب باشد و ماهیتاٌ چیزی به جز این نبوده و نیست و در شرایطی که هانا قرار داشته، برای رسیدن به هدفی که در لحظه برایش اهمیت داشته، طبعاٌ این گزینه را انتخاب کرده و به هدفش هم رسیده. نقدی اگر باشد، باید بر هدف او باشد، هرچند که البته درک این هدف و مقتضیات رسیدن به آن هم مستلزم شناخت از شرایط او بوده که اغلب منتقدان احتمالاٌ آگاهی کافی از آن ندارند.


مسئله‌ی غامض فرامتنیت و پیام اخلاقی


با وجود دفاعی که از شرایط روانی هانا در بند قبل کردم، باید اقرار کرد که سریال هدف اصلی‌اش را گم کرده: که داستان باشد و داستان تعریف کند. تمام این بریز و بپاش‌ها و جار و جنجال‌ها نهایتاٌ در خدمت پیام اخلاقی بسیار واضحی هستند که البته شایسته است به بچه‌های هفت ساله یادش داد و نه یک مشت نوجوان(و یا باورتان بشود یا نه، بزرگسال) که مخاطب سریال بوده‌اند. پیام گل‌درشت سریال هم مشخص است: قلدری نکنید! به مردم زور نگویید و اگر دختری به شما گفت نه منظورش دقیقاً همان نه است! لطفاً دقت کنید! نه به معنی آره نیست! یعنی بر خلاف تصوری که احتمالاً در تمام زندگیتان داشتید، نه و بله متضاد یکدیگر هستند. در همین باره می‌توانید به دوره‌ی تخصصی نتفلیکس هم مراجعه کنید که این دو کلمه‌ی متضاد را روی تخته به زبان‌های مختلف برایتان می‌نویسند. دستشان درد نکند.

با تمام این‌ها، اگر از داستان و از فضای معیوب و شخصیت‌های ابتر و شعارهای توی چشم سریال بگذریم، باید اعتراف کنم سریال کمابیش حائز اهمیتی که طرفدارانش مدعی آن هستند می‌باشد. سریال خودکشی را فهمیده و مسیر رسیدن به آن را هم فهمیده و شرایط اجتماعی و روانی اطراف آن را هم فهمیده، فقط در اجرا و پیاده‌سازی آن لنگیده است. اما در پایان، شاید بد نباشد بدانیم یک لبخند تمسخرآمیز، یک شایعه ی کودکانه و شوخی‌های خرکی ممکن است چه بلایی بر سر زندگی دیگران بیاورد، ولو از طریق داستانی که بی‌نقص نیست و از قضا نقایص و معایب فراوان دارد. اگر قادرید بخش داستان‌دوست مغزتان را خاموش کنید و سریال را به مثابه یک مستند روایی ساختگی تماشا کنید، شاید برایتان بد نباشد؛ یا اگر فرزند یا دوست مستعد خودکشی دارید، شاید سریال جرقه‌ای باشد تا برایش بیشتر وقت بگذارید. برای بقیه‌ی ما اما، ۱۳ دلیل که چرا، خسته‌کننده‌ترین اثر مهم سال‌های اخیر است.

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات
  1. مبزو

    واقعاً هم سریال خسته‌ کننده‌ای بود. من تمام فصل اول را دانلود کردم اما با تمام هیاهوی اطرافش و استیل درک و فهمی که در یکی دو اپیزود اول نسبت به مشکلات نوجوانان بروز داد، نتوانستم بیشتر از سه چهار اپیزود (آن هم به زور) تماشا کنم. الانم اصلاً دوست ندارم که به این سریال برگردم و با نریشن‌های مته تو مخ کُنِ هانا روبرو بشم. اما وجدانی بازی‌ها و سر و شکل ساخت سریال در آن حدی که در یادداشت اشاره شده بود بد و مبتدیانه نبود.

  2. lorde

    نقد مسخره ای بود. دنبال ایراد بود و یا حتی میخواست ایراد درست کنه نمیخواست نقد کنه.

    1. رکسانا

      والا من که ازش پرسیدم گفت خیلی هم مهربون برخورد کرده با سریال:دی وگرنه ایرادای بیشتری داشت :دی

  3. نوجوان

    چطوری میشه به جامعه فهموند که نباید یسری کارها رو کرد ؟ بنظر من با احساساتشون . وقتی اونو قلقلک بدین و وارد یه چالشش کنین و بنظر من این سریال به خوبی اینکار و کرده . من یسری از بخش های نقدتون و قبول دارم تقریبا . ولی این سریال دقیقا برای نوجوان ها و بزرگسال هاست به نظر من . چون وقتی به یک نوجوان و حتی بزرگسال بگویید قلدری نکن نباید انتظار داشته باشید که خیلی این مسئله رو جدی بگیره چون فقط باهمین جمله عمق ماجرا رو متوجه نمیشه و اگر فکر می کنید یک کودک هم می فهمه معنای قلدری نکن چیه به نظر من باز هم اشتباه می کنید شاید اون معنای لغویش و درک کنه ولی مفهومش خیلی ها درک نمی کنند . این سریال گفت که :
    ۱) چیز های کوچیک مهم و قابل اهمیت اند
    ۲) گفت که یک آدم خوب می تونه اشتباه آگاهانه ای بکنه که آسیبش جبران ناپذیر باشه پس اگر فکر می کنی انسان خوبی هستی پس بدون که تو هم ممکنه باعث مرگ یه نفر باشی !
    ۳) گفت که سکوت بعضی اوقات از حرف زدن مخرب تره و ابراز احساسات قشنگ می تونه از خیلی فاجعه ها جلوگیری کنه .
    و خب این سریال خودش اعلام کرد که انسان های افسرده نباید ببینن ولی با این حال قبول دارم که در کنار تمام چیزهایی که به امثال من یاد داد ممکنه باعث خودکشی امثال هانا شده باشه .
    و اینکه نظر آخرم در مورد سریال که ربطی به نقد نداره اینه که بنظرم تقریبا ۶۰_۷۰٪ سریال فقط مختص همون کشوره یعنی برای اونا درس خوبی می تونه باشه چون من به عنوان یک دختر همسن هانا نمی تونم اون فضا رو تو مدارس خودمون ببینم‌ و خب درصد بالاییش برمیگرده به اینکه اینجا مختلط نیست و همین از خیلی مسائل پیشگیری کرده و دخترا اصولا خیلی آدم های مشکل سازی برای هم حداقل از نگاه من به همکلاسی هایم نیستند و از مدارس پسرونه هم خبر ندارم ولی مسائلی مثل تجاوز و یا افسردگی بخاطر جنس مخالف و از این قبیل توی ایران به شکل دیگه ای وجود داره که اونم من شدیدش و ندیدم ‌. این سریال نمی تونه خیلی برای نوجوان های ایرانی مفید باشه حداقل دخترها چون حداقل می دونم که اصلا قلدری دخترانه در مدارس نمی بینم ممکنه باشه البته ولی انقدر کم هست که دیده نشه و در اصل مشکلات مدرسه ی هانا شبیه مشکلات یه مدرسه ی دخترانه ی ایرانی نیست .
    بیشتر برای اینکه مشکلات یکسری هم نوع توی یجایی روی کره زمین رو درک کنیم می تونست مفید باشه و همون سه موردی که بالا گفتم و خیلی مهم بودن بنظرم .
    در کل این یه سریال آموزشی بود بیشتر برای من و برای حس خوب و اوقات فراغت و اینا نبود و می خوام یک بار دیگه دو فصلشو ببینم چون قشنگ می گفت و اگر برای آدم های افسرده این فیلم ابزار خودکشیه برای من بیشتر حسرت برانگیز بود که اگر هانا زنده بود می تونست چه کار هایی بکنه مخصوصا با کلی و حسرت اینکه در آخر تقریبا همه کسانی که باعث آزار هانا شده بودند حالا دور هم جمع بودند برای دفاع از اون برای از دست دادنش ناراحت بودند .

  4. نوجوان

    چطوری میشه به جامعه فهموند که نباید یسری کارها رو کرد ؟ بنظر من با احساساتشون . وقتی اونو قلقلک بدین و وارد یه چالشش کنین و بنظر من این سریال به خوبی اینکار و کرده . من یسری از بخش های نقدتون و قبول دارم تقریبا . ولی این سریال دقیقا برای نوجوان ها و بزرگسال هاست به نظر من . چون وقتی به یک نوجوان و حتی بزرگسال بگویید قلدری نکن نباید انتظار داشته باشید که خیلی این مسئله رو جدی بگیره چون فقط باهمین جمله عمق ماجرا رو متوجه نمیشه و اگر فکر می کنید یک کودک هم می فهمه معنای قلدری نکن چیه به نظر من باز هم اشتباه می کنید شاید اون معنای لغویش و درک کنه ولی مفهومش خیلی ها درک نمی کنند . این سریال گفت که :
    ۱) چیز های کوچیک مهم و قابل اهمیت اند
    ۲) گفت که یک آدم خوب می تونه اشتباه آگاهانه ای بکنه که آسیبش جبران ناپذیر باشه پس اگر فکر می کنی انسان خوبی هستی پس بدون که تو هم ممکنه باعث مرگ یه نفر باشی !
    ۳) گفت که سکوت بعضی اوقات از حرف زدن مخرب تره و ابراز احساسات قشنگ می تونه از خیلی فاجعه ها جلوگیری کنه .
    و خب این سریال خودش اعلام کرد که انسان های افسرده نباید ببینن ولی با این حال قبول دارم که در کنار تمام چیزهایی که به امثال من یاد داد ممکنه باعث خودکشی امثال هانا شده باشه .
    و اینکه نظر آخرم در مورد سریال که ربطی به نقد نداره اینه که بنظرم تقریبا ۶۰_۷۰٪ سریال فقط مختص همون کشوره یعنی برای اونا درس خوبی می تونه باشه چون من به عنوان یک دختر همسن هانا نمی تونم اون فضا رو تو مدارس خودمون ببینم‌ و خب درصد بالاییش برمیگرده به اینکه اینجا مختلط نیست و همین از خیلی مسائل پیشگیری کرده و دخترا اصولا خیلی آدم های مشکل سازی برای هم حداقل از نگاه من به همکلاسی هایم نیستند و از مدارس پسرونه هم خبر ندارم ولی مسائلی مثل تجاوز و یا افسردگی بخاطر جنس مخالف و از این قبیل توی ایران به شکل دیگه ای وجود داره که اونم من شدیدش و ندیدم ‌. این سریال نمی تونه خیلی برای نوجوان های ایرانی مفید باشه حداقل دخترها چون حداقل می دونم که اصلا قلدری دخترانه در مدارس نمی بینم ممکنه باشه البته ولی انقدر کم هست که دیده نشه و در اصل مشکلات مدرسه ی هانا شبیه مشکلات یه مدرسه ی دخترانه ی ایرانی نیست .
    بیشتر برای اینکه مشکلات یکسری هم نوع توی یجایی روی کره زمین رو درک کنیم می تونست مفید باشه و همون سه موردی که بالا گفتم و خیلی مهم بودن بنظرم .
    در کل این یه سریال آموزشی بود بیشتر برای من و برای حس خوب و اوقات فراغت و اینا نبود و می خوام یک بار دیگه دو فصلشو ببینم چون قشنگ می گفت و اگر برای آدم های افسرده این فیلم ابزار خودکشیه برای من بیشتر حسرت برانگیز بود که اگر هانا زنده بود می تونست چه کار هایی بکنه مخصوصا با کلی و حسرت اینکه در آخر تقریبا همه کسانی که باعث آزار هانا شده بودند حالا دور هم جمع بودند برای دفاع از اون برای از دست دادنش ناراحت بودند .

  5. Nameless

    از نظر سریال بسیار خوبی بود . به همه پیشنهاد میکنم ببینن . هرچند فصل سوم تاثیر و جذابیت فصل های پیشین رو نداشت اما باز هم پیشنهادش میکنم. من یک دخترم و از طرفدار های پر و پا قرص این سریال هستم .و دلیل اصلی اینکه من جذب این سریال شدم ،این بود که من بسیار تنها بودم و توسط کسانی توی مدرسه محاصره شده بودم که زندگی کردن با اونها مثل یک کابوس بود.حتی بلاهایی ب سر من میاوردن که وقتی از راه مدرسه به خونه برمیگشتم ،فقط دنبال بلند ترین ساختمان میگشتم یا یه روز به بالای ساختمان برم و بپرم. من به این سریال جذب شدم چون بهم یادآوری کرد من تنها نیستم (شاید باورتون نشه ولی هرلحظه از این سریال درست مثل زندگی خودم بود-گرچه بعضی از اتفاقات توی سریال با زندگی من تفاوت داشت اما باز هم مثل این بود ک فیل زندگیم رو پلی کرده باشم)من به این سریال جذب شدم چون بهم نشون داد حتی آدمی به بی رحمی برایس واکر هم میتونه تغییر بکنه و ما باید فرصتی دوباره بهش بدیم؛بهم یاد داد که اگر مثل جسیکا بجنگیم ،میتونیم از درد هامون کم کنیم.بهم یاد داد که حتی یه کلمه از حرفام یا یک عملی از من ممکنه زندگی یک نفرو نابود کنه . امیدوارم روزی همه ی انسانها ب این درک برسن که این سریال بسیار مفید هست و تماشا بکنن اون رو تا اسیب زدن به همدیگرو متوقف بکنن. و ای کاش میفهمیدند ک من در پی ساختن زندگی ای بهتر هستم،در پی داشتن رفتاری بهتر با دیگران و کمک ب اونها و اونها دست از آسیب زدن به من هم برمیداشتن . ولی افسوس از……:)

    1. m

      مطمین باش که یک روز زندگی بهتری برای خودت میسازی.
      برای همکلاسیهات هم اگه هنوز باهاشون برخورد داری کسی مثل والدینت یا معاون انضباطی رو در جریان بذار.سعی کن که کمتر باهاشون روبه رو بشی.من یک پسرم و همکلاسی بد داشتم.میدونم چقدر بده.ولی همه چیز درست میشه.

  6. نوجوان

    بنظر من خیلی عالی تونست احساسات یک نوجوون که این اتفاقات برایش افتاده را توصیف بکنه خیلی تونستم با سریال ارتباط برقرار کنم و درک کنم یک ادم چطور فکر به خودکشی میکنه

  7. مهگل

    به نظرم نقدتون اصلا منطقی نبود و بیشتر سعی داشتید ایراد پیدا کنید و الکی نظر دهید. سریال بسیار عالی تونست با مخاطب ارتباط برقرار کنه و بهرحال این مسائل مثل خودکشی و تجاوز باید بیان بشه و باید جلوش گرفته بشه و شاید این سریال تا حدی تونست روی بعضیا تاثیر بزاره.

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • مجله سفید ۳: پری‌زدگی

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • مجله سفید ۱: هیولاشهر

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • ماورا: سلسله جنایت‌های بین کهکشانی

    نویسنده: م.ر. ایدرم
  • مجله سفید ۲: ارتش اشباح

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید