فیلم: مردی از یو.ان.سی.ال.ای The Man From U.N.C.L.E
دربارهی فیلم
جنگ سرد، خطر بمب اتمی و اتحاد جاسوسهای آمریکایی و روسی زیر نظر بریتانیای کبیر برای خارج کردن قدرتِ ساختِ بمبِ اتمی از دست فاشیستهای ایتالیایی…
فیلم آخرِ «گای ریچی» [که بر اساس کتابی به همین نام از Ian Fleming, Norman Felton and Sam Rolfe ساخته شده] با همهی زبردستیهای فنی و انبوه ترفندهای جاسوسی و روایتی، آن قدر به شکلی رو و واضح جانبدارانه است که هیچکدام از ارجاعات سینماییاش(که از همآن تیتراژش شروع میشوند) نمیتواند هضمش را برای تماشاگرِ این روزهای چنین فیلمی راحت کند.
تیتراژ فیلم چنان تداعیکنندهی فیلمهای «فراچسکو رزی» و در پی آن، سکانس تعقیب و گریز ابتداییی فیلم با ماشین(که از تخصصات گای ریچی به شمار میآید) چنان گیراست که تماشاگر را دعوت به دیدن ادامهی فیلم میکند اما هر چه در فیلم جلوتر میرویم، بیشتر با ماهیت تلوتلوخورانِ ناشی از عدم توازنِ آن روبهرو میشویم. عدم توازن هم در تقسیم توجه فیلمساز به دو شخصیت اصلیاش(جاسوس آمریکایی و جاسوس روسی) و هم در انبوه ایدههای روایتی که گاهی با دست کم گرفتن مخاطب، در فلاشبکهایی خودشان را توضیح میدهند و اساسا چنان دچار خودشیفتگیاند که فراموش میکنند ایدهی دست روی دست، بعد از بارها و بارها استفاده شدن، ممکن است برای تماشاگر تکراری بشود.
از آن طرف جاسوس آمریکایی چنان در برابر جاسوس روسی از همه نظر(شاید فقط به جز در ابزار فنیی جاسوسی) کاملتر تصویر شده که لاجرم رفیقِ کمونیست ما را به موجودی کمهوش که اولویتش برای حل هر مشکلی، زور بازویش است، تقلیل میدهد و حضور انگلیسیها در ادامهی فیلم که دیگر حالبههمزن است!
انبوه ایدهها، ماجراها، ترفندها و حقههای فیلم گاهی یادآور فیلمهاییست که از فقر در این زمینه چنان رنج میبرند که تماشایشان کاریست طاقتفرسا… «مردی از یو.اِن.سی.اِل.ای» در این زمینه به شکلی غیرظریفانه، چنان زیادهروی میکند که شَتَک کردن آنها، توازن روایت را به هم زده و گاهی مانند فیلمهایی که پیشتر گفته شد، طاقتفرسا میشود… اما از آن طرفِ بوم.
با تمام اینها فیلم پر است از لحظات خوب و پرهیجان که موسیقیی مناسبی همواره همراهیشان میکند و یک سکانس تعقیب و گریز دیگر با ماشین نیز در اواخر آن گنجانده شده که از پَسِ راضی کردنِ دوستدارانِ سکانسهای تعقیب و گریزِ ماشینیی گای ریچی برمیآید.
-
مرسی میلاد … کیپ آپ د گوود ورک در اصطلاح … :دی