کتاب: دختر شاه پریان The King of Elfland’s Daughter

0
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد
نویسنده: لرد دانسنی  (Lord Dunsany)
سال انتشار: ۱۹۲۴
سبک: فانتزی کلاسیک
مترجم: آرش حجازی
‏ انتشارات: درایت
سال انتشار: ۱۳۷۸

خلاصه‌ی داستان


«دختر شاه پریان»، تجربه‌ای ابتکاری از موضوعی غیرعادی است. بیشتر افسانه‌های پریان با جمله‌ی «آن دو با هم ازدواج کردند و به خوبی و خوشی با هم زندگی کردند.» به پایان می‌رسند. اما دانسنی می‌داند که نمی‌تواند چنین باشد. چون در رگ‌های امیرزاده‌ی جوان داستان، خون زمینی جریان دارد و متوجه مسایل زمینی است، اما دختر شاه پریان نه میرا است و نه زمینی، پری است. ازدواج آن‌ها از آغاز محکوم است و دانسنی نخستین کسی است که جرات می‌کند بپرسد:«بعد چه شد؟»

«برای کسی که براستی دارای قوه تخیل است، دانسنی طلسم و کلیدی است که قفل گنجینه‌های غنی رویا را می‌گشاید.»

لاوکرفت

 


نقد و بررسی کتاب «دختر شاه پریان»


تا به حال شده از اعماق وجودتان چیزی را تمنا کنید و بدانید که هیچ‌وقت به آن نخواهید رسید؟ منظورم پول و ماشین و شهرت و موفقیت نیست؛ از احساس، ایده و مفهومی انتزاعی صحبت می‌کنم که در این دنیای مادی نمی‌توان اثری از آن پیدا کرد و حتی نمی‌توان به طور دقیق توصیفش کرد. این درد مشترک انسان‌های رویاپرداز است: خواستن چیزی که دست یافتن به آن در این دنیای فانی ممکن نیست، ولی از طرف دیگر خواسته‌ای آن‌چنان قوی و حتمی‌ست که این دنیا و هرآن‌چه را که برای عرضه دارد، بی‌ارزش و بی‌فایده جلوه می‌دهد.

از سی.اس. لوییس، یکی از برجسته‌ترین مدافعان مسیحیت در قرن بیستم، نقل است:

«من در وجود خود میلی را احساس می‌کنم که هیچ‌کدام از تجارب این دنیا قادر به ارضا کردن آن نیستند. در نتیجه محتمل‌ترین توضیح ممکن این است که من برای دنیای دیگری خلق شده‌ام.»

این جمله به نوعی اوج تراژدی نهفته در قلب «دختر شاه پریان» را بیان می‌کند: داستان ازدواج بین آلوریک، یک انسان، و لیرازل، یک پری(یا الف)، که در ابتدا طرح آن با اهداف استراتژیک و سیاستمدارانه ریخته می‌شود، اما آلوریک و لیرازل به محض ملاقات با یکدیگر، یک دل نه صد دل عاشق می‌شوند و آلوریک پی می‌برد این پیوند قرار است چیزی فراتر از ازدواجی تشریفاتی برای جلب رضایت پدرش و مردمش باشد. اما در این قصه‌ی شاه پریانی از جمله‌ی معروف «و آن‌ها، تا ابد، با خوبی و خوشی در کنار یکدیگر زندگی کردند» خبری نیست. در واقع با رسیدن دو معشوق به یکدیگر، داستان تازه شروع می‌شود. اینجا با همان سناریویی طرف هستیم که در غزل معروف حافظ بیان شده: آسان نمودن اولیه‌ی عشق و افتادن مشکل‌ها.

مشکل اصلی آلوریک و لیرازل این است که از جنس هم نیستند و به دنیای یکدیگر تعلق ندارند. دنیای لیرازل همان دنیای دیگری است که لوییس از آن صحبت می‌کند: دنیایی سرشار از جادو و زیبایی‌های خیره‌کننده‌ای که دنیای ما در مقایسه با آن به شدت بی‌روح و رنگ‌باخته به نظر می‌رسد و حتی عشق آتشین به مردی زمینی هم نمی‌تواند ماندن در آن را برای لیرازل ممکن سازد. وقتی تمام عمرت ایده‌آل‌های افلاطونی جلوی چشم‌هایت شناور بوده‌اند، چطور سایه‌ای کم‌رنگ از این ایده‌آل‌ها قادر است راضی‌ات کند؟

«دختر شاه پریان» نثر و روایت شاعرانه‌ای دارد، اما این شاعرانگی در قسمت‌هایی از کتاب که لیرازل هوای سرزمین پریان را می‌کند، به اوج خود می‌رسد. به عنوان مثال، این قسمت را در نظر بگیرید:

و اکنون خاطره‌های کودکی پیری‌ناپذیر در کنار دریاچه‌های سرزمین پریان، در حاشیه‌ی جنگل ژرف، در کنار آن سبزه‌زارهای خیالی، یا در قصری که نمی‌توان از آن گفت مگر در افسانه ها، فرا رسیدند. با همان وضوحی این چیزها را می‌دید که ما صدف‌های کوچک را به هنگام نگریستن از فراز یخ شفاف بسته‌شده بر روی دریاچه‌ای خفته، در آب می‌بینیم؛ در آن سوی سد یخی کمی تار است، و خاطره‌های او نیز از آن سوی مرز سرزمین پریان، کمی تار می‌نمودند. آواهای کوتاه شاد موجودات سرزمین پریان به گوش رسیدند، عطرهای آن گل‌های معجزه‌آسای درخشان در سبزه‌زارهایی که می‌شناخت به‌سویش شناور شدند. صداهای ضعیفی از ترانه‌های جادویی از آن سوی مرز لغزیدند و به او رسیدند، آهنگ‌ها و صداها و خاطره‌ها شناور در میان شفق به سویش آمدند. همه‌ی سرزمین پریان فرایش می‌خواند، سپس صدای شمرده و پرطنین پدرش را در نزدیکی خود شنید.

ناگهان برخاست و زمین، کششی را که تنها بر چیزهای مادی دارد، بر او از دست داد، و همچون جزئی از رویاها و تخیل‌ها و افسانه‌ها و پندارها از اتاق بیرون رفت: و زیروندرل با هیچ طلسمی نیرویی برای نگاه داشتن او نداشت، و نیز هنگامی که لیرازل می‌رفت، حتی توان برگشتن و نگریستن به کودک را نداشت.

و در آن دم بادی از جانب شمال غربی به میان جنگل‌ها وزید و شاخه‌های زرین را برهنه کرد، و بر روی شیب‌ها رقصید و همراهی برگ‌های سرخ و زرین را رهبری کرد، که پیش از آن از فرا رسیدن این روزها می ترسیدند و اما هنگامی که آمد با آن می‌رقصیدند، و باد و برگ‌ها، با هم و در غوغایی از رقص و شکوه رنگ‌ها در نور خورشید که از همان لحظه از نظرگاه دشت‌ها رفته بود، رفتند. لیرازل هم با آن‌ها رفت.

در این قسمت لرد دانسنی تصویری خلق می‌کند که گویی از دل یکی از اشعار جان کیتس یا نقاشی‌های پیشارافائلی بیرون آمده است: تصویری که در آن جادو به جای این‌که نقشی تعلیمی، سمبولیک و جلوبرنده‌ی پیرنگ داشته باشد، نقشی محسورکننده دارد، همان نقشی که بیشتر از تمام موارد مذکور برازنده‌اش است.

برای مخاطبان فانتزی امروزی شاید کمی سخت باشد تا به جادو به چشمی عنصری محسورکننده نگاه کنند، چون به جز موارد استثنایی، به زحمت می‌توان فانتزی معاصری را پیدا کرد که در آن از جادو استفاده‌ی ابزاری نشده باشد(نیل گیمن، که یکی از نویسنده‌های متاثر از لرد دانسنی است و برای «دختر شاه پریان» هم پیش‌گفتاری نوشته، جزو یکی از این استثناهاست)، ولی دقیقاً به همین خاطر است که «دختر شاه پریان» همچنان برای تمام طرفداران فانتزی(و نه فقط کسانی که می‌خواهند سیر تکاملی و تاریخی ژانر را بررسی کنند) ارزش خواندن دارد: به خاطر نگرش خیال‌انگیز و خالصانه‌اش به عناصر فانتزی.

«دختر شاه پریان» به نوعی نقطه‌ی اتصال بین فانتزی‌های کلاسیک قرن نوزدهم و فانتزی معاصر تالکینی است. در فانتزی پساتالکینی، جهان فانتزی زمینه‌ای بسیار گسترده و پرجزئیات است و نویسنده‌های فانتزی هرچقدر بتوانند این دنیا را گسترده‌تر و پرجزئیات‌تر تشریح کنند، بیشتر از آن‌ها ستایش می‌شود. اما در فانتزی‌های کلاسیک قرن هجدهم پروراندن یک جهان فانتزی مستقل جزو دغدغه‌ی نویسندگان نبود و عناصر فانتزی بیشتر بهانه‌ای بودند برای پرداختن به درون‌مایه‌های جدی در قالبی سرگرم‌کننده‌تر/خواندنی‌تر یا قصه‌نویسی برای کودکان.

به عنوان مثال، شما وقتی با شخصیت جادوگر ساکن در جنگل در داستان هانسل و گرتل آشنا می‌شوید، می‌دانید که او صرفاً یک کهن‌الگو یا تیپ شخصیتی رایج در قصه‌های شاه پریان است، ولی در یک داستان فانتزی مدرن اگر در جنگلی جادوگری وجود دارد، انتظار می‌رود پیش‌زمینه‌ی داستانی او همچون دلیل سکونتش در جنگل، چگونگی جادوگر شدنش و نقش و اهمیت او در مقیاس وسیع دنیای داستان به نحوی مشخص شود.

از این لحاظ «دختر شاه پریان» نوعی حد وسط است: در آن هم دنیای واقعی با عناصر فانتزی‌ای همچون یک شخصیت جادوگر  وجود دارد و هم دنیایی خیالی با قواعد مخصوص به خود و نژادهای خیالی همچون ترول و اسب تک‌شاخ. سرزمین پریان با این‌که از هیچ لحاظ یک دنیای خیالی پرداخت‌شده در حد سرزمین میانه نیست، ولی لرد دانسنی سعی کرده با اعمال ویژگی‌هایی چون گذر کندتر زمان در آن و نقش برجسته‌ی آوازخوانی در میان ساکنینش به آن هویتی منسجم ببخشد تا یک دنیای خیالی خشک و خالی و تمثیلی به نظر نرسد.

نگرش لرد دانسنی به تعریف کردن داستان بسیار شبیه کتاب‌های مقدس باستانی چون عهد عتیق است. اگر کتاب عهد عتیق را خوانده باشید، احتمالاً متوجه شده‌اید که در متن آن از حروف ربطی(چون وَ) زیاد استفاده می‌شود و جملات تا حد امکان از اطلاعات اضافی راجع‌به یک شخصیت، قوم یا موقعیت خاص پر شده‌اند و از نقل‌قول مستقیم از جانب شخصیت‌ها به ندرت استفاده می‌شود. «دختر شاه پریان» هم با سبکی مشابه به کتاب عهد عتیق نوشته شده است و این شاید به مذاق بسیاری از خوانندگان مدرن خوش نیاید، ولی نحوه‌ی روایت کتاب هرچه بیشتر حوادث درون آن را باشکوه و بااهمیت جلوه می‌دهد.

البته شاید بتوان یک ایراد به روایت کتاب گرفت و آن هم تعویض شدن پی‌درپی زاویه‌ی دید است. علاوه بر آلوریک و لیرازل، در داستان تعدادی شخصیت فرعی نیز وجود دارد که هریک به نوبه‌ی خود بخشی از تمرکز روایت را به خود اختصاص می‌دهند و با توجه به حجم نسبتاً کوتاه رمان، این شیفت شدن دائمی، که بازه‌ی زمانی نسبتاً  طولانی‌ای را هم در بر می‌گیرد، ممکن است آن را کمی تا قسمتی ناگسسته جلوه دهد و در کنار روایت عهد عتیقی کتاب، خوانندگان کم‌حوصله‌تر را هرچه بیشتر از درگیر شدن با روایت دلسرد کند.

لرد دانسنی، با این تخلص فوق‌العاده‌اش که گویی از دل یک داستان فانتزی بیرون آمده است، بدون‌شک یکی از بااستعدادترین اشراف‌زادگان بریتانیایی بود. او قهرمان شطرنج و تیراندازی در ایرلند بود، در جنگ جهانی اول و دوم شرکت کرد و حجم عظیمی از شعر، داستان کوتاه، نمایشنامه و رمان از خود به جا گذاشت که تاثیرشان در پیشبرد ادبیات گمانه‌زن غیرقابل‌انکار است. با وجود تمام دستاوردهای لرد دانسنی در زندگی پربارش، «دختر شاه پریان» احتمالاً درخشان‌ترین اثر اوست و نام او را در میان نویسندگان فانتزی جاودانه خواهد کرد. ولی حتی اگر به طور خاصی به ژانر فانتزی علاقه‌ای ندارید و صرفاً دنبال ادبیات خوب می‌گردید، «دختر شاه پریان» ناامیدتان نخواهد کرد. اگر بیان احساسات انسانی را به طرزی ماهرانه و دلنشین یکی از ویژگی‌های ادبیات خوب در نظر بگیریم، «دختر شاه پریان» مرثیه‌ای است برای تمام کسانی که حس می‌کنند به دنیایی دیگر تعلق دارند، برای تمام کسانی که عاشق کسی شدند که از هیچ لحاظ سنخیتی با آن‌ها نداشت، ولی با این وجود عشقشان حقیقی بود و البته تمام کسانی که حس می‌کنند شگفت‌زده شدن از زیبایی‌های دنیا، بدون هیچ هدف و منظوری، خودش جادویی‌ترین پدیده‌ی ممکن است.

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • مجله سفید ۱: هیولاشهر

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • ماورا: سلسله جنایت‌های بین کهکشانی

    نویسنده: م.ر. ایدرم
  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • مجله سفید ۳: پری‌زدگی

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید