مارگرت آتوود: بیگانگان جای فرشتهها را گرفتهاند
نوشتهای که پیش رو دارید، ترجمهی یادداشتیست به قلم مارگرت آتوود دربارهی چرایی ادبیات علمی تخیلی، که در ژانويه ۲۰۰۵ در نشریهی گاردین منتشر شده. مارگارت اِلنور اتوود (به انگلیسی: Margaret Elenor Atwood) (زاده ۱۸ نوامبر ۱۹۳۹) نویسنده، شاعر، منتقد ادبی، فعال سیاسی و فمینیست سرشناس کانادایی است که کتاب «آدمکش کور» او برندهی جایزهی بوکر سال ۲۰۰۰ شده.
پیش از رسیدن دههی ۱۹۳۰ و در عصر طلایی هیولاهای چشمورقلمبیده و دخترانِ سینهبندبرنجی، هنوز اصطلاح «علمیتخیلی» در آمریکا پیدا نشده بود، و داستانهایی مانند «نبرد دنیاها»ی اچ.جی.ولز را زیر عنوان «رمان علمی» دستهبندی میکردند. در هر دو اصطلاح (علمیتخیلی و رمان علمی) واژهی «علمی» صفتی است که برای توصیف نوعی از «رمان»ها یا «تخیلی»ها آورده شده. البته واژهی تخیلی به خودی خود شامل زمینههای بسیار گستردهای میشود.
اگر در مورد آینده مینویسید و نوشتهتان رنگ و بوی ژورنالیسم پیشگویانه را ندارد، احتمالا در حال نوشتن چیزی هستید که یا علمیتخیلی خوانده میشود یا تخیلیتأملی[۱]. شخصاً مایلم که تمایز واضحی بین علمیتخیلی و تخیلیتأملی قایل شوم. از نظر من، علمیتخیلی به کتابهایی اطلاق میشود که در آنها سخن از چیزهایی رانده میشود که هنوز نمیتوانیم انجام دهیم؛ مثلا گذر از درون کرمچالهای در فضا به سمت جهانی دیگر. در صورتی که تخیلیتأملی به چیزهایی میپردازد که هماکنون در اختیار داریم، مانند دیاناِی یا کارت اعتباری، و رویداد آن هم روی سیارهی زمین اتفاق میافتد. البته، این اصطلاحها کاملا سیالاند. برخی، از تخیلیتأملی به عنوان چتری یاد میکنند که علمیتخیلی و تمام مشتقات آن (مانند علمیفانتزی و غیره) را نیز در برمیگیرد و برخی دیگر نیز برعکس آن را میپذیرند.
من دو اثر علمیتخیلی نوشتهام: سرگذشت ندیمه [۲] (این کتاب برندهی جایزهی آرتور سی کلارک شده. ترجمه به فارسی سهیل سُمی، انشارات ققنوس، ۱۳۸۲) و «غزال و غراب» [۳]. البته، شاید شما آنها را تخیلیتأملی حساب کنید. در اینجا فهرستی از کارهایی را ارایه میکنم که تنها از این گونه داستانسراییها برمیآید و نه از رمانهای اجتماعی:
- این رده از داستانها میتوانند آثار و عواقب فناوریهای نو را، با نشان دادنشان در وضعیتی کاملاً تحققیافته و اجرایی، به تصویر بکشند. ما همیشه به خوبی توانستهایم گربه را از کیسه و غول را از چراغ درآوریم، ولی در بازگرداندن آنها سر جای اولشان مهارت چندانی کسب نکردهایم. این داستانها، در تاریکترین حالتشان، همه نسخههایی از «دستیار جادوگر» هستند: دستیار جادوگر پی میبرد که چه طور نمکسازِ جادویی را به کار بیاندازد تا نمک بسازد، اما نمیتواند آن را خاموش کند.
- این رده از داستانها میتوانند طبیعت و محدودیتهای «انسان بودن» را، با بسط آن تا جایی که ممکن است، به تصویر بکشند.
- این رده از داستانها میتوانند رابطه انسان با کیهان را بکاوند؛ کاوشی که غالباً ما را به سوی مذهب میکشاند و میتواند بهراحتی در اساطیر ذوب شود؛ کاوشی که تنها از طریق محاوره و تکگویی است که میتواند در قراردادهای واقعگرایانه اتفاق بیافتد.
- این رده از داستانها میتوانند در تغییرات پیشنهادی برای سازمانهای اجتماعی را کاوش کنند و نشان دهند که این سازمانها برای مردمانی که تحت سیطره آنها زندگی خواهند کرد، در عمل چگونه میتوانند باشند. مثلاً، جامعه آرمانی و پادآرمانی، که بارها و بارها اثبات کردهاند که ما در ساختن جهنم روی زمین بسیار بهتر از ایجاد بهشت عمل میکنیم. تاریخ قرن بیستم، که طی آن جوامعی چند خود را با آرمانشهری در مقیاسی وسیع به مخاطره انداختند و نهایتاً از دوزخ سردرآوردند، صحت این مدعا را اثبات میکند. کامبوج تحت سلطهی پولپوت [۴]را به خاطر بیاورید.
- این رده از داستانها میتوانند قلمرو تخیل را اکتشاف کنند و ما را جسورانه به جاهایی ببرند که هیچ انسانی پا نگذاشته است. به عنوان مثال، سفینههای فضایی یا فضای داخلی فیلم مفرحی چون «سفر خیالی»، که راکوئل والش [۵] در آن به اندازهای مینیاتوری در میآید و با یک زیردریایی به جریان خون یک نفر تزریق میشود. همین طور فضای مجازی [۶] سفرهای ویلیام گیبسون [۷] یا ماتریکس (قسمت اول) [۸]. البته، این مورد اخیر، که یک رمان حادثهای با لحن قدرتمندی از تمثیل مسیحیت است، به «سیر و سلوک ترسا» [۹] نزدیکتر است تا به «غرور و تعصب».
تا کنون چندین مفسر اشاره به این مطلب داشتهاند که علمیتخیلی به عنوان یک «سبک» جایی است که داستانسرایی خداشناسانه دنبال «بهشت گمشده» رفته است؛ بیگمان چنین تفسیری صحیح است. کسی که رمانی راجع به بورسبازها میخواند هرگز انتظار برخورد با موجودات فوق طبیعی بالدار یا بوتهی آتشینِ سخنگو را ندارد ، مگر این که بورسبازهای قصه مواد روانگردان مصرف کرده باشند، وگرنه سر از سیارهای نامعلوم در نخواهند آورد. این سبک غالباً به عنوان راهی برای در معرض نمایش گذاشتن تعالیم خداشناسانه در آینده مورد استفاده قرار میگیرد. طنین الاهیات در فیلمهایی مانند «جنگ ستارگان» بیش از حد روشن است. فرازمینیها جای فرشتگان، شیاطین، پریان و قدیسین را گرفتهاند، و باید بگوییم که آن دار و دستهی قدیمی در قالبی نو برگشتهاند!
ما میخواهیم خردمند، امیدوار و خوب باشیم. پس برای خودمان حکایتهای هشداردهندهای نقل میکنیم که با سمت تاریکترِ دیگر خواستههایمان سروکار دارند. چنان که ویلیام بلِیک [۱۰] مدتها پیش گفته است، تخیل انسان جهان را به پیش میراند. ابتدا، این قابلیت جهان انسان را به پیش میبرد، که زمانی در قیاس با دنیای بزرگ و قدرتمندِ طبیعی پیرامونش بسیار کوچک بود. ولی اکنون، نزدیک به مرحلهای هستیم که بتوانیم کنترل همه چیز، به جز زمینلرزه و آبوهوا، را در اختیار بگیریم.
با این حال، هنوز تخیل بشر است که با تمام گونهگونیاش، ما را در نحوه استفاده از ابزارمان رهبری میکند. ادبیات مکانی است برای ادا یا ظهور تخیل بشر. ادبیات اشکال سایهگون فکر و احساس آدمی (بهشت، جهنم، هیولا، فرشته و غیره) را به میان روشنایی میکشاند، تا بتوانیم خوب نگاهشان کنیم و شاید به درکی بهتر از آنچه که هستیم، آنچه که میخواهیم و همچنین محدودیتهای احتمالی خواستههایمان برسیم. فهمِ تخیل دیگر یک سرگرمی نیست، بلکه یک ضرورت است؛ چرا که هر چه بیشتر تخیل کنیم، به چیزهای بیشتری جامهی عمل خواهیم پوشاند.
پانویس:
[1] Speculative Fiction
[2] Handmaid’s Tale
[3] Oryx and Crake
[4] Pol Pot – دیکتاتور کامبوج که با انتقال شهرنشینان به روستاها و به بیگاری کشیدن آنان طی سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۹، به نظر خود در راه ایجاد آرمانشهر گام برمیداشت. این رویداد دردناک منجر به کشته شدن بیش از یک و نیم میلیون نفر (21% جمعیت وقت کامبوج) بر اثر کار طاقتفرسا، بیماری و سوءتغذیه شد.
[5] Raquel Welch
[6] cyberspace
[7] William Gibson
[8] The Matrix
[9] Pilgrim’s Progress با عنوان اصلی The Pilgrim’s Progress from This World to That Which Is to Come ،نوشتهی جان بونیان (John Bunyan) که «پیشرفت زائر» نیز ترجمه شده است.
[10] William Blake