دستِ خوش جو ماسریا
جو ماسریا اسطورهی مافیا در دوران پنج خاندان نیویرکی بود که میگفتند از جلوی گلوله میتواند جاخالی بدهد. بارها سعی کردند بکشندش و همیشه بخت باهاش یار بود.
جو ماسریا اسطورهی مافیا در دوران پنج خاندان نیویرکی بود که میگفتند از جلوی گلوله میتواند جاخالی بدهد. بارها سعی کردند بکشندش و همیشه بخت باهاش یار بود. حتا یک بار دو گلوله در فاصلهی یک متریاش شلیک میشود که از کلاهش رد میشود. لقبش میشود: «مردی که گلولهها را جا میگذارد». در واقع بخت آنقدری باهاش یار بود که موقع مرگش آس پیک دستش بود.
در فرهنگ عامه ماجرای مرگ ماسریا اینطور ثبت شده: ۱۵ آوریل ۱۹۳۱ ماسریا و لاکی لوچیانو در رستورانی مشغول کارت بازی هستند که یکهو لوچینانو معذرتخواهی میکند و به دستشویی میرود. بعد چهار بادیگارد ماسریا کم کم غیبشان میزند. همین موقع سه نفر از اعضای مافیا به نامهای ویتو جنوویز، رفیق شفیق لوچیانو، آلبرت آنستازیا و جو آدونیس، اعضای کازانوسترا داخل میپرند و ماسریا را با مسلسل تامسون به قتل میرسانند.
ماسریا آرکتایپ مرگ رئیس مافیا در رستوران است که در روایتهای بیشماری از لحظهی مرگش الهام گرفته شده است. قتلهای مافیا که در دههی بیست و سی بیشتر بر سر قلمرو انجام میشدند بعد از مرگ ماسریا و قوت گرفتن یک جانبهی خاندان جنوویز کمتر میشود. یک جورهایی میشود گفت ماسریا آخرین رئس بزرگیست که به مرگی افسانهای در ماجراهای دههی سی کشته میشود.
و اما واقعیت مرگش آنقدری که افسانهی مرگش جذاب نیست. ماسریا با خودروی ضدگلوله وارد رستوران میشود و چند ساعت بعد دو آقای خوشلباس جلوی رستوران توقف میکنند و با شلیک بیست گلوله(که چهارتایش به کمر و پشت سر ماسریا برخورد میکند) ماسریا و بادیگاردهایش را به قتل میرسانند. ولی صد درصد دست خوشش دروغ نیست. نه؟ ماسریا شانس افسانهایاش را تا لحظهی پایان به همراه دارد.