بازی: خانه‌ی قصه‌گو Gone Home

10
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

خلاصه‌ی داستان بازی


شما دنیا را از چشم Kaitlin Greenbriar می‌بینید و داستان از پیغام تلفنی او شروع می‌شود. هواپیمای ارزانتری که نیمه شب  حرکت می‌کند  را ترجیح داده و به سمت پرتلند جایی که پدر و مادر و خواهرش Sam باید در انتظارش باشند، راهی می‌شود. در یک شب طوفانی در سال 1995،  کتلینی که 21 ساله است و دانشجوی کالج  که یکسال گذشته‌اش در سفر به شهرها و دیدنی‌های اروپا گذشته. ولی خانه خالیست و نامه ی سم همان دم در افتاده و هیچ اثری هم از پدر و مادر کتلین پیدا نیست.

20131012_0000411024x576_thumb

البته ما با خانه‌ای مواجهیم که پر از ردپاهای خانواده‌ی Greenbriar است. در تمامی اتاق‌ها، درون کشوها، روی میز و … . یعنی همه جا. یک خانه‌ی بزرگ و دنیایی که شما کاملا در آن غرق می‌شوید. البته با همه‌ی ویژگی‌ها و نوستالوژی‌های زندگی یک خانواده در دهه‌ی نود . مثلاً در یادداشتی می‌بینید که سم با دوستانش قرار گذاشته تا با هم به تماشای فیلم Pulp Fiction بروند (فیلمی که تازه به اکران درآمده). نوارهای کاست، وی اچ اس ها و بازیه‌ای کنسول نیننتدو و کاغذی که ساعت پخش X-Files را یادآوری می‌کند. بله شما واقعاً در سال 1995 هستید و این یک خانه بزرگ آمریکاییست، با تعداد زیادی اتاق که  ممکن است در هر گوشه‌اش دری پنهان شده باشد. طوری که گاهی فکر می‌کنید هرگز اتاق‌ها به پایان نمی‌رسند. هر اتاق و هر رد پا  یادآور خاطره‌ای خواهد بود که تو گویی کتلین از دستشان داده و این یک قصه است که اشیا راوی آن هستند.

راز این خانه چیست؟

در این یکسالی که کتلین نبوده چه اتفاقی افتاده؟ خواهرش کجاست؟ 

Lonnie کیست؟ آیا این قضایا به او مربوط است؟ یا به کتاب اسرار آمیزی که پدر مشغول نوشتن آن است؟ نکند به Oscar روح سرگردانی که سم حضورش را احساس می‌کند، مربوط باشد؟

chemistry_thumb


چه چیزی در Gone Home جالب است؟


این یک بازی کامپیوتری نیست. فیلم هم نیست. قصه هم نیست. بلکه همه‌ی آن‌ها با هم است.

اینجا سلاحی در کار نیست و قرار نیست که کله‌ی زامبی‌ای متلاشی شود. گرچه که ما را به یاد بازی‌های سبک ماجراجویانه می‌اندازد  ولی معماهای آن از جنس معماهای زندگی روزمره‌اند و اصلا از روال بازی‌های ماجراجویانه پیروی نمی‌کنند. معماها مدام در ذهن شما پرورش پیدا می‌کنند و جز همان حدس‌ها، به ندرت معمایی پیدا می‌شود که حضور  فیزیکی‌ای در دنیای Gone Home  داشته باشد. این جا قرار نیست که یک چراغ قوه را با تکه‌ای چوب و صابون!!! ترکیب کنید تا به جوابی که سازنده می‌خواهد برسید.

2_thumb

این یک فیلم نیست. جز خانه و اشیا آن و دست کتلین، هیچ حضور ملموسی وجود ندارد. چهره‌ی خواهر و پدر و مادر کتلین  فقط در عکس بزرگ خانوادگی زیر راه پله  دیده می‌شود و حتی نمی‌توان گفت که راوی مشخصی برای این داستان وجود دارد. ما صدای کتیلین  را که یادداشت سم را می‌خواند می شنویم ولی به جز آن  روایتی در کار نیست. جز صدای باران صدای دیگری در کار نیست. البته نوار کاست‌ها و صفحه‌های گرامافون هم هستند که اگر بخواهید صدایشان در خواهد آمد. ولی به جز این‌ها سکوت است و اشیایی که راوی قصه‌ی این خانواده‌اند. شما دقیقاً در همان فضایی هستید که کاراکتر داستان قدم می‌گذارد.

هیچ خط روایت مشخصی قابل تشخیص نیست. داستان آنقدر انعطاف پذیر است که اگر یادگاری‌ای از چشمتان مخفی ماند  از حس روایت و لذت کشف  کاسته نمی‌شود.

خانه پر از کتاب‌های مختلف است و تقریبا همه جا یک کتابی پیدا می‌شود. به غیر از کتابخانه، آرشیو وی اچ اس و مجموعه‌ی صفحه‌های گرامافون هم هستند. انگار که قرار است به تو بگویند  Gone Home هم در واقع یک آرشیو از احساسات و خاطرات است. برشی از زندگی، البته بدون حضور زنده‌ها. حرف‌های بدون هیچ صدایی و سفرهایی بدون هیچ حرکتی. خانه پر از قصه است. قصه‌ای که پدر نوشته و داستان‌هایی که سم می‌نویسد. پاره‌های روزنامه و نامه‌های پراکنده.  به قول lonnie:

lets just have fu , while we can

بذار تا وقتی که می‌تونیم، فقط خوش باشیم.

بله شما قرار است در همین سه ساعتی که مشغول تجربه هستید، فقط خوش باشید. هیچ چیزی هم جلوی شما را نخواهد گرفت. شما در یک اتوبان هستید و هیچ تابلوی سرعتی هم وجود ندارد. هیچ ماشین گشتی حال شما را نخواهد گرفت. نه معمایی در کار هست و نه اسلحه‌ای که خشابش تمام شود و نه غصه‌ی اشیایی که باید جمعشان کنید‌. همه چیز در لحظه رخ خواهد داد. شما قرار است  فقط تجربه کنید و نه بیشتر. پس این نه بازی است و نه فیلم است و نه داستان؛ خاطره‌ای است که به تجربه کردن می‌ارزد.


ژانر؟


سوال مشکلی است! معمایی، ترسناک، عاشقانه. بستگی به حس و حال شما دارد و اتاقی که در آن قدم می‌زنید. بله! زندگی که ژانر ندارد!

GONEHOME3_thumb


نکات جذاب


جالب است که Gone Home توسط چهار نفر درست شده. سه تایشان بخاطر درگیری سر این پروژه شغلشان را ترک کرده‌ بودند. پس یک اثر مستقل با بودجه‌ی بسیار اندک است که خود این مسئله زیبایی کار را دوچندان می‌کند. 


نظر منتقدین


به نظر من نمره‌های عددی بی‌اهمیتند. اما به هر حال Gone Home  از متاکریتیک  86/100 گرفته است و   IGN و GameSpot هم به این عنوان  9.5/10  داده‌اند که برای یک بازی مستقل  فوق العاده رویایی است. Financial Times هم این بازی را نشانه‌ی تبدیل شدن صنعت بازیسازی به هنری مدرن دانسته.


حرف آخر


با همه‌ی این تفاسیر این بازی را به کسانی که کم حوصله‌اند و یا کسانی که با زبان انگلیسی ارتباط برقرار نمی‌کنند، توصیه نمی‌کنم. ولی قطعا همه‌ی کسانی که از داستان خواندن لذت می‌برند، از Gone Home هم خوششان خواهد آمد. برای اجرایش به سخت افراز قوی‌ای لازم ندارید و حجمش اینقدر کم است که به راحتی می‌توانید دانلودش کنید.

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات
  1. مهدی

    سلام

    فقط لازم به ذکره اون موضوع اخر که در باره ی حجم بازی هست کمی منو گیچ کرد !

    دقیقن میشه توضیح بدید که 500 مگابایت کمه ؟!

    یا نت شما نا محدوده که به نظر شما کمه؟!

    به هر حال من نمیتونم این بازی زیبا رو انجام بدم 🙁 یا . .
    ^

    1. م.ر ایدرم

      متاسفانه در همون حدوده و در مقایسه با بازی های روز واقعن حجمش چیزی نیست . ولی بیشتر فروشنده های بازی احتمالن بازی رو داشته باشن . امیدوارم بازی کنید و خوشتون بیاد

  2. ناشناس

    با سلام و سپاس بسیار عالی بود مرسی

  3. کیش وند

    عالی بود
    ممنون از شما

  4. بهاره

    سلام بسیار خوب بود

  5. ناشناس

    با سلام و تشکر از سایت فوق العاده شما.سایت شمارو به همه دوستان معرفی کردم.

  6. ناشناس

    این بازی عالیه و گرافیک فوق العاده ای داره مرسییییی

  7. ناشناس

    بازی جذاب و هیجان انگیزی هستش

  8. ناشناس

    این بازی معرکه اس
    فضای واقعا جالبی داره
    ممنون از شما

  9. ناشناس

    بازی خیلی خوبیه
    ممنون

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • شومنامه‌ی تبر نقره‌ای

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • سرد

    نویسنده: النا رهبری
  • مجله سفید ۱: هیولاشهر

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن