به سراغ جانوران شگفت‌انگیز می‌روید این شش مسئله را فراموش نکنید!

31
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

بازگشت به جهان جادویی رولینگ از دریچه‌ی سری جانوران شگفت‌انگیز آنطوری که فکر می‌کردیم لذت‌بخش نبود. ولی چرا؟ به نظرم این شش دلیل بی‌تأثیر نبوده اند.


هشدار! مطلب حاوی مطالبیست که پایان فیلم را به طور کامل اسپویل می‌کند.


موجودات جادویی

بازگشت به جهان جادویی رولینگ همیشه لذت‌بخش است. اینکه آن تم خاطره‌انگیز جان ویلیامز را دوباره بشنویم و به جهان وردها و موجودات جادویی و گابلین‌ها و جن‌های خانگی و کهذا بازگردیم، صد درصد ذوق‌آور است و اشتیاق تجدید دیدار با کاراکترهای قدیمی‌تری مثل دامبلدور در فیلم‌های بعدی هم در وصف می‌نگنجد. با این حال اگر شما هم مثل من هستید که موقع تماشای فیلم جانوران شگفت‌انگیز حس کرده اید یک جای کار می‌لنگد، باید لااقل چندتایی از مشکلات مطرح شده در این مقاله را دریافته باشید؛ و هدف این یادداشت هم همین است که تلاش کند روشنگری کند که چرا با وجود درست بودن تمام مواد پخت لازم، این رولینگ آن رولینگ قبلی نیست و این جهان جادویی، جادوی همیشگی‌اش را ندارد.

شاید از اساسی‌ترین اشتباهات رولینگ درباره‌ی جانوران شگفت‌انگیز، ترک کردن لوکیشن‌های خاطره‌انگیز و مألوف و دوست‌داشتنی مثل هاگوارتز و هاگزمید و گرینگوتز و دیاگون و در عوض، رفتن به محیطی‌ست که نه برای خود او آشناست و نه برای ما. رولینگ که احتمالاً از آن دسته نویسنده‌های باغبان یا به قول برندون سندرسون، «نویسندگان کاشف» است، اینجا تلاش می‌کند در فیلمی دو ساعته هم خودش این جهان و محیط تازه را کشف کند و هم ما را با آن آشنا سازد؛ و نتیجه همین می‌شود که نیویورک رولینگ، از یک شهر بزرگ تبدیل به دهکده‌ای کوچک می‌شود با چهار ساختمان، یک بورس جواهر فروشی، سنترال پارک و بانک و جامعه‌ی جادوگری آمریکا که قرار است جامعه‌ای بزرگ و پویا با فرهنگ خاص خودش باشد، جایی حتی حقیرتر از هاگوارتز با آن دخمه‌ها و پلکان‌های تو در تو و فراوانش می‌شود که فقدان همان روابط ساده‌ی دانش‌آموزی هم در مقابل این روابط مکانیکی بوروکرات‌های دولت سحر و جادوی آمریکا حس می‌شود.

با این حال باز هم تماشای نیوت اسکمندر که در شهر نیویورک به دنبال حیوانات جادویی‌اش می‌گردد، روی کاغذ و در بسیاری مقاطع حتی در اجرا، لذت‌بخش است، و مطمئنم هر کداممان حداقل ۲ باری صحنه‌ی تعقیب و گریز نیفلر(برقک) در جواهر فروشی را دیده‌ایم. اینجا می‌رسیم به اشتباه مهلک دیگر رولینگ: دقیقاً همین که به جای اجازه دادن به ساخته شدن نقطه‌لذت‌های شیرین از همین «پوکمون گو» بازی‌های نیوت اسکمندر و تلاشش برای به دام انداختن موجودات جادویی و دیدن رابطه‌ی دوست‌داشتنی‌ای که با آن‌ها دارد و بسط دادن این بیولوژی جادویی که ترجمه‌ی بصری تمیز و خوبی هم داشته، سه خط داستانی را که هیچ ارتباطی به یکدیگر ندارند، بالاجبار کنار هم قرار داده و همزمان آن‌ها را روایت کرده، بدون اینکه وقت و فضا-و متأسفانه شاید حتی استعداد-کافی برای بررسی هیچ‌کدامشان را داشته باشد.

درواقع بیشترین لذتی که تماشای این فیلم دارد مربوط می‌شود به شنیدن همان تم هدویگ که به آن اشاره شد، و دیدن جادو و عناصر جادویی آشنایی که در طول فیلم هر از گاهی به آنها برمی‌خوریم تا حس نوستالژی ما را قلقلک دهند و به دلایلی بینامتنی پای فیلم نگهمان دارند و به قولی گولمان بزنند. ولی اگر داستان اصلی جانوران شگفت‌انگیز را جدا از سحر و جذابیتی که دکور صحنه، جلوه‌های ویژه و موسیقی برایمان ایجاد می‌کنند بررسی کنیم و به واقع آنچه رولینگ ابتدائاً روی کاغذ نگاشته را بخوانیم، کاری پر اشکال و ضعیف می‌یابیم که چندان هم به دل نمی‌نشیند و آدم را حرص هم می‌دهد که چطور نویسنده‌ای که هری پاتر و شاهزاده‌ی دورگه را نوشته بود، حالا چنین داستانی را به خوردمان می‌دهد؟

اینجاست که احتمالاً پاتریست‌های دو آتشه که رولینگ را ملکه‌ی قصه‌ها می‌نامند و حس می‌کنند بعد(و حتی به طرز غریبی قبل) از مجموعه‌ی هری پاتر دیگر هیچ کتاب خوبی که لایق خواندن باشد در دنیا چاپ نشده است و در دایره‌ی مقبولاتشان نیل گیمن و تری پرچت و سوزانا کلارک و امثالهم وجود خارجی ندارند، از این بی احترامی به ساحت مقدس رولینگ عصبانی شده باشند و دشنام‌هایی از قبیل گند‌زاده، فشفشه و غول بیابانی هم نثارم کرده باشند. ولی قبل از همه‌ی این‌ها، چند نفس عمیق بکشید، یک بطری نوشیدنی کره‌ای نوش جان کنید تا آرام بگیرید و اجازه دهید فقط شش مورد از مواردی که در «جانوران شگفت‌انگیز و زیستگاه آنان» خیلی خوب از آب درنیامدند را بررسی کنیم.


۱. جیکوب، شخصیت مشنگ!

جیکوب کوالسکی، به قول جادوگران انگلیسی ماگل یا بقول جادوگران آمریکایی نومج یا اصلاً به قول خودمان، مشنگی است که خیلی اتفاقی پایش به دنیای جادویی باز شد. در واقع اگر بخاطر شباهت چمدانش با چمدان جادویی و پر از وسایل عجیب و غریب نیوت اسکمندر نبود، شاید بعد از وقایع دیوانه‌وار اولین ملاقاتش با نیوت، دیگر هرگز گذرش به دنیای جادویی نمی‌افتاد.

با وجود اینکه در فیلم، بازی طنازانه و موقعیت‌شناسی کمدی به جای بازیگر جیکوب، دن فاگلر باعث می شود او را به مثابه یک کمیک ریلیف دوست داشته باشیم، ولی در واقع در بطن داستان، جیکوب کوآلسکی عملاً شخصیت‌پردازی‌ای ندارد و در درازمدت حضورش بیشتر خسته‌کننده است و یک عنصر اضافه و ناهماهنگ با دنیای هری پاتر به نظر می‌آید و چیزی هم به داستان اضافه نمی‌کند.

جیکوب کوآلسکی در داستان حضور دارد تا صرفاً از زاویه‌ی دید یک تازه‌وارد به دنیای جادویی نگاه کند، حیرت‌زده شود و کاری کند تا ما با او همذات پنداری کنیم و در کشف این دنیای عجیب همراهش شویم. ولی مسیری که او طی می‌کند، نه منطقی است و نه باورپذیر و از چارچوب داستانی جهانی که پیش از این با آن آشنا هستیم، بیرون می‌زند. از همان ابتدا که کوآلسکی یک تخم گنده در بانک پیدا می‌کند، واکنش‌هایش نسبت به همه چیز غیر طبیعی و نامعقول است. درواقع او از تمام عجایب دنیای جادویی خیلی ساده می‌گذرد و برخورد همراهی‌برانگیزی با این اتفاقات فانتاستیک اطرافش ندارد. به سادگی می‌پذیرد که کوئینی ذهن‌خوان است، یک کتاب جادویی دست می‌گیرد که تصویر روی جلدش محرک است و بدون هیچ عکس العمل خاصی آن را می‌خواند، وارد یک چمدان می‌شود که “از داخل بزرگ‌تر است” و چندین حیات وحش متفاوت دارد و پر از حیوانات جادویی عجیب غریب است، و حتی از زبان نیوت اسکمندر می‌شنود که در جنگ جهانی با اژدها کار می‌کرده است، و حتی به خودش زحمت نمی‌دهد بپرسد که نیوت شوخی می‌کند یا نه؟ حیرت هری که خود یک جادوگر بوده را در مواجهه با تک‌تک این پدیده‌ها به خاطر بیاورید تا ببینید که چطور عنصر ساده‌ای مثل نزدیکی واکنش کاراکتر اصلی به مخاطب، روی قوام شخصیتی و تحلیل موقعیت‌ها در داستان نقش دارد.

یک ضعف دیگر جیکوب به عنوان یک کاراکتر، همین مشنگ بودن اوست. در فرانچایز هری پاتر، بارها رولینگ نشان داد که هرچقدر هم بعضی از جادوگران در تلاشند که بگویند جادوگرها و ماگل‌ها با یکدیگر برابرند، ولی در نهایت واقعیت این نیست. ماگل‌ها درواقع نماد افراد کوته‌فکر جامعه بودند و همیشه دید منفی‌ای نسبت به جادو داشتند. از وحشت آن «نخست وزیر دیگر» در شاهزاده‌ی دورگه از جادو بگیرید تا خاله پتونیا که چون به قدرت‌های جادویی خواهرش حسادت می‌کرد همیشه از او کینه به دل داشت. ماگل‌ها-لااقل ماگل‌هایی که ما در داستان ملاقاتشان کرده‌ایم- هیچ وقت در این دنیا نسبت به پذیرش جادو منطقی عمل نکردند. حتی پدر و مادر هرماینی گرنجر را در حفره‌ی اسرار می‌بینیم که با وجود اینکه اجازه می‌دهند دخترشان به تحصیلاتش در مدرسه‌ی سحر و جادویی بپردازد که حتی بر روی نقشه هم نمی‌توان جایش را نشان داد، باز هم از حضور در جایی مانند کوچه‌ی دیاگون بیشتر وحشت زده هستند تا شگفت‌زده و خبری از طمأنینه‌ی غریب جیکوب در رفتارشان نیست. همینطور پدر ماگل سیموس فینیگان پس از این که پی می‌برد همسرش جادوگر است او را ترک می‌کند. تلاش اسف‌بار ورنون دورسلی برای دور کردن هری از نام‌ های هاگوارتزش هم که دیگر نیازی به یادآوری ندارد!

همیشه می‌شود این را هم در نظر گرفت که جیکوب یک استثنا است و قرار است رولینگ به سیاق نئولیبرال‌ها نشانمان بدهد که در هر گروهی بالاخره آدم خوب هم پیدا می‌شود. ولی جیکوب قوانین دنیای رولینگ را به طور کلی بهم می‌زند. به خصوص با دیدن برخی از آن موجودات جادویی.

به همین خاطر وجود شخصیت ماگلی مثل جیکوب که خیلی راحت و بی هیچ مشکلی در این دنیا جا می‌گیرد و حتی خبری از بهت و کنجکاوی طبیعی کاراکتری در جایگاه او هم نیست، و از آن بدتر، همراهی نکردن لحن فیلم(که تلاشش متحیر کردن بیننده است) با این بی‌تفاوتی کاراکتر اصلی مشنگ، غیرقابل‌باور و عجیب است و همین رفتارهایش باعث می شود آدم از خود بپرسد اصلاً چرا او جادوگر یا لااقل فشفشه نیست؟


۲. مبارزه علیه جادو

آغاز کتاب هری پاتر و زندانی آزکابان را که یادتان هست؟ همانجایی که هری، نیمه‌های شب، با بدبختی و زیر ملحفه و با نور چراغ قوه تکالیف تابستانی مدرسه‌اش را انجام می‌داد. هری آنجا در تلاش بود تا مقاله‌ای تحت عنوان «چرا سوزاندن جادوگران در قرن چهاردهم کار بیهوده‌ای بود؟» برای روح پروفسور بین بنویسد. در واقع هری داشت درباره‌ی قرون وسطی و وحشت مردم از جادوگری و تلاش بیهوده‌ی آنها در به دام انداختن و سوزاندن جادوگران زبل که با یک ورد ساده آتش را به گلستان تبدیل می‌کردند تحقیق می‌کرد. احتمالاً جادوگر بودن در آن زمان برای جادوگران ماهر خیلی هم چیز بد و وحشتناکی نبود، همانطور که هری در مقاله‌اش هم اشاره کرد، وندلین شگفت‌انگیز خیلی هم از سوزانده شدن لذت می‌برد و حدود چهل و هفت بار تغییر شکل داد تا او را بگیرند و بسوزانند.

در جانوران شگفت‌انگیز رولینگ خیلی ناشیانه سعی کرده است که از آن ماجرای محاکمه‌ی جادوگران در «سِیلم» قرون وسطایی، در نیویورک رو به پیشرفت سال ۱۹۲۰ استفاده کند و یک «سِیلم» دوم به وجود آورد. مسلماً اگر این ماجرای ترس از جادوگران و هشدار درباره‌ی وجود آنها در داستان مستقلی در همان قرون وسطی روایت می‌شد، کاملاً قابل باور و پذیرفتنی بود. ولی تلاش کاراکتر «مری لو» در فیلم برای هشدار به جامعه‌ی نیویورک درباره‌ی جادوگران، کاملاً غیرمنطقی است. آن هم در دوره‌ای که دیگر قانون رازداری بین‌المللی جادوگران وضع شده و جامعه‌ی جادوگریِ هر کشوری هم حکومت و قوانین خودش را دارد که با خاطیان برخورد می‌کند و جلوی پیش آمدن هر حادثه‌ای که جامعه‌ی جادوگری را به خطر بیندازد می‌گیرد. گویا خانم رولینگ، خودش هم جهان خودش را به قدر کافی خوب نمی‌شناسد یه به مصلحت گاهی فراموش می‌کند.

در عین حال توجه کنید که هرگز از پیشینه‌ی مری لو با خبر نمی‌شویم و نمی‌فهمیم چه تاریخچه‌ای با جادوگران دارد که باعث شده است تا این حد از آنان متنفر باشد که به راه اندازی یک سِیلم دوم اصرار بورزد. داستان زندگی مری لو و دلیل و سرمنشاء ترس و نفرتش از جادو هرگز مشخص نمی‌شود و اصلاً نمی‌فهمیم آیا او درباره‌ی کریدنس و پیشینه‌ی جادویی‌اش چیزی می‌دانست یا نه؟ این یک مشکل مکرر در این فیلم است که با کاراکترهای پرشماری طرفیم که عمق شخصیت‌پردازی‌شان رقت‌آور است. به قولی با اقیانوسی به عمق یک وجب طرفیم که در تعارض با سری اصلی هری پاتر است که ستینگی در مقیاس کوچک و با شخصیت‌های ناب بود و در واقع، یک لیوان آب بود به عمق یک اقیانوس.


۳. جامعه‌ی جادوگری آمریکا!

شاید بتوانیم خودداری وزارت‌خانه‌ی سحر و جادوی بریتانیا را در استفاده از معجون راستین بر روی مرگ‌خوار‌ها و مجرمین یا افراد مظنون را برای خودمان به نحوی توجیه کنیم و شاید ممانعت فاج از پذیرفتن دوباره‌ی به قدرت رسیدن ولدمورت را بشود به پای جاه‌طلبی و البته حماقتش گذاشت، ولی تمام سیاست‌های کنگره‌ی جادویی ایالت متحده‌ی آمریکا(یا به اختصار، ماکوزا) در فیلم جدید، بقدری احمقانه است و بقدری کارمندان این کنگره ناکارآمد هستند که نمی‌دانم چطور توئیتر رولینگ توسط طرفدارهای ناامید آمریکایی‌اش بخاطر چنین جامعه‌ی جادوگری بی‌عرضه‌ای تا به حال مورد حمله قرار نگرفته است(هرچند خودشان هم با این رئیس‌جمهور انتخاب کردنشان کمکی به پیش‌داوری درباره‌شان نکرده‌اند).

کنگره‌ی جادویی آمریکا در دهه‌ی ۱۹۲۰ حتی از وزارت سحر و جادوی بریتانیا در دوران دوباره به قدرت رسیدن ولدمورت ناکارآمدتر عمل می‌کند. آن‌ها نیوت اسکمندر و چمدان پر از موجودات جادویی‌اش را بابت فاش شدن وجود جادوگران مقصر می‌دانند، در حالی که خیلی قبل تر از او مری لو تمام تلاشش را برای متقاعد کردن مردم به اینکه جادوگران وجود دارند انجام می‌داد و با دو چشم خودش جادو را دیده بود و کنگره‌ی جادویی آمریکا با آن همه دک و پزش حتی از پس اجرای یک جادوی ساده برای دستکاری کردن ذهنش و پاک کردن حافظه‌اش هم برنیامده است. آن‌وقت هرماینی گرنجر زمانی که هنوز تحصیلاتش در هاگوارتز تمام نشده بود، توانست این طلسم را روی پدر و مادرش اجرا کن‌د. به هر حال باید حداقل یک جادوگر توانمند مثل هرماینی در کنگره ی جادویی آمریکا پیدا شود که این وظیفه‌ی مشخصاً خطیر را به او بسپارند یا نه؟

و البته به قدری این کنگره بی در و پیکر است، که یک کارآگاه بدون تشکیل هیچ جلسه‌ی دادرسی با حضور اعضای ویزنگاموت یا هر چیزی که در آمریکا معادل آن است، به سادگی حکم مرگ ۲ جادوگر را صادر می‌کند که تازه یکی از آن‌ها اصلاً آمریکایی نیست و شاید این قضیه حتی بعدها می‌توانست باعث درگیری و اختلاف بین جادوگران این دو کشور شود!

منطق پشت اعمال کنگره‌ی جادوگری آمریکا آنقدر فاجعه است که حاضر نیستند ذهن یک ماگل را پاک کنند، ولی کارمند خودشان را بخاطر درگیر شدن با آن ماگل برای اینکه یک بچه‌ی بی‌دفاع را تنبیه فیزیکی نکند، مجازات می‌کنند و تنزل مقام می‌دهند؛ و بعد هم خیلی خونسرد نیوت اسکمندر و تینا گلدشتاین را که جادوگرانی سرشناس هستند بخاطر نقض قانون بین المللی رازداری به مرگ توسط نوعی ماده‌ی اسیدی محکوم می‌کنند که تازه خیالشان را هم راحت می‌کنند که درد ندارد.

نمی‌خواهم بگویم بوسه‌ی دیوانه‌ساز کمتر از مرگ هولناک است، ولی حداقل محکومیت بوسه‌ی دیوانه‌ساز برای جرمی خیلی سنگین‌تر از زیر پا گذاشتن ناخواسته‌ی قانون رازداری بین المللی توسط ۲ عضو مفید جامعه‌ی جادوگری اعمال می‌شود. خلاصه آنکه برخلاف این تجملات لیبرال‌طوری که رولینگ خواسته حول این جامعه‌ی جادوگری جدید آمریکایی علم کند، در عمل به نظرم می‌رسد جادوگران آمریکایی یک جور حکومت فاشیستی جهان‌سومی و دست‌وپاچلفتی دارند.


۴. شخصیت شرور داستان!

Obscurus موجودی است که احتمالاً ایده‌اش در این سال‌های اخیر به ذهن رولینگ خطور کرده بود و برای همین هرگز نامی از آن نه در کتاب «جانوران شگفت‌انگیز و زیستگاه آنها» دیده بودیم و نه در تحقیقات هرماینی در بخش ممنوعه و غیر‌ممنوعه‌ی کتابخانه‌ی هاگوارتز به آن برخورد کرده بودیم.

احتمالاً موقع خلق شخصیت خواهر آلبوس دامبلدور، آریانا بوده است که رولینگ برای اولین بار به همچین چیزی فکر کرد، ولی هیچ وقت نتوانست اسمش را در مجموعه‌ی هفت جلدی هری پاتر بیاورد و یا بیشتر درباره‌اش بنویسد که البته با آنچه که در فیلم جانوران شگفت‌انگیز شاهدش بودیم، باید شاکر هم بود.

البته شخصیت شرور کلمه‌ی سنگینی برای توصیف شخصیتی است که کنترل رفتارش دست خودش نیست و کورکورانه به کسانی که او را تحقیر کرده‌اند حمله می‌کند. او فقط یک بمب ساعتی خطرناک است که در تمام طول فیلم احتمال منفجر شدنش می‌رود، و در آخر هم طوری باعث نابودی شهر ‌می‌شود که اگر اژدها ول می‌کردند تا این حد خسارت وارد نمی‌کرد؛ و البته این بمب ساعتی هم تنظیم درست حسابی ندارد و حملاتش هیچ منطق درستی را دنبال نمی‌کنند. او در برابر یک غریبه، با چند ساعت تأخیر از خود واکنش نشان می‌دهد و او را می‌کشد، ولی به سرپرست یا همان مادر خوانده‌اش که سال‌ها او را تحقیر می‌کرده و باعث اصلی سرکوب شدن جادویش بوده است، تا مدت‌ها کاری ندارد و تنها وقتی به کشتنش اقدام می‌کند که به نفع شرایط و موقعیت داستان است.

کریدنس هم مثل دیگر کاراکترهای این فیلم، مشکل شخصیت‌پردازی داشت، با این تفاوت که این بار حتی بازی بازیگرش هم نتوانست او را نجات بدهد و از قضا بیشتر هم به او ضربه زد و این Obscurus بودن او و پلات توئیستی که ایجاد می‌کرد هم برای شخصیتش صفرا فزود و حتی شخصیتش را لبنیاتی‌تر و ضعیف‌تر از پیش کرد. درواقع این موجود Obscurus انگار زاده‌ی ایده‌های نم کشیده‌ی رولینگ است به اختلاط جوگیر شدنش در خلق یک داستان احساسی که با چیده نشدن پس زمینه‌های مناسب، جواب معکوس داده.

حالا نه اینکه منظورم این باشد که لرد ولدمورت شرور بی‌نظیری بود. ولی حداقلش این بود که شخصیت‌پردازی قانع کننده‌ای داشت.


۵. گریندل‌والد

تمام چیزهایی که از گریندل‌والد در این فیلم می‌دانیم تنها حدس و گمان‌هایی بر پایه‌ی اطلاعات قبلی‌مان از مجموعه‌ی هری پاتر است. احتمالاً او بخاطر اتفاقی که منجر به مرگ آریانا دامبلدور شده بود، به دنبال این Obscurus بود، ولی هدفش از این کار چیست؟ آیا چیزی را می‌خواهد به دامبلدور ثابت کند؟ و آیا صرفا Obscurus بودن آریانا فکری برای کنترل دنیای جادویی با استفاده از این قدرت سرکوب شده در سرش انداخته بود؟ اصلاً علت تغییر قیافه و نفوذش در ماکوزا چه بوده؟ هیچ جور دیگری نمی‌توانست به دنبال این Obscurus بگردد؟ آیا هدفی متفاوت از نفوذ به کنگره‌ی جادویی آمریکا داشت که ما از آن بی‌خبریم؟ یا شاید هم فقط اتفاقی بود که باید می‌افتاد تا فاش شدن هویت اصلی‌اش در پایان فیلم پلات‌توئیستی باشد که مثلاً همه را حیرت‌زده کند.

در هر صورت، احتمالاً به جواب تمام یا بخشی از این سوالات در فیلم‌های بعدی می‌رسیم، ولی آنچه جای تأسف دارد این است که کالین فرل دیگر نیست تا این نقش را بازی کند، در حالی که علی‌رغم شخصیت‌پردازی ضعیف و رفتارهای غیر منطقی گریوز(یا همان گریندل‌والد تغییر شکل داده) کالین فرل بازی خوب و جذابی را ارائه داده بود و از بخش‌های لذت‌بخش فیلم بود. مطمئن نیستم که جانی دپ بتواند به همان خوبی بازی کند. فعلاً که در همان سکانس پایانی فیلم به طرز مضحکی خنده‌دار است و اصلاً آن ابهت و عظمت بزرگترین جنایتکار جهان جادوگری را به ذهن متبادر نمی‌کند.


۶. دئوس اکس ماکینای پایانی

اگر پایان هری پاتر و جان سالم بدر بردن هری از مرگ برای چند صدمین بار عصبانیت خیلی‌ها را برانگیخت، نمی‌دانم پایان دئوس اکس ماکینا وار جانوران شگفت‌انگیز چطور توانست از خشم ملت قصر در رود؟ و چطور کاری را که کارمندان آموزش دیده‌ی ماکوزا نتوانستند انجام دهند، کمی زهر Swooping Evil انجام داد تا قهرمان داستانمان هم هرطور شده بالاخره نقشی در آن خط روایی دوم که اصلاً ارتباطی به ماجرای او نداشته، داشته باشد. اینکه یک ابزاری یک جایی ته آن کیف هست که به یکباره با یک بارش باران تک‌تک مشکلات برآمده از داستان را حل می‌کند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می‌شود، مصداق بارز و جامع دئوس اکس ماکیناست که به هر حال ضعف داستان‌پردازی تلقی می‌شود، مگر اینکه پارودی‌اش کنید که اینجا اینطور نبوده و از قضا رولینگ این به اصطلاح گره‌گشایی را خیلی جدی گرفته. بار اولش هم نبوده(سرفه! ماجرای طلسم عشق مادر هری سرفه!).

نیوت مدعی بود که این زهر بسیار قدرتمند است و خاطرات بد شهروندان را پاک می‌کند، ولی توضیح نداد که قدرتش دقیقاً تا چه حد است. آیا خاطرات بدی که در گذشته داشته ‌اند را هم پاک می‌کند؟ تکلیف آن‌هایی که خاطره‌ی بدی از این حوادث ندارند و تنها از روزنامه اخبارش را دنبال می‌کردند چه می‌شود؟ هرچند اگر نیویورک را آن شهر کوچکی که رولینگ به تصویر کشیده بود تصور‌ کنیم، احتمالاً هر شهروندی حداقل سر صحنه‌ی یکی از حوادث حضور داشت. و باز هم برمی‌گردیم سراغ همان مشکل لوکیشن و مقیاس که شاید بزرگ‌ترین مشکل فیلم بوده. این یک جهان جادویی و یک شهر بزرگ نیست که در این فیلم می‌بینیم. جامعه‌ی کوچکی است که حتی از هاگوارتز هم کوچک‌تر است، و ای کاش رولینگ داستان را در همان مقیاس‌های کوچک دنبال می‌کرد. ولی گویا قصد چنین کاری را ندارد و قرار است در فیلم‌های بعدی به اروپا هم برویم و جوامع جادوگری کشورهای بیشتری را هم-لابد با همین میزان کوچک‌سازی-ببینیم. مرلین به خیر کند!

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات
  1. امیر

    اینطور که از مقاله برمیاد( البته اگه ترجمه نیست 🙂 )میشه گفت نویسنده با امید خیلی زیادی منتظر فیلم بوده و خیلی فیلم رو جدی گرفته در صورتی که فیلم خیلی کم ادعا تر ازین حرفاست و دقیقا همون کاری رو میکنه که سنگ جادو کرد و صرفا اساس مجموعه بود(بخوانید انچنان دندانگیر نبود)البته من نمیگم این ایرادات وارد نیست و قطعا با 96 درصدش موافقم که اون 4 درصدم جانی دپ که خب اصلا (((نبود))) که بخواد ابهتی نشون بده و فکرم نمیکنم یه بدمن کلاسیک در نهایت ازش در بیاد (قهقهه بزنه مثلا :D) والبته مهمتر اینه که از نوشته نتیجه میشه گرفت که روح مجموعه ازبین رفته که خب حقیقتا اینطور نیست و کار به اندازه کافی جادوشو حفظ کرده

  2. امیر

    حالا من با بیشترش موافقم ولی واقعا جانی دپ نبود که بخواد خوب یا بد باشه و ابهت و عظمت نشون بده (اگرچه فکرم نکنم به سمت یه ویلین کلاسیک و کلیشه ای بره) و قطعا عیارش تو فیلمای بعد مشخص میشه

  3. سام

    من برای هرکی این فیلمو گذاشتم بیشتر خوشش اومده تا از هری پاتر شما قسمت اولو باید با قسمت اول هری پاتر قیاس کنی

    1. سارینا

      به نظر من حتی هری پاتر و سنگ جادو از اینم بهتر بود

    2. H

      هری پاتر توی دنیای جادو بهترینه

    3. H

      اره

  4. آنا

    هری پاتر خیلی از نظر داستانی و ایفای نقش و….. قوی تر بود

    1. Hcrry_poffer

      خیلی خیلی
      به نظرم هری پاتر خیلی بهتر بود

  5. ناشناس

    سینمایی هری پاتر با بعضی از اشکالاتش باز هم نظیر نداشت …
    فوق العاده بود
    اما فیلم جانوران شگفت انگیز و زیستگاه آنها هم خوبه و کاری میکنه که یادی از دنیای جادوگری هری بیفتیم

  6. عسل

    بازیگران فیلم هری پاتر در ایفای نقش صد درصد بهتر بازی میکردن

  7. آوینا

    هری پاتر وجانوران شگفت انگیز هر دو نوشته ی جی. کی.رولینگ و هر دو موضوعات جالب و جادویی در بر دارند

  8. فاطمه

    تنها مشکل این فیلم وجود کردینس هست
    نه مشخصه که کی هست و نه اینکه اصلا چرا گلرت افتاده دنبال اون؟
    تا حالا که توی دو قسمت مشخص نشده اون کیه ، خدا بخیر کنه زودتر بفهمیم

    1. اميرحسين عظيميان

      اورلیوس دامبلدوره دیگه! یعنی یک دامبلدوریه که به خاطر زندگی سخت میخواد دامبلدور معروف رو بکشه

  9. Rohi

    ولی بخایم عادلانه قضاوت کنیم قسمت اول جانوران با قسمت اول هری پاتر اصلا قابل مقایسه نبود کاری به کتاب هری پاتر که خیلی خوب بود ندارم ولی فیلمش افتضاح بود تو قسمت اول اصلا هیجان لازم رو به ادم القا نمیکرد و به طرز مسخره ایی کاره خطیری که هری کرد و کم جلوه داد :/ ولی بقیه قسمت هاش عالی بودن -_- مخصوصا تالار اسرار که اصلا مثه قسمت اول بد نبود =)

    1. هستی

      واقعا درست میگید فرزند نفرین شده ام داره میاد عالیه

    2. نغمه

      کتابش اومده ولی فیلم نمیاد

  10. هستی

    جانوران شگفت انگیز ماله زمان قبل از هری پاتر هست پس یعنی هری پاتر بعد از جانوران شگفت انگیز اومده در هر صورت جانوران شگفت انگیز هم جذاب هست و خیلی پیچیده تر و مفهومی تر از هری پاتر هست هری پاتر درکش میکنیم چی میگه ولی جانوران شگفت انگیز خیای سخت میفهمیم چه اتفاقاتی داره میافته و باحالی شم به همینشه قبول دارید؟؟؟؟؟؟

  11. هستی

    اصلا کریدنس کیه .

  12. A

    نظراتت رو بنداز تو سطل اشغال…

  13. عاشق هری‌پاتر و تمام شخصیتا (به جز ولدمورت واقعا چرت بود )

    هری پاتر بهتره بابا این چرت و پرت چیه تازه تمام قسمتاش هم خوب بود و هری پاتر نه نمیاد ولی‌میتونید صوتی تو گوگل گوش بدید تو ذهن تجسم کنید که چه اتفاقی می افته . 😭😭😭😭😭چرا ؟؟؟؟؟ رولینگ بیشعور من نهمیشو میخوام 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬😭😭😭😭😭😭😭😭😬😭😬😭🐐🐐😑😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

    1. ناشناس

      رولینگ نگو بیشعور بیشعور

  14. Hcrry_poffer

    معلومه
    به نظرم هری پاتر خیلی بهتر از جانوران شگفت انگیزه

  15. ...

    واقعا تو ۵ دقیقه از جانی دپ انتظار داشتین ابهت آنچنانی نسون بده؟
    سر جمع مگه چند جمله گفت تو همون پنج دقیقه‌ی اخر فیلم؟!
    فک کنم انتظاب داشتین ک خفن بازی دربیاره و یهو بزنه همرو ناکار کنه با یدونخ اواداکدورا دخل هرکی اونجا بودو دربیاره:///

    1. Parnian

      موافقم
      اخه تو پنج دقیقه چکار کنه ؟؟؟؟؟

  16. یاسین

    آقا قابل توجه هرکی که نمیدونه کریدنس کیه آرتیوس دامبلدور هست دامبلدور ها یه افسانه ای دارن که هروقت یه اتفاقی میوفته یه ققنوس میاد به کمکشون پس یعنی معجزه نیست که اون تا ده سال عمر نکرده به خاطره خانوادش و ققنوس بوده بوده چون تا ده سال عمر میکنن پس قسمت دو را تا آخرش ببینید تا بفهمید کریدنس کیه

  17. زهرا

    جانی دپ همه ی نقش 6اشرو عالی بازی میکنه👌چون اکثر مردم جانی رو میبینن یاد جک اسپارو می فتن نمی تونین تو این نقش جدیش بگیرن مشکل از ذهن شماست😒 وگرنه گرون ترین بازیگر هالیود ن خنده دار بازی می کنه و نه بی ابهته ذهنیت تون رو درست کنین جانی تو هر دو سری بی نظیره❤️

  18. آرش زمانیان

    از نظر من داخل جانوران شگفت انگیز ورد های بیشتر و قوی تری داره ولی فیلم هری پاتر جذابیت بیشتری نسبت به جانوران شگفت انگیز داره

  19. بنیامین

    سلام!
    من یک پاترهد تازه کارم از وقتی شروع به دیدن فیلم های هری پاتر کروم خیلی نمی گذره و الآن که دارم این رو می نویسم تازه کتاب هری پاتر و زندانی آزکابان را شروع کردم.من فیلم های هری پاتر را بارها دیدم و راستش اولین بار که سنگ جادو رو دیدم خیلی خوشم اومد ولی وقتی کتابش رو خونوم فهمیدم چقدر ناتوان بوده فیلم جانوران شگفت انگیز و زیستگاه آن ها واقعا بهتر از قسمت اوله هری پاتره از نظر من درسته بعضی ایرراد ها داره اما باز جذابیتش رو از دست نمیده و اینکه همه ی کاراکتر ها مجهولن اول خیلی جذابه ولی قسمت دومش چنگی به دل نزد من فکر می کنم شاید کریدنس همون فاکس باشه ققنوس دامبلدور شایدم نه.من وقتی این فیلم رو دیدم کتابش رو(جانوران شگفت انگیز و زیستگاه آن ها) را خوندم اول سریع اسم هایی که می گفت رو سرچ کروم(پی دی افش را خواندم) فقط دوتاش نبود که یکیش تیرگون و اون یکی گرپخورن بود که شا به تریه گون اشاره کرده بودین در کل فیلم خیلی خوبی بود و یک فضای خاص داشت امیدوارم تو قسمت سوم از این هم بهتر بشه و بازی جانی دپ هم اصلا بد نیست بهترین کاراکتر نیوت اسکمندر بود توش که خوشحالم بالاخره جی کی رولینگ می خواد به یک هافلپافی بها بده تا به حال فقط برای سدریک این کار را کرده بود اونم خیلی خیلی کم امیدوارم یک کاراکتر ریونکلایی رو هم گسترش بده
    یکم پرچونگی کردم درکل حتما نگاه کنید.

    1. Parnian

      با بیشتر قسمت های نوشته ات موافقم

  20. Parnian

    سلام
    من جانوران شگفت انگیز رو خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بیشتر از هری پاتر دوست داشتم
    اشتباه هم نمیکنم چون هر کسی نظر و علاقه ی شخصی خودشو داره
    الان هم مشتاقانه منتظر جانوران شگفت انگیز ۳ هستم

  21. از جهنم

    من با تنها موردی ک موافق بودم مورد اخریه بود ک کسی در اون حد بهش توجه نکرد خداوکیلی. ولی پنج مورد دیگه رو کاملا مخالم (حوصله ندارم تابپ کنم برای هر کدوم). اول اینکه یه سری تیکه های جانوران شگفت انگیز توی کتاب هری پاتر بود مثل پیوند بین گریندل والد و دامبلدور(ی نکته اضافی همینطوری). بعد اینکه داستان های هری پاتر و فیلمش (حتی با اینکه کتاب و فیلم باهم ی مقدار فرق دارن) درباره ی جنگ با ولدمورت و عشق مادر هری بهش و جادوگری بود.شخصیت اصلی داستان هم هری بود. محل اتفاق افتادن اکثر داستان هم توی هاگوارتز بود. ولی جانوران شگفت انگیز درباره ی جنگ با گریندل والد (و همون موجودی ک توی مطلب 4 بهش اشاره کردید ک توی فیلم بیشتر میخوان باهاش جلوگیری کنن تا جنگ) و خب موجودات توی چمدون نیوت بود. محل اتفاق افتادن فیلم هم توی هاگوارتز نبود شخصیت اصلیش هم نیوت بود(البته نمیشد گفت کاملا نیوته وقتی فیلمو میبینی). جانوران شگفت انگیز قبل هری پاتر بود و داستانش فرق داشت دلیلی نداره همه ی پاترهدا دوسش داشته باشن. من 4 ساله پاترهدم و میدونم این یعنی نسبتا تازه کارم ولی اگ جایی رو اشتب دارم میزنم لطفا بگید.

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن
  • یفرن دوم

    نویسنده: فرهاد آذرنوا
  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • مجله سفید ۱: هیولاشهر

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید