یک راهنمای عملی برای تسلط به فنون مغالطه

12
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

یک عده‌ای به غلط یادگرفتن فنون مغلطه را خبیثانه می‌دانند، حال که این طور نیست و شاید این منفی‌بافی به دلیل این است که مغالطه یعنی «به غلط انداختن» و خب هیچکس از لحاظ زبانی حس خوشایندی به واژه‌ی غلط و واژه‌ی انداختن ندارد. چون نه کسی به رضایت می‌گوید که «فلان چیز را به من بنداز» و نه کسی ذوق می‌کند که «آخ جون غلط کردم».

یکی از رفتارهای غریب ما انسان‌ها این است که یک چیزی را به زبان پس می‌زنیم ولی همزمان دودستی پیش می‌کشیم که مبادا یک‌سری از پزهای آدم‌وارگی‌مان کم شود و رفتارمان انسانی به نظر نیاید و از این افاده‌ها؛ اما در خفا بر اهمیتش واقفیم و به مثال وردی و جادویی متعلق به جادوهای سیاه تمرینش می‌کنیم و یواشکی به کارش می‌گیریم تا در این مبارزه برای بقاء سلاحی کم نیاوریم.

یکی از همان رفتارها «مغلطه» است که یک عده‌ای به غلط یادگرفتن فنونش را خبیثانه می‌دانند، حال که این طور نیست و شاید این منفی‌بافی به دلیل این است که مغالطه یعنی «به غلط انداختن» و خب هیچکس از لحاظ زبانی حس خوشایندی به واژه‌ی غلط و واژه‌ی انداختن ندارد. چون نه کسی به رضایت می‌گوید که «فلان چیز را به من بنداز» و نه کسی ذوق می‌کند که «آخ جون غلط کردم».

اما از این برداشت مغرضانه که بگذریم، شما در هر مقامی از مدیر و وکیل و کارمند و بازاریاب و فروشنده و راننده‌ی تاکسی گرفته، تا کسی که صرفاً می‌خواهد حال رفیقش را بگیرد، به این فنون باستانی نیازمندید. پس باید به سراغ آموز‌ه‌های ازلی مکتب سوفسطائیان برویم تا باشد که رستگار شویم:


مغالطه‌های عهدعتیقی:

 

تحریف کردن و عالم و آشکار دروغ گفتن

این فن را همه در دوران کودکی به  حد کمال آموخته‌اند و بعید می‌دانم جز عده‌ای شیرین مغز کسی محتاج به آموختن بیشتر در این وادی باشد. اصلاً این طور صحبت کنیم که آیا «کسی هم هست که راست بگوید؟»

همانا که راست گفتن یک اتفاق تئوری است مثل آنچه فیزیک‌دان‌ها دربار‌ه‌ی رسیدن سرعت کسی یا چیزی به سرعت نور می‌گویند؛ که روی کاغذ شدنی است ولی در عمل عین یک شوخی بد می‌ماند.

مغالطه‌ی تاکید

حالا کم کم وارد حوزه‌ی روش‌های اصیل مغالطه می‌شویم. البته این روش هم به شدت قدیمیست و حتی می‌توان ادعا کرد که انسان‌های اولیه هم با مفاهیمش آشنا بودند. یعنی وقتی که خود حرف زدن را هم یاد نگرفته بودند خوب بلد بودند که پافشاری کنند و به قولی «مردحرفش‌یکیست‌» بازی در بیاورند. با این حال شیو‌ه‌ی استفاده از استراتژی تکرار ظرایفی هم دارد:

اول: شما اول باید یک حرف غلطی بزنید (نگران نیاشید. به صورت پیش‌فرض هر کسی مقدار متنابهی حرف غلط بلد است)

دوم: از همان دفعات نخست به شیوه‌ای رسا و غرا غلطتان را مطرح کنید تا مبادا بذر شک و دودلی بر دل کسی راه پیدا کند.

سوم: حالا در مقام یک «مغالطه‌گر تاکیدی» باید یا به تکرار متوسل شوید و یا به شدت.

یعنی بیشتر مواقع همان حرف اولتان را  لفظ به لفظ و با همان شدت و فرکانس تکرار می‌کنید که نشان بدهید چقدر حرفتان خوب است که بی‌هیچ کم و کاستی تکرار می‌شود. و باز اگر راضی نشدید بر حسب تشخیصتان شدت بیانتان را بالا می‌برید تا با نعره کشیدن مقدار حق بودن غلطتان را بیشتر کنید.

البته یک مغالطه‌گر ورزیده خوب بلد است که برای حفظ داینامیک بحث یک مقدار جزئیات خنثای ریز را کم و زیاد کند و حتی وانمود کند که دارد به حرف طرف دیگر مباحثه هم گهگداری گوش می‌کند و برای گلی که او لقد می‌کند هم قدری ارزش قائل است. این عده از خدایان مغلطه همواره حرف اصلی خودشان را به طرز معجزه‌آمیزی دست‌نخورده باقی می‌گذارند ولی طوری در دفعات بعد تکرارش می‎کنند که تفسیر مخاطبین از همان حرف قدیمی به شدت دگرگون می‌شود.

مغالطه‌ی پارازیتی

این روش امروز به کلی مردود و بی‌ادبانه تلقی می‌شود و چون ما روی مباحث کاربردی تاکید داریم زیاد بر رویش مانور نمی‌دهیم. صرفاً جهت اطلاع می‌گوییم که باید به نوعی در بیانات طرف مذاکره اخلال ایجاد کنید و نگذارید حرفش را بزند. نوع نابودکردن دیالوگ حریف کاملاً به خودتان بستگی دارد. ممکن است صرفاً سوت بزنید، یا هی وسط حرفش بپرید و یا حتی مشت به صورتش بکوبانید. در هر صورت نباید بگذارید تا حرفش را بزند.


مغالطه‌های امروزی‌تر:

 

مغالطه‌ی تعمیمی

فرض کنید شما برای مثال رئیس یک شرکت هستید که می‌خواهد نظر هیئت مدیره و سرمایه‌گذاران را جلب کند و رضایت مشتریان  از محصولات تولیدی شرکتشان را نشان بدهد. او نظرسنجی‌ای رو می‌کند که 67 درصد مردم روستایی در لیتوانی طرفدار برند ایشانند و بعد نتیجه می‌گیرد که «خب محصول شرکت ما در کل اتحادیه‌ی اروپا بی‌نظیر است»

the_fallacy_detective_2009_part-to-whole

مغالطه‌های آماری

اول یک جامعه‌ی هدف به شدت ایده‌آل پیدا می‌کنیم و مردم صدایشان می‌کنیم (ممکن است هر برش مطلوبی از جامعه باشند. احتمالاً فامیل‌های شما و اشنایانتان بهتر هستند).

بعد نظرسنجی‌ای برگزار می‎کنیم (اگر نظرسنجی را برگزار نکنیم هیچ ایرادی ندارد صرفاً مدل مغالطه‌مان عوض می‌شود)

و در نهایت یک چنین مغالطه‌ی بی‌نظیری به نمایش در می‌آید:

آقای الف: چرا شما استعفا نمی‌دید؟

آقای ب: چون مردم ازم خواستند که استعفا ندم!

آقای الف: 😐

christianlogic_image_homeschoolers_hiding_something_lowres

دقت کنید که یک مغالطه‌گر حرفه‌ای نیاز به هیچ نظرسنجی‌ای ندارد. صرفاً بلد است که کی از لفظ مردم استفاده کند. اما اگر شما در مقام یک مغالطه‌گر با استدلالات غریبی از این دست روبرو شدید که «بر فرض  اگر هم اکثریت مردم به یک چیز غلطی اراده‌ کنند، آیا آن چیز غلط درست می‌شود»، شما فقط به عدم وجود عقلانیت در او بخندید و در سکوت محض از کنارش رد بشوید.

مغالطه‌ی تخطئه محور

این مغالطه که حمله‌ی شخصی هم صدایش می‌کنند، پر کاربردترین روش در دنیای امروز است و به راحتی  از شر کسانی که زیادی حرف می‌زنند، یا حرف زیادی می‎زنند خلاصتان می‌کند.

the_fallacy_detective_2009_ad_hominem

اول: می‌گذارید حرفش را بزند (گفتیم که این روش‌ها بسیار متمدنانه‌اند).

دوم: تا که حرفش تمام شد به یک حقیقت خصوصی بی‌ربطی درباره‌ی او اشاره می‎کنیم که تمام خزعبلاتش را نقش بر آب کنیم.

فقط باز دقت کنید که دیگ به دیگ می‌گه روت سیاه یک تخطئه‌ی اشتباه است چون خودتان را هم خراب می‎کند. مثلاً استدلالتان باید این‌طور باشد:

«تویی که سیگاری هستی چطور جرات کردی این فیلم رو نقد کنی» (حالا جای سیگاری هستی می‎توانید به بی‎نهایت چیز بی‌ربط دیگر هم اشاره کنید. تکرار تخطئه خودش نوعی مغالطه‎آرایی است که هی می‎توان پشت هم گفت «تویی که فلان هستی» که جواب می‎دهد و بعضاً تا ده‏‎ها نسل هم همچنان چون سپری محفوظ نگهتان می‎دارد.


باقی مغالطه‎ها:

 

استدلال از سکوت

به طور خلاصه یعنی که به سکوت کسی معنای دل‏‎به‏‎‏خواهی ببخشیم. مثلا: «اگر که فلانی حقش را می‎خواست به ما می‎گفت. حالا که نگفته یعنی نمی‎خواسته»

استفاده از نقل قول‌های بی‌ربط

شما عین قبل گل‌واژه‌های بی‌معنی‌تان را پراکنده می‌کنید اما هر بار کلامی از شاعری ادیبی پیشوای دینی‌ای چیزی را گواه میل شخصی‌ خودتان نشان ‌می‌دهید. گفتنی‌است در این روش لازم نیست که واقعاً به آرای فرد مورد نقل مسلط باشید، صرفاً باید از اسم او خوشتان بیاید.

اهمال در شرایط قیاس و مغالطه‎های نامنطقی دیگر

که این یکی همان اصل جنس مغالطه است و به نوعی بن‎مایه‎ی مغالطه را به صورت ریاضی شده و گزاره‎وار در او می‌توان مشاهده کرد:

گزاره‌ی یک: هر پنیری غذاست

گزاره‌ی دو: غذا خوشمزه است (یا هر چیز کلی و مبهم دیگر که نتیجه‌ی مورد نظر را موجب شود).

مغالطه: هر پنیری خوشمزه است (که البته مولای درز این استدلال نمی‌رود).

یا در مدلی پیش‌رفته‌تر:

گزاره‌ی یک: پستانداران در پستان خویش شیر دارند.

گزاره‌ی دو: شیر درنده و وحشیست.

مغالطه: شیرکاکائو چیزی وحشیانه است.

و مغالطه‌ی تمثیل ناروا

که یک مثال بی‌ربطی می‌زنید که تمام وجوه تشبیه و ادات آن بی‌اهمیت است: «هر شرکتی مثل یک خانواده است. پس هیچ کارمندی نباید که حقوق بیشتری بخواهد».


البته در این باب گفتنی بسیار بوده و هست ولی ما ادامه‎ی بحث را به کلاس‌های خصوصی و پولی موسسه‌ی «گروه آموزشی مغالطه‌گران گمنام» (گامگ) واگذار می‎کنیم که آنجا بصورت کنکوری رموز یک مذاکره‎ی موفق را یادتان خواهیم داد. پس مقاله‌مان را با کلام گهرباری از یکی از پیران علم مغلطه به پایان می‌بریم که از او نقل شده:

هیچ‌وقت حرف بقیه رو گوش نکن تا بفهمی چی‌میگن. فقط گوش کن تا بدونی چی تو جوابشون بگی.

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات
  1. سید ابراهیم تقوی

    سری معرفی مغالطات به تفکیک نام رو هم از گروه «گمانه» یا همون «ستاد مبارزه با چرندیات» پیشنهاد می دهم شدید

  2. سید محمد حکیم

    یک نوع دیگری که جدیدا باهاش سر و کار پیدا کرده اینه که وسط بحث یه سری بدیهیات تعریف میکنن. مثلا یهو میگن بدیهیه که فلان مورد کیفیتش اینه ، حالا تو قرارداد هر چی میخواد نوشته بشه. مهم اون بدیهیات ساختگی خودشونه.
    البته همون بدیهیات هم کاملا جعلی و احمقانه است!

    1. م.ر ایدرم

      اتفاقآً این نوع مغالطه رو از اول تو ذهنم داشتم. نمی‌دونم چی شد موقع نوشتن یادم رفت 😛

  3. مجید دهقان

    این مطلب و آن مطلب مربوط به شبه علم نوشتن، هر دو بسیار جالب و خواندنی بود. موفق باشید

    1. م.ر ایدرم

      چقدر خوب که خوشتون اومده. ممنونم جناب دهقان که ما رو دنبال می‌کنید.

  4. فاصله

    چه مدیر مغلطه گری داشتیم تو مدرسه!!!!از همه ی این روش ها استفاده می کرد کلن…حتی اون روش مردود و بی ادبانه!!!

    1. م.ر ایدرم

      کلاً مدیرا تو هر سطحی منبع لایزال مغالطه‌ان 🙂

  5. احسان

    منبع هم می‌گذاشتید خیلی عالی می‌شد

  6. فرشاد

    سلام. ممنون از مطلب ارايه شده. لطفا منابعي در اين موضوع ارايه كنيد

  7. محمد

    دوست عزیز من یادم میره که استفاده کنم چطور کاملا روش مسلط بشم ک مهارت پیدا کنم ؟

  8. محمد

    دوست عزیز من یادم میره که استفاده کنم چطور کاملا روش مسلط بشم ک مهارت پیدا کنم ؟

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن
  • سرد

    نویسنده: النا رهبری
  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • مجله سفید ۲: ارتش اشباح

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید