گزارش اروپا: هیجانی که از فضا میخواستید
گزارش اروپا از خیلی جهات با فیلمهای علمیتخیلی فضایی که این سالها ساخته میشوند فرق دارد.
گزارش اروپا از خیلی جهات با فیلمهای علمیتخیلی فضایی که این سالها ساخته میشوند فرق دارد، فیلم اگرچه شرح یک سفر اکتشافی به اروپا، یکی از چهار قمر مهم سیارهی مشتری است، با این حال در آن خبری از شلوغی و هیاهوی فیلمهای گرانقیمت هالیوودی نیست. فیلم به شکل مستندوارهای ساخته شده که در آن ماجرای این سفر اکتشافی را از روی فیلمهایی که خدمهی سفینه ضبط کردهاند متوجه میشویم و تمام وقایع هم به صورت خطی ضبط نشدهاند. کمابیش از همان ابتدای فیلم متوجه میشویم که ماموریت حداقل از نظری با شکست مواجه شده، در یک جایی از این ماموریت ارتباط سفینه با زمین قطع شده و یکی از خدمه کشته شده، اما به نحوی بقیهی ماجرای سفر به دست مرکز کنترل رسیده و ما حال شاهد این فیلمهای ضبط شده هستیم که سرنوشت ماموریت اکتشافی و فضانوردارن را روایت میکند.
این فیلم هم مانند فیلمهایی چون جاذبه، در تلاش است که پا را از حوزهی دانش شناخته شدهی بشری و فناوری امروز او فراتر نگذارد، تا فیلمی هر چه واقعگرایانهتر را به تصویر بکشد، اما از جاذبه و دیگر همتایانش بسیار متواضعتر است و آن قدر فخر نمیفروشد. در حالی که در جاذبه با منظرهی زیبا و نفسگیر زمین رو به رو هستیم و شاید مهمترین «جاذبه»ی آن فیلم باشد، در گزارش اروپا چندان تصویری از فضای باز نمیبینیم و تصویری هم که میبینیم، تصویری کمابیش خیالی بر اساس تصاویر مخابره شده از کاوشگرهایی است که از سطح اروپا عکسبرداری کردهاند و البته تلاش شده که این تصویر واقعگرایانه باشد. با این حال نمیتوان گفت این فیلم زیبایی بصری خاصی دارد، جذابیت و افسون فیلم به کمک جلوههای ویژهی گرانقیمت تامین نشده. میتوان گفت آنچه این فیلم ساده و سرراست را دوستداشتنی میکند، تلاش صادقانهاش برای هر چه واقعیتر بودن است، روحِ اکتشاف و ماجراجویی واقعی در این فیلم وجود دارد. از آنجا که فیلم به شکل مستند ساخته شده، شخصیتپردازی به آن شکل نداریم و شخصیتها عمق چندانی ندارند، نمیتوانیم بگوییم این یکی احساساتی و رومانتیک است و آن دیگری یخ. این یکی کلهاش داغ است و آن دیگری محافظهکار. از دیدِ تماشاچیِ فیلم هر شش نفر دانشمند هستند و فضانورد و در کار خویش ماهر. قرار نیست وارد ماجراهای خصوصی زندگی آنها شویم، هیچ ماجرای عشق و عاشقی سوزانی بین خدمهی زن و مرد در جریان نیست و هیچ خبری از یک صحنهی اروتیک نیست که در آن فضانورد زن در هوابند لباس فضاییاش را عوض میکند و نور روی بدن ورزیده و عضلانیاش بازی میکند، ایضا هیچ جای فیلم فضانوردها برای فرار از استرس و نگرانی از لباس فضایی خود خارج نمیشوند و با لباس ایروبیک ظاهر نمیشوند. فیلم دربارهی روح اکتشاف است. دربارهی تمام مخاطرههای یک سفر فضایی و میزانی از ایثار و از خودگذشتگی که لازم است چند نفر در مدتی طولانی و محیطی در حالی که هر روز در معرض خطرهای جدی هستند کار کنند و همگی هدفی مشترک را دنبال کنند که غایتش افزودن به دانش بشری است و انداختن نور به یک گوشهی تاریکِ دیگر از نادانستههایمان.
چنین مردان و زنانی همین حالا هم وجود دارند و خاص فیلمها نیستند، اما زندگیِ آنها چندان به درد پول درآوردن از گیشه نمیخورد و اگر هم تبدیل به فیلم میشود، باید پرطمطراق و خاص دربیاید. گزارش اروپا به دنبال این چیزها نیست. یک گزارش صاف و ساده است از ماموریتی که در یک بعد شکست خورده و در بعد دیگر موفقیتی بزرگ را برای تمام بشریت رقم زده، موفقیتی که به بهای از جان گذشتگی حاصل شده و از این از جان گذشتگیها در تاریخ علم کم نیست.
از اینها گذشته، فیلم کمی رگههای هراس و دلهره دارد، از این نظر کم و بیش به فیلمهای ترسناک شباهت پیدا میکند که شخصیتها یکی یکی ربوده میشوند و هر کدام به نوعی جان میدهند. اما شاید این قیاس با بیموویهای ترسناک کمی دور از انصاف باشد، جنس هراس و دلهره در گزارش اروپا کمی متفاوت است. در اینجا تردیدی نداریم که خبر از غول و جن و روح نیست و اتفاقی که دارد روی اروپا میافتد، میتواند یکی از بزرگترین کشفیات بشر باشد، بنابراین خدمه علیرغم تمام احتمالات ترسناک، خطر میکنند و به دلِ ناشناختهها میزنند. اینجا هراسِ ما، هراسِ طبیعی بشر از مواجهه با ناشناخته است، هراسِ آمیخته با هیجانِ کشف. ما نیک میدانیم که قرار نیست با چیزی ماورالطبیعی رو به رو شویم، ولی چه کسی گفته که ناشناختههای جهان طبیعت کمی از افسانههای ماورالطبیعی دارند؟بزرگی گفته «دنیا آنقدر حیرتانگیز نیست که ما گمان میکنیم، آنقدر حیرتانگیز است که ما نمیتوانیم فکرش را بکنیم.» و بعد لحظهای که رو به روی چنین دنیای شگرفی قرار میگیریم و قرار است چیزی جدید کشف کنیم، بیم و هیجان در هم میآمیزند. دلهرهای که در فیلم به جان شخصیتها و ما میافتد از این جنس است و از سویی فیلم هرگز پا را به وادی کشت و کشتارهای خونینِ فیلمهای ترسناک نمیگذارد. به عکس شخصیتها در حالی تسلیم مرگ میشوند که در چشمهایشان بهت و شکوه و تعظیم دربرابر چیزی عظیم دیده میشود.
و اما مکانی که داستان روی آن رخ میدهد. اروپا، یکی از چهار قمر گالیله. راستی اروپا چرا این قدر برای ما مهم است؟ در سال ۲۰۱۳ ناسا با استفاده از تلسکوپ هابل شواهدی به دست آورد که زیر سطح یخی اروپا یک اقیانوس مایع جریان دارد، فورانهای بخار آب که از میان شکافهای سطح خارج میشوند، از جمله شواهدی است که دانشمندان را به این نتیجهگیری رهنمون ساخته. و از آنجا که گمان میشود، اروپا چون زمین هستهای مذاب و آهنی داشته باشد، بنابراین احتمال دارد جریانهایی از آن اقیانوس به هستهی این ماه راه داشته باشند و به این ترتیب اقیانوس زیر سطح گرمای لازم برای به وجود آمدن حیات را داشته باشد. از این نظر اروپا منحصربهفردترین جرم در منظومهی شمسی به شمار میآید و زمینهی مناسبی برای خلق داستانهای علمیتخیلی.
از میان تمام داستانها که در این باره نوشته شده، معروفترینشان مجموعهی ادیسهی آرتور سیکلارک است. یکی از معروفترین جملات این داستانهای این است: «به اروپا نزدیک نشوید.» نژادی بیگانه که ماموریتش هدایت حیات هوشمند در جهان است، قصد دارد از موجوداتِ نوپای اروپا در برابر انسانها محافظت کند. آنچه که انسان دربارهی شکلگیری حیات تا به امروز میداند، این است که هر کجا آب وجود دارد، زندگی هم هست. پس اگر زیر سطح اروپا آب وجود داشته باشد و حیاتی مستقل در آن شکل گرفته باشد، آیا هیجانانگیزترین کشف بشریت نخواهد بود؟ اگر این حیات به کل متفاوت از آنچه باشد که روی زمین میشناسیم چه؟ خب حدس و گمان فعلا راه به جایی نمیبرند مگر وادی داستانهای گمانهزن.
از قضا در ادیسهی ۲۰۱۰ یک ماموریت اکتشافی چینی روی سطح اروپا دچار مشکل میشود که بیشباهت هم به داستان «گزارش اروپا» نیست، هر چند در آنجا اصلا داستان چیز دیگری است.
آیا گزارش اروپا را میتوان فیلمی نومیدانه دانست؟ از آنها که آدم را بیش از آن که دعوت به اکتشاف کنند، از خطرهای این راه برحذر میدارند؟
به گمان من خیر. در فیلم شاهد برخورد جسورانه و دور از هراس تک تک افراد هستیم که علیرغم تمام مشکلات به قلبِ حادثه میشتابند. آدمی ذاتا کنجکاو است و جستجو گر، کاشف، ماجراجو. قطعا سفرهای فضایی به نقاط دوردست منظومهی شمسی و بعدها به نقاطِ دور دست فضا، مخاطرات خود را خواهند داشت، ولی شیرینی اکتشاف به تمام اینها میارزد. آیا تمام ما برای دانستن این که چه رازهایی در کائنات وجود دارند مشتاق نیستیم؟ بسیار خب تمام ما که قطعا خیر، ولی آن عده از ما که این اشتیاق در جان و روحمان شعلهور است، آیا حاضر نیستیم به هر قیمت که شده خطر کنیم و چیزکی بیشتر بدانیم؟ به گمانم که بسیاری حاضرند این خطرها را بپذیرند و چنین فیلمهایی انسانها را از اکتشاف که برحذر نمیدارند هیچ، بلکه هر چه بیشتر شور سفر در ما برمیانگیزند.
دربارهی نکات فنی فیلم چندان چیزی نمیتوان گفت، بیشتر فیلم در لوکشین داخلی سفینه فیلمبرداری شده که خب تلاش شده فضایی علمی باشد و نشان دهندهی محدودیتهای این گونه سفرها، آن چند موردی که سطح اروپا را میبینیم تلاش بر این بوده که مطابق با یافتههای علمی باشد و به نظر هم که تلاش موفقی بوده. تنها موردی که کمی از نظر علمی مشکل ساز بود، این بود که روی سطح اروپا جاذبه کمتر از سطح زمین و نزدیک به صفر است، ولی خدمه طوری حرکت میکردند که انگار جاذبهی کامل دارند که میدانیم در غیاب حرکت گریز از مرکز سفینه، این امر ناممکن است، ولی به هرحال آنچه که دیدیم یک فیلم بود با محدودیتهای فیلم و نه یک فیلم آموزشی یا مستند.
همانطور که گفتم، گزارش اروپا به دنبال این است که جذابیتی از جنسی متفاوت از بازی چشمگیر ستارهها و جلوههای ویژهی گرانقیمت ایجاد کند، جذابیتی در عین سادگی. آنچه که گزارش اروپا را جذاب میسازد، این است که از تمام زرق و برقهای ظاهری سینما عبور کرده و روح اکتشاف و ماجراجویی را چنان به تصویر کشیده گویی که اتفاق افتاده.
اغلب پس از دیدن این فیلم میگویند: «با این که چیز خاصی نداشت ولی فیلم را دوست داشتم.» شاید هر از گاهی به دنبال این هستیم که فیلمی به دور از هیاهو و جنجال به اصل ماجرا بپردازد. اصل ماجرا هم میتواند به اندازهی فرعش جذاب باشد.
-
خب به نظرم یه چیزی که میتونه ژانر وحشتو از فیلمهای سطحی و درجه دو و سه نجات بده، ایدهی وحشت کیهانیه … کمتر شده که من از فیلمی به اندازهی 2001 اودیسهی فضایی بترسم … ممنون سمیه …
-
ممنون از فیدبک قربان.
راستش آره، این وحشت کیهانی چیزیه که ظاهرش، رنگ و روی فیلمهای ترسناک سطحی رو نداره، ولی اگه دقیق نگاه کنی، اونوقت جور دیگهای میترسوندت. یه مثال دیگهاش سولاریس. چقدر اون فضا در عین حال که هیچ ربطی به فیلمهای ترسناک نداره، توی ذاتش ترسناکه. فیلم بدون این که مجبور باشه سراغ ماورالطبیعه بره یا صحنههای خونین خلق کنه، میتونه عمیقترین ترسهای آدم رو بیدار کنه. یه جورایی همون ترسهایی که لاوکرافت میگفته منها کاملا بدون المان هیولاهایی از کف دریا. -
قضیه برمیگرده به نانسلف و در امتداد جهان قرار گرفتن … فک کنم خارج از زمین و وسط یه تجربهی ماورالطبیعه فقط بشه تجربهش کرد … که در امتداد جهان قرار بگیری … قضیه ترس از عظمت و ناشناختهس که لاوکرفت میگه به نظرم …