یک راهنمای جامع برای جن زدگی
بین بیماریها و کابوسهایی که در حافظهی اسطورهای خود سراغ داریم، بیشک جنزدهشدن از بدترینها و ترسناکترینهاست.
بین بیماریها و کابوسهایی که در حافظهی اسطورهای خود سراغ داریم، بیشک جنزدهشدن از بدترینها و ترسناکترینهاست. همان جا که دیوی آتشی صاحب جسم تو شود تادر حالی که همچنان نظارهگری به اعمالی شیطانی وادارت کند و تو صدایی خفیف و روحی ضعیف بمانی درون گوشت متحرکی که خدمتکار شیاطین شده. آدمیانی که با دمیدهشدن روحی خبیث ناآدم گشتهاند و دودی آلوده به بطنشان نفوذ کرده و بیآنکه قدرتی در اختیارشان مانده باشد، برای شادی شیاطین دست به جنایت میزنند و به خودشان و دیگران آسیب میرسانند.
در هر صورت به مدد تربیت علمی ما و به قوت فیلمبرداری شدن و عکسبرداری شدن تمامی کنجها و پستوها و به دلیل وجود گوگل ارث و اینترنت و حتی وایبر و اسکایپ و باقی فرشتگان تحت فرمان نیوتن، ماکسول، انیشتین و نیلز بور، دیگر اجنه چندان هم ترسناک نیستند و خیلی هم معتبر به نظر نمیرسند. حالا احتمالاً بین والدین و فرزند آنی که بترسد والدین باشد و آنی که از ترس ایشان خندهاش گرفته همان طفل سرد و گرم چشیدهای که بدترین وحشتها را در تجربهی گیمهای مختلف از سر گذرانده.
اما به هر حال ما سعی کردیم در این نوشتار یک راهنمای جمع و جور تهیه کنیم که در صورت تسخیر شدن و به اصطلاح جنزده شدن، چه آشناییهایی باید داشت و از کدام اجنه بیشتر باید ترسید و از کدام هم نباید وحشت کرد و زیادی جو داد.
هشدار یک: تمامی اطلاعات این مقاله از منابع معتبر به دست آمده (بسته به این که اصلاً هیچ منبعی معتبری در این حوزه وجود داشته باشد یا نه). بیشتر اشارهها هم طبق اسطورهشناسی و میتالوژی مسیحی گردآوری گشتهاند و خیلی هم مندرآوردی نیستند.
هشدار دو: این مطلب یک نوشتهی مروج شیطانپرستی و خرافهگرایی و از این قبیل نیست. یک ردگیری سرخوشانه از حضور اجنه در بعضی مدیاهای امروزی و مدیاهای قدیمیست که قرار است سرگرم کنندهطور و حتی انتقادی باشد. خواهش میکنم از خواندن مزخرفات ما تشویق نشوید که به سراغ دعانویسها و فال قهوهبگیرها بروید.
هشدار سه:در این نوشته کلمهی دیو یا اهریمن فارسی یا واژهی جن عربی، با ارواح خبیثه یا دِمون Demon معادل شدهاند. جنها در اصل طبق اساطیر موجوداتی فراطبیعیاند که وجودشان از جنس آتشی بدون دود است و دیوها هم آفریدههایی اهریمنی و دشمنان ابدی ایزدانند. اما دمونها بازماندهی افسانههای دیگریاند که به صورت ارواح گنهکاران و یا فرشتههایی سقوط کرده معرفی میشوند. البته مراسم جنگیری Exorcism هم برای جنزدهها و هم برای کسانی که شیاطین و ارواح خبیث تسخیرشان کرده انجام میشود. لازم به ذکر است که این عقیده که شخص ثالثی میتواند در جسم انسان نفوذ کرده و تسخیرش کند، حتی همین امروز هم مورد حمایت کلیسای کاتولیک بوده و تحت همین حمایت هم انجمنی از کشیشان به نام «انجمن بینالمللی جنگیران» به صورت رسمی فعال است.
مقدمه
حکایت جنزدگی در اکسآنپروانس
یا بدترین انتخابهای ممکن برای یک فرد جنزده
در اکس-آن-پروانس قرن هفدهمی (به فرانسوی: Aix-en-Provence) اتفاقاتی افتاد که لازم است هر جنزدهای فرجام همین ماجرا را چراغ راه خویشتن کند. در 1609 راهبهای 17 ساله به نام مدلاین Madeleine de Demandolx de la Palud گرفتار افسردگیای عمیق شد که به ناپایداریهای روحی متعددی انجامید. اول در حملههایی صرعی غش میکرد، بعد سخنانی قبیح را با جیغ بر زبان میآورد و سرآخر هم مدعی همبستری با شیاطین و اهریمنان میشد. وقتی که مدلاین را متهم به مسخر شدن و جن زدگی کردند، در دفاع از خودش از رابطهای مخفی با کشیشی به نام پدر Gaufridi پرده برداشت (که از آشنایان خانوادگی او هم بود)، پس او را به دیری در دوردست فرستادند تا آبروی کلیسا از این بیشتر نرود. اما دو سال بعد در پی رخدادی همه به جنزده شدن مدلاین باور آوردند چرا که بدنش را پیچ داده و با خشمی شیطانی صلیب مقدس را شکسته بود.
تلاشهایی برای جنگیری اهریمن نفوذ کرده به مدلاین صورت گرفت، ولی نه تنها راه به جایی نبرد که حالا انگشت اتهام به سوی پدر Gaufridi چرخید که از اول در کنار او بوده و گهگاه در نقش وکیل مدافعش هم ظاهر میشده و شایعاتی پیچید که او را پرستندهی شیاطین و سوءاستفادهگر جنسی دانستند ولی خودش همهی آن ادعاها را کذب دانست و در همان حال که او انکار میکرد و مردم آن حوالی هم اصرار، روز به روز اخبار جنزدگیهای دیگر هم میرسید. هشت دختر دیگر هم طبق تلقی اهالی کلیسا قربانی شدند که از میان آنها خواهری به نام Louise Capeau بر بدنش پیچخوردگیهایی حتی بدتر و شنیعتر داشت.
وقتی که شرایط وخیم شد مفتش اعظم Sebastien Michaelis و یک جنگیر بازنشسته را برای حل ماجرا فراخواندند. وقتی گزارش اتهامات Gaufridi به دست آنها رسید، شواهدی ارائه شد که آن کشیش مسخر 666 اهریمن قدرتمند شده و رسماً بر او برچسب جادوگری و آدمخواری زدند. Gaufridi در جواب این شایعه فقط به یک شوخی طنازانه بسنده کرد که «اگر من یک ساحر هم میبودم، هرگز جسمم را به صدها جن نمیدادم». از نظر مفتش اعظم این یک اعتراف مسلم شناخته شد و بلافاصله کشیش خلع شده را زندانی کردند و شکنجهاش کردند و باز او تکذیب کرد و باز یک مقدار دیگر شکنجهاش کردند و این بار اعتراف کرد و یک بار دیگر شکنجهاش کردند و این بار دفنش کردند و ختم ماجرا مفتش اعظم و جنگیر و باقی راهبان دوباره به کارهای قبلیشان مشغول شدند و فقط آن آدم شوخ بود که زیر خاک رفت.
این حکایت یک رخداد کاملاً جدی با پسزمینهای شیطانی بود ولی باز دلیل نمیشود که ما به عنوان فردی در معرض جنگیری از آن پند نگیریم:
- درس اول: اگر جن زده شدید حرفهای زشت نزنید.
- درس دوم: هیچوقت با بازپرستان شوخی نکنید. هرگونه طعنه یا سارکزم بیجای شما ممکن است باعث قتلتان بشود.
- درس سوم: روی رازنگهداری راهبها حساب باز نکنید.
پنج دیو خبیث که بدترین گزینهها برای جنزده شدن هستند
پنج) Aquil آکیل
دیویست که شنبهها میتوان احضارش کرد، چرا که فقط در پی برچیدن رسم شباث است(شباث تعطیلی روز هفتم یهودیان که به مناسبت روز هفتم آفرینش که خدا استراحت کرد، به استراحت و نیایش اختصاص دارد).
اسمش را کجا شنیدهاید؟
احتمالاً در قسمت 13 فصل شش از مجموعهی Star Trek که خدمهی Enterprise به دنبال سرنشینان یک شاتل گمشدهی متعلق به فدراسیون روانه شده بودند. دو ستوان گمشدهای که یکی Rocha نام داشت و دیگری Aquil. بعد از پیدا شدن Aquil و مسجل شدن مرگ ستوان دیگر، در ادامهی ماجرا به ارگانیزم فضایی تقلیدگر پیچیدهای برخورد میکنیم که از میزبانی به میزبان دیگر در حرکت است و به دنبال نفوذ و تسخیر باقی موجودات سیر میکند.
چرا باید از او ترسید؟
سناتورها و نمایندگان مجلس به شدت در معرض تهدید این اهریمنند. همیشه ممکن است که آکیل به ایشان رخنه کند تا برای حذف بعضی تعطیلیها لایحهای آماده کنند.
چهار) Surgat سورگات
همانند بسیاری از دیوان مشهور اولبار نامش را در «جادونامهی کبیر هونوریوس» (Great Grimoire of Honorius) شنیدهایم. جادونامهای قدیمیتر از «کلیدسلیمان» (یک کتاب سحر معروف عبری بر پایهی متون قدیمی کابالایی و کیمیاگری عربی) که مورد استفادهی «نکرومنسرها» است (یکی از علوم خفیه با هدف ارتباطگیری با مردگان و احضار ارواح) و اشاراتی به مراسمات قربانی مقدس هم دارد (قربانی مقدس Mass که مراسم عشاء ربانی هم نامیده میشود و یکی از هفت مراسم مقدس مسیحیت است) و مهمتر از همه در این جادونامه روشهای راندن و مسلط شدن بر اجنه و ارواح خبیث هم ذکر شده. جادونامهای منتسب به پاپ هونوریوس سوم (همان پاپی که فرمان جنگ پنجم صلیبی را داده بود و به برگزاری مناسک رازآمیز با هدف احضار ارواح خبیث و آمادهسازی کشیشان برای مبارزه با شیطان اصلی شهره بود).
در جادونامهی هونوریوس به فهرستی از قدرتمندترین شیاطین اشاره شده که Sargat هم در میانشان هست. با این وصف که هونوریوس جنگیر مشهور دربارهی او گفته: «سورگات؛ اویی که هر قفلی را میگشاید».
اسمش را کجا شنیدهاید؟
Sargat: Who Opens All Dors یکی از رئیسهای برجستهی بازی نقشآفرینی تختهای Dungeons & Dragons نسخهی 3.5 بوده.
چرا باید از او ترسید؟
شاید چون او میتواند هر دری را باز کند. دلیل کافیای نیست؟
سه) Agares آگارس
اولین بار در رده بندی دیوشناسی (Demonology) جادونامهای (Grimoire) به نام Livre des Esperitz (یا «کتاب ارواح» یک جادونامهی فرانسوی قرن پانزدهمی) فهرست شده. در Pspudomonarchia Daemonum (یا «طاغوت اهریمنان» فهرستی از سلسلههای اجنه نوشتهی 1577 میلادی) و Clavicula Salomons (یا «کلیدک سلیمان» یا جادونامه که از نوشتههای قدیمی گرتهبرداری شده و نویسندهاش ناشناس است) به صورت «پیرمردی سوار بر تمساح» ، «زلزلهساز» ، «آموزندهی هر زبان» (طبق میتالوژی مسیحی بعضی از اجنه معلمند و به پیروان خویش قدرتها و علوم خفیه را آموزش میدهند) ، «ایستانندهی فراریان» و «دشمن اخلاقیات» توصیف شده.
بعضی هم مدعیاند که آگارس را احضار کردهاند و زنی زیباروی برابرشان ظاهر گشته با نگاهی فرشتهوار و رفتاری لطیفانه و موی و چهرهای درخشان و دو بال بلند که بیهیچ درشتی کردنی سخن میگفته.
اسمش را کجا شنیدهاید؟
احتمالاً او را از Final Fantasy IX به یاد دارید. آنجا دیوی بود که قدرت مخوفی داشت و طوفانهای کاغذی برپا میکرد.
چرا باید از او ترسید؟
اگر آگارس تسخیرتان بکند یک جنبهی مثبت وجود دارد و یک جنبهی منفی. شما همهی زبان را یاد خواهید گرفت، ولی متاسفانه فقط بدترین و زشتترین فحشهایشان را بر زبان خواهید راند. اگر هنوز از او بدتان نیامده باید گفت که یکی از تفریحهای مورد علاقهی او ناکام گذاشتن فراریان و گیرانداختن گریختگان است.
دو) Renove رونووه
او هم یکی از اهریمنان آموزگار است که به هر کس که بخواهد «فنون بلاغت» را میآموزد و کمک میکند به واسطهی این افسون به طرزی موذیانه محترم به نظر برسید. مشهور است که رنو اسرار عالم اجنه را برای مشتاقان بازگو میکند و همواره هم طناز و خوشصحبت به نظر میآید. او از همان کسانیست که با زبانبازی هم دوست و هم دشمن را شیفتهی خودش میکند و در صلح و آرامش و صرفاً با دلیل و منطق حریفان را از سر راه بر میدارد.
اسمش را کجا شنیدهاید؟
او در انیمهی Umineto اهریمنی در قالب پیشخدمتی جنتلمن تصویر شده. Renove در آن انیمه سپری هم دارد که تمام حملات دشمنان را به خودشان برمیگرداند.
چرا باید از او ترسید؟
رونووه از آن کسانیست که کتابهایی از قبیل «هفت نکته برای این که جذاب و کاریزماتیک به نظر برسیم» و «چگونه رابطهی بهتری با جنس مخالف داشته باشیم» مینویسند. یعنی همین دلیل کافیای نیست که منزجرکنندهترین دیو عالم باشد؟ اگر هنوز از او نترسیدید باید اضافه کرد که لقب دیگر او «روحروب» است و علاقهی خاصی به جمع کردن ارواح کهنسالان و حتی حیوانات دمِمرگ دارد. پس بر فرض اگر دچارش هم شدید خواهش میکنم که اقلاً از اقوام کهنسال خودتان (و البته حیوانات خانگی) فاصله بگیرید. یادتان هم نرود که او استاد به کارگیری قدرتهای ذهنیست و هر وقت که بخواهد فقط با تجسم کردن یک شعله، آتش را به دنیای فیزیکی میکشاند و بینیاز هیچ آتشزنه و هیزمی شعله را به این سو و آن سو میبرد.
یک) Beelzebub بلزباب
توقع داشتید که چه کسی به جز بلزباب آخر فهرست بدترینهای ما باشد؟ او که یکی از هفت شاهزادهی جهنم است و طبق اسطورهای مسیحی در Dicitionnaire Infernal به شکل مگسی تصویر شده و «سرور مگسان» (Lord of The Flies) لقب گرفته. به اعتقاد بعضی ممکن است نامش به یک خدای باستانی فلسطینی اشاره داشته باشد و طبق توصیفات عهد عتیق هم فرشتهای سقوط کرده توصیفش کردهاند و گهگاه با لوسیفر (Lucifer) یکیاش پنداشتهاند. بلزباب یا «بعل الذباب» به ترویج پرستشهای ناروا معروف است و همان اوست که راهبان و مومنان را به گناه و شهوت وسوسه میکند و با گسترش کینه و حسد باعث قتل و جنگ میگردد.
داستان مسیحی قرن شانزدهمیای وجود دارد که روایتگر کودتای موفق او بر علیه خود ابلیس است و او را رهبر افسران لوسیفر و امپراطور جهنم نامیده. Sebastian Michile (همان مفتش اعظم حکایت مقدمه) باور دارد که او یکی از سه فرشتهی سقوط کرده است (در کنار لوسیفر و لویاتان). او را نماد غرور و باطلپرستی هم میدانند و البته مبداء تمام آزمندیها و شکمپرستیها.
اسمش را کجا شنیدهاید؟
جان میلتون در بهشت گمشدهاش او را یک کروبی (چروبیم) سقوط کرده تصویر کرده. حتی در اثر مشهور جان بانیان «پیشرفت زائر) هم اثری از او هست. بلزباب اسم یک مانگا و انیمهی ژاپنی هم هست. داستان انیمهی بلزباپ از جایی شروع میشود که اگا تاتسومی پسربچهای دبیرستانی، در کنار رود مشغول چرت زدن بود تا چند تن به بهانه انتقام به او حمله کردند وبعد از شکست خوردن آنها اگا مردی قویهیکل را میبیند که روی رودخانه شناور است. او را به خشکی میکشاند، اما مرد به یکباره از وسط دو نیم میشود و کودکی از درون او بیرون میآید.این کودک کسی نیست جز پسر پادشاه اهریمنها، دایمائو.
چرا باید از او ترسید؟
خیلی خندهدار است که هنوز دنبال یک بهانهی دیگر هستید تا از او بترسید.
پنج روح خبیث که گزینههای بهتری نسبت به پنج تای قبلی هستند
پنج) Azazel عزازیل
داستان عزازیل به دورهای بر میگردند که مردم فکر میکردند که میتوانند طی مراسمی نمادین گناهانشان را به یک بز منتقل کنند تا او را در یک وادی لایزرع رها کنند که تقدیم عزازیل شود. البته در یک اسطورهی شرقی آشناتر عزازیل به همراه دو فرشتهی دیگر (هاروت و ماروت) به زمین نزول میکند تا مثل آدمیان بشود. اما عزازیل اظهار عجز نمود و معاف شد ولی هاروت و ماروت به ماموریت خود ادامه دادند تا فریب زنی به نام زهره را بخورند و اسم اعظم را افشا کنند که در نهایت به پادهافره گناهشان تا روز قیامت در حبس چاه بابل معلق بمانند.
در متن معجولالعنوانی (سوداپیگرافا یا کتب بینالعهدینی که نه عهد قدیمند و نه عهد جدید. در واقع نه یهودیت و نه مسیحیت به عنوان کتابی قانونی به رسمیتشان نمیشناسدشان) به زبان اسلاوی باستان به نام «قیامت ابراهیم» (Apocalypse of Abraham) عزازیل یک پرندهی کوچک است که به هنگام مراسم قربانی حضرت ابراهیم مزاحم او میشود و در جایی دیگر هم دیوی هفت سر تصویر شده. بدین ترتیب گهگاه واژهی عزازیل معنای خود شیطان را میدهد که:
شد عزازیلی از این مستی بلیس
که چرا آدم شود بر من رئیس
اسمش را کجا شنیدهاید؟
عزازیل به نحوی سلبریتی شیاطین در رسانههای امروز به حساب میآید. در سریال سوپر نچرال Supernatural ضدقهرمان اصلی فصل یک و دو بود که قهرمانان سریال در پی انتقام مرگ مادرشان به دنبالش بودند. البته اسم او تا فصل سوم و هنگام نابودیاش معلوم نشد و اهریمن زردچشم صدایش میکردند.
در کمیک مشهور سندمن (Sandman) هم عزازیل یک شخصیت محوریست و در کنار لوسیفر و بلزباپ یکی از سه زمامدار قدیمی جهنم توصیف شده. البته عزازیل در باقی کمیکهای دیسی همچون Hellblazer و Swamp Thing هم حضور دارد.
در یکی از کمیکهای X-men (نوشتهی Chuck Austen) هم یک جهشیافتهی شرور با قدرت تلپورتیشن (دورنوردی) به نام عزازیل داریم.
در فیلم فروافتاده (Fallen با بازی دنزل واشنگتن) هم شخصیتی با همین نام وجود دارد که یک روح سقوطکردهی خبیث است که به جسم اشخاص مختلف حلول میکند.
در انیمهی خشم بهموت: پیدایش (Rage of Bahamut: Genesis)، در بازی Tekken 6 و در دنیای Warhammer هم عزازیل داریم.
و البته فراموش نکنید که او در یکی از شاهکارهای ادبی قرن بیستم روسیه، یعنی مرشد و مارگاریتا (The Master and Margarita اثر میخائیل بولگاکف) یکی از ملازمین شیطان است و یکی از کاراکترهای اصلی تعدادی از داستانهای کوتاه آیزاک آسیموف هم به شمار میرود.
البته ما دیگر حال نداریم که به حضور او در مجموعه کتاب The Mortal Instruments و The Cornish Trilogy و بازیThe Binding of Isaac: Rebirth و … اشاره کنیم.
چرا گزینهی بهتریست؟
شوخی میکنید؟ اگر عزازیل تسخیرتان کرد میتوانید یک گوشه گیرش بیاورید و یک مصاحبهی حسابی با موضوع نقش خودش در فرهنگ پاپ معاصر ترتیب بدهید.
چهار) Ben Tamalion بن تامالیون
دیوی که به صورت کودکی در آمد و همبازی دختر امپراطور شد تا تسخیرش بکند.
اسمش را کجا شنیدهاید؟
احتمالاً هیچجا. مگر این که خوانندهی پر و پا قرص متون مذهبی یهودیت حَسیدی بوده باشید!
چرا گزینهی بهتریست؟
بگذارید ادامهی ماجرای دختر امپراطور را برایتان تعریف کنم. طبق روایت ربی Shimon bar Yochai وارد شد و گفت: بن تامالیون برو! بن تاملیون برو! و او رفت. راستی میدانید چه شد که امپراطور فهمید باید به سراغ آن ربی خاص برود؟ خب شاهزاده اسم آن ربی خاص را صدا زده بود. آخر ماجرا هم که دختر پادشاه شفا پیدا کرد، امپراطور فرمان داد که تمامی متون ضدیهودی را پاره پاره کنند.
خب دیگر چه دیوی از این بهتر؟ میگذارد اسم کسی که بلد است بیرون بیندازدش را صدا کنید، ظرف دو ثانیه میرود و آخر کار هم نتیجه این میشود که متون ضد یهودی نابود بشوند. سوال این است که این جن خاص و بسیار مودب اصلا برای چه به جان کسی میرود. نکند که کار خود ربی بوده؟
سه) Andras آندراس
دیوی خشمگین و بدعمل است که هدفی به جز شکارکردن و کشتن نوع بشر در سرش نیست. در Goetia (به یونانی «جادوگری» که کتابیست قرن هفدهمی انگلیسی مخصوص احضار فرشتگان و اجنه) با سری به شکل جغد (یا کلاغ) و تن و بال یک فرشته توصیف شده که همیشه هم سوار بر گرگی قویهیکل است و شمشیری برنده هم در دست دارد. جادوگران قرون وسطی همیشه در پی به کارگیری او بودند و بر طبق افسانههای ایشان چنانکه کسی هم موفق به احضار او میشد، باید بسیار مواظب میبود چرا که برداشتن یک گام کوچک به بیرون از دایرهی جادویی محافظت به قیمت از دست دادن جانش تمام میشد.
آندراس را به توانایی بالایش از برانگیختن خشم مردمان و استفاده از همان خشم بر علیه خودشان میشناسند و میگویند میتواند انسان را به خشمی مهارناشدنی و نابودکننده آلوده کند.
اسمش را کجا شنیدهاید؟
او را در سری بازیهای نقشآفرینی Shin Megami Tensei و Persona 4دیدهایم. بازیکنندگان Shin Megami Tensei IMAGINE با داشتن حلقهای میتوانستند برای دقیقهای به شکل Andras در بیایند و خود او هم به عنوان یک NPC طرفدار Azura نقش پررنگی در بازی داشت.
چرا گزینهی بهتریست؟
نه این که ما بگوییم کشتن آدمها خوب است ولی ممکن است در یک شرایط خاص هم چندان بدک نباشد. به هر حال یک تواناییست دیگر.
دو) Asmodeus آسمودئوس
آشمادای (یا آسمودئوس) در قصهی ساخت معبد سلیمان هم حضور داشته و او را «پادشاه دیوان» هم میگویند. بیشتر شناخت ما از او به کتاب توبیاس (یا کتاب توبیت Book of Tobit برمیگردد که بخشی از کتاب مقدس است که فقط کاتولیکها و ارتدکسها قبولش دارند). در این کتاب داستان یک زن مادی به نام سارا (Sarah) را میخوانیم که هفت شوهر قبلیاش را از دست داده. در واقع آشمادای همیشه در شب مراسم ظاهر میشده و شوهران بیچاره را میکشته و از سر حسودی نمیگذاشته که ازدواجشان رسمی شود (در روایت اشارهای نشده که سارا چگونه دختری بوده که هفت داماد تلفش شدند و برای بدست آوردنش با یک جن بلندمرتبه درافتادهاند). در اساطیر مسیحی آسمودئوس را دیو شهوت هم نامیدهاند و یکی از هفت شاهزادهی دوزخ دانستهاند.
اسمش را کجا شنیدهاید؟
نمیدانم. مگر که شما اینقدر بیکار بودهاید که افسانههای تلمودی را هم خوانده باشید.
چرا گزینهی بهتریست؟
خب به خاطر شوهر هشتم. او مقداری دل و رودهی ماهی را بر ذغال داغ انداخت و بویی که به راه افتاد اینقدر برای آشمادای سنگین بود که دیگر به آن مکان برنگشت. به غیر از ماهیها، آشمادای از پرندگان و آب هم نفرت دارد. این طور است که اگر بر فرض هم این موجود پلید شما را تسخیر کرد، کافیست یک سفر شمال بروید و کنار سواحلش یک بساط ماهیگیری هم به راه بیندازید و دو سه تا غاز و اردک هم بغل کنید تا شفا بیابید.
یک) Belphegor بل فیگور
او نیز یکی از هفت شاهزادهی جهنم است، البته با این سلاح ویژه که بلفیگور انسانها را به کشف چیزهای جدید هدایت میکند. حالا بگذریم از این حقیقت عجیب که افسانههای قرون وسطایی مسیحی، تشویق مردم به اختراع وسیلههای هوشمندانه و پولدار کننده را یک امر اهریمنی میدانستند، مضاف بر آن او یکی از سروران هفت گناه اصلی یعنی کاهلی هم شناخته میشده (به نظر میرسد او در اصل آمیختهای از یک خدای آشوری به نام بعل پور باشد).
اسمش را کجا شنیدهاید؟
ایشان هم در بهشت گمشدهی جان میلتون و هم در «رنجبران دریا» اثر ویکتور هوگو حضور دارند.
شخصیت اصلی داستانی کوتاه نوشتهی نیکولا ماکیاولی با نام «شیطان هم ازدواج میکنند» هستند (که بعدها در سال 1923 اپرای آن هم بر روی صحنه رفت).
در بازی Dungeons & Dragons رهبر هشتمین لایهی جهنم هستند.
اسمشان بر سر رمانی جنایی نوشتهی آرتور برند هم رفته (رمان نویس فرانسوی) که بعدها سریالی نیز از رویش ساخته شد.
چرا بهترین گزینهی ممکن است؟
برای اثبات این که او قابل تحمل ترین دیو ممکن است بخشی از ماجرای او را طبق یک نمایشنامهی قرن شانزدهمی اثر جان ویلسون (ازدواج شیطان) مرور میکنیم:
مردان بسیاری در جهنم بودند که به خاطر همسرانشان محکوم به آتش دوزخ شده بودند، چون نالههای ایشان برای اهریمنان تحملناکردنی شد، بلفیگور به دنیای بالا رفت تا فقط ثابت کند شکست آن مردان ناشی از ضعف خودشان بوده، وگرنه عشق واقعی هنوز ممکن است. البته بدیهیست که او تا ابد سرگردان ماند و هرگز طعم خوشبختی زناشویی را نچشید، تا پیروزیاش در عشق و عاشقی را بر سر مردان جهنم بکوبد.
با این اوضاع اصلاً معلوم نیست که چرا طبق اساطیر مسیحی، شیطان او را سفیر فرانسه خوانده و خب باز معلوم نیست که چرا جنگیران او را در ماه آوریل (که ماه عشق و عاشقی نیز هست) قدرتمندتر میدانند. همهی قطعات این پازل را اگر کنار هم بگذاریم به این نتیجه خواهیم رسید که در صورتی که کسی گرفتار بلفیگور شود، خیلی اوقات سختی را سپری نخواهد کرد. چرا که در ماه آوریل به هر حال خودش را در پاریس پیدا میکند تا بلفیگور به کارهای سفارتیاش مشغول شود (که دیدن برج ایفل و موزهی لوور بسیار فراتر از استانداردهای زندگی یک فرد جنزده خواهد بود). و فراموش نکنید که بلفیگور دیو کاهلی هم هست که به نظر بهترین گناه ممکنه میآید و بعید نیست که در دوران استراحت و ریلکسیشناش، شما هم در پاریس یکهو همسری مناسب پیدا کنید.
—–
منابع (+ و + و + , + , + و منبع اصلی + )
-
بسیار مفرح! جنی که ساعت برنارد هدیه بده نداشتی تو بساطت؟؟؟ بسیار نیازمندم بهش.
راستی عزازیل رو توی سریال تلویزیونی Fallen هم می توان بسیار دوست داشت. تنها کس از فرشته های سقوط کرده است که دوست نداره redeem بشه و به بهشت برگرده. زن باز تیریه و روی زمین خوشه واسه خودش.
بلزبوب هم دقیقا لقبی بود که عبرانیان به تمسخر به «بعل» خدای کنعانیان داده بودند. «بعل» اصلا یعنی «خدا» و عبرانی ها بهش میگفتن «بعل ذبوب» که «ذبوب» اگر اشتباه نکنم در عربی همین امروز هم به معنی مگس باشه.
آسمودئوس هم تو یه سری از «خاطرات لئو تاکسیل» که از تئوری توطئه ی فراماسونری دم می زنند به چشم می خوره و یه جایی تو یه مجلس احضار میشه.
و خیلی عجیبه که از بهموت اسمی نیاوردی و از لویاتان این قدر سریع گذشتی. بهموت هم توی مرشد و مارگاریتا بود و اسم یه بند دث متال لهستانی خیلی کله خر هم هست 😀
-
آقا بسیار نیک!
کاش ایرانیها رو هم پوشش میدادی، داریم خودمونم. و در ضمن تفاوت بین اهریمن و دیمن و جن زیاده راستش، ممکنه تو فرهنگها کارهای مشابهی هم انجام بدن ولی ماهیتشون و هدفشون متفاوته. 😀
چند موردی هست که از قلم افتادن و خیلی مهم بودن که عجیبه نبودنشون.
مهمترین دیوی که بهش اشاره نکردی بعل مولوخ، یا ملک، یا مولوخ خدای سفاک اموییانه. همون هیولای گاو سری که نوزادها رو تو بدن خالیش یا روی دستهای به جلو دراز شدهاش به آتش میکشیدند و از بلندمرتبهترین مالکین دوزخه.
حنوم و توفت هم از اوناش بودن که مثل مولوخ براشون کودک قربانی میکردن.
عشتاروت، شهبانوی آسمان به این عظمت ازش غفلت شده. الهه فینیقی که اکثرا به همون اسم فینیقیش؛ یعنی ایشتر شناخته میشه.
اینا هم جا موندن: چموش یا کموش ، داجون، ریمن، بعلبال و …
خسته نباشی!
🙂-
سلام داداش
-
-
چقد همه اسم دیو وجن و این چیزا بلدن!
من فقط اسم یکی شون رو بلد بودم اونم یه ساله هرچی فک می کنم یادم نمیاد چی بود؟؟اصن یادم نیس کجا خوندمش یا کی بهم گفت!!!!
ولی مقاله ی باحالی بود…..!؛)-
راستش نه. همه اسم دیو و جن بلد نیستن. این آقای تقوی و آقای محمدزاده دائرهالمعارف قضیهان. من خودمم استفاده کردم به شدت.
-
-
کاش يه دوره فوق فشرده ديو شناسى وجود داشته باشه واقعا نياز دارم:)
-
سلام من حموم بودم دهنم پر اب کردم تف کردم یه مگس از دهنم اومد بیرون همچینچیزی تو فیلم دیده بودم و اصلا حس نمیکردم که تو دهنم مگس باشه یعنی بخاطر جنه لطفا کمکم کنید