چند قاب شکسته به یاد هایزنبرگ و بریکینگ بد
سریال بریکینگ بد طرفداران و ضدطرفداران بسیاری دارد. به قولی این قضیه به شخصیت اصلیاش آقای وایت برمیگردد. معلم شیمیای که نمیدانستیم اینقدر جربزه دارد که یکتنه و تقریباً یک شبه میشود بزرگ خلافکارهای جنوب.
نمیدانم این سریال ستایشی از جاهطلبی است یا مرثیهای برای سرطان یا مثلاً با توجه به استعارههایش در مورد مگسهای آدمطوری است که توی چسب جنایت گیر میکنند و بعد دیگر نمیتوانند از آن خارج شوند.
سریال بریکینگ بد طرفداران و ضدطرفداران بسیاری دارد. به قولی این قضیه به شخصیت اصلیاش آقای وایت برمیگردد. معلم شیمیای که نمیدانستیم اینقدر جربزه دارد که یکتنه و تقریباً یک شبه میشود بزرگ خلافکارهای جنوب.
نمیدانم این سریال ستایشی از جاهطلبی است یا مرثیهای برای سرطان یا مثلاً با توجه به استعارههایش در مورد مگسهای آدمطوری است که توی چسب جنایت گیر میکنند و بعد دیگر نمیتوانند از آن خارج شوند.
راستش این موضوع هرگز برایم مهم نبوده. به نظرم بریکینگ بد سرگرمکننده است. دوستداشتنی است. دیدنش یک بار ارزش دارد. آدم لذت خوبی از هنرمندی و دقتنظر سازنده بهش دست میدهد.
روی این حساب که گویی هر کادرش با دقت بسته شده و دقیقاً مشخص است چرا هرچیزی را دارد نشان میدهد. هیچ چیز اضافهای در کار نیست. گالری زیر قصدش یادآوری چند کادر لذتبخش سریال است و یادآوری این که همه چیز سیاهسفیدش جذابتر است.
پیشنهاد میکنم همزمان با تماشای عکسها به ترانهی Sinnerman اثر Nina Simone گوش دهید.