پرندگان شر: گذر از مرزهای صعب

0
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

پرندگان شر سواری دیوانه‌واری است برای کشف منطق ریاضیات اسکیزوفرن آن دهه از خلال تاریخ جایگزین، در مذاکره‌ی مدام با فرم‌های ادبی غربی معاصر؛ جایی که روایت برای به‌دست دادن ابعاد این تجربه بارها لحن، رویکرد زبان و در کل فرم خود را عوض می‌کند تا تصلب خفقان‌آور راوی حومه‌ساز آن دوران را بشکند.

کارناوالی از روایت به مناسبت تجربه‌ی نسلی

ادبیات دهه‌های هفتاد، هشتاد و نود میلادی شاید از حیث بازتابندگی تجربیات پانکِ لولایف و دیسورت‌شده‌ی نویسندگانش(البته در غرب) مؤثرترین و متأثرترین سی سال ادبیات علمی‌تخیلی مدرن باشند. مقطعی که فریاد مفاصل خشکیده‌‌اش، صدای ویلیام باروز، توماس پینچن و ویلیام گبیسون می‌دهد. صدایی منعکس از تجربه‌ای منحصر به فرد از دنیایی وادیسیده و تکنوکرات.  دنیای سیم‌ها و شبکه‌های انسانی، دنیای استعمار چشم‌ها و مغزها. دنیای تصاویر انبارشده از ضایعه‌های تکنولوژیک‌-‌انسانی که تمام میدان دید راویانش را پر کرده. چنین تجربه‌ای و چنین گذاری، چنین عبوری از دالان‌های اکسترمم شهرها، از روی بافه‌ی سیم‌ها و از میان ساختمان‌های رفیع، از خلال کلاستروفوبیای شهری و خمودگی انسانی، قرابتی انکارناشدنی با زندگی در دهه‌ی هفتاد شمسی در شرق رو به توسعه(ایران پس از جنگ)  دارد.

این شرق رو به توسعه اما صدایش انگار در ستون فقرات رمانتیسیسم باستانی‌اش خفه شده. زاغه‌هایش در چشم مانیای مدام مردمش، دورافتاده و انکار شده‌اند. مردمی که همان تجربه‌ی زیست در جهان جنگ‌زده و پیشاماشینی را، جهان بوروکراتیک و باینری را از سر گذرانده‌اند. در معرض‌ واپاشی‌هایش قرار گرفته‌اند و بعد غده‌هایش را پیچیده در پارچه‌ی گل‌داری از رمانس و پهلوانی، دفن کرده‌اند.

رمانتیسیسمی که عمدتاً دورنمایی از روستایی خیالی پیش روی مخاطبش می‌گذارد که مردمش از استعمار به جان آمده‌اند. برخورد با همین مفهوم استعمار و استعمارزدگی هم به شکلی رمانتیک و نه از بطن تجربه‌ای حاضر که از افقی دور و از پس پرده‌ی داستان پریان و قهرمان‌های دهکده‌های سرسبز (شایرهایی در رشت و شیراز) اتفاق می‌افتد. انگار تجربه‌ی نسلی‌ باشد که پدرانشان به جای خودشان بازگویش می‌کنند. اما …


… چه می‌شود که روایت نسل پس ازجنگ و انفجار شیمیایی، همچنان صدای رمانس روستایی پیش از جنگ می‌دهد؟


Village- romance

این را می‌شود از چشم راویان دید.

نسل‌ها و زیست‌بوم‌هایشان، تصاویر و صداهایی هستند که راویان آن نسل‌ها به مثابه آینه‌های کوژ بازتاب‌شان می‌کنند. آنچه در ادبیات ما اما به چشم می‌آید انکار و گذر از کنار این بازتاب نسلی‌ست. نسلی که انگار صدایی جز آن‌چه پدرهای ادبی‌اش دیکته می‌کند ندارد. تصاویری که در معبر همان ممیزی پدرسالار، کارتونی‌ شده‌اند و صداهایی که از خیلی دور به گوش می‌رسند. «پرندگان شر» ناظر همین تصاویر هستند. پرندگانی بر فراز تفاله‌ای از دنیای جنگ‌زده و در شرف واپاشی که صدای آدم‌هایش را به گوش خواننده‌شان می‌رسانند. الباقی این روایات کجا هستن؟ آن تصویر شخصی‌شده از دهه‌ها کجا مخدوش می‌شوند؟

در توضیح چیستی روایت …

… می‌توان “تجربه‌ی خوانش یا مشارکت به هر نحو سمعی یا بصری با روایت” را متغیر اصلی دانست. داستان‌ها پیش از آن‌که در مختصات و چارچوب‌های ژانری، سبکی، سیاقی و مکتبی قرار بگیرند، واتاب دریافت نویسنده‌ها از دنیای پیرامون‌شان هستند. می‌شود عناصر هر داستان را جداگانه و از نظرگاهی فرمال و مدرسه‌ای بررسی کرد و در جواب به هر یک از عناصر داستان و دکوپاژشان، عکس‌العملی ارزشی نشان داد. اما شاید دقیق‌ترین و مبسوط‌ترین نگاه به داستان به عنوان یک مدیوم رسانه‌ای-هنری، آن نگاهی باشد که معطوف به تجربه‌ای‌ست که نویسنده و خواننده در برخورد با داستان از سر می‌گذرانند. تجربه‌ای تماتیک که به مثابه مفاصل و سیناپس‌های همان عناصر و دکوپاژ داستانی عمل می‌کنند. به مثابه یک جور الگوی تکرارشونده در پرداخت تمام مختصات داستان. به مثابه هندبوکی برای بیرون نزدن از آن مختصات سلب. آنطور که پیش‌تر آمد، پرندگان شر در کرانه‌های دریافت نویسنده‌اش از تجربه‌ی زیست در دنیایی دیوانه شکل می‌گیرد.

انتقال چنین تصویر و منطقی از تجربه‌ی معاش در زیست‌بومی پادآرمان‌شهری در مدیوم روایی‌ای چون داستان لزوماً محاکات و مناسبات خاصی را می‌طلبد که می‌شود در تمام اجزا و ارگان‌های داستان از وجودشان پرده برداشت.

شاید همین مناسبات خاص داستانی‌ست که خواننده‌ی «پرندگان شر» را در بدو مواجهه با رمان، متوجه تفاوتش از آن‌چه تا به حال خوانده می‌شود. در منطق قصه‌گویی و روایت، در زبان و تابع زبانی داستان، در شخصیت‌ها و ارتباطشان با یک‌دیگر، در تصاویری که پیش رویش و در سفر دیستوپیای شخصیت‌هایش به مقصد زوال با عبور از مرزهای صعب صنعتی.

آن‌چه از خوانندن «پرندگان شر» نصیب خواننده می‌گردد، بازیادآوری و یا شاید تجسم تجربه‌ای‌ست که از سر گذرانده، تصاویری که دیده و جاحدمأبانه از کنارشان گذشته. تجربه‌ای که هنوز جایی در صدای خفه و نابارور دهه‌ی هفتاد شمسی نفس می‌کشد. مثل انگلی توی همه ی آدم‌های اکوسیستمش به بقا ادامه می‌دهد. شاید خاموش و بی‌صدا باشد اما حضورش محسوس است.

راوی پرندگان شر(نویسنده‌اش) دغدغه‌ای مشخص دارد و آن انعکاس این تجربه‌ی نسلی‌ست. یا حدأقل انعکاس تصویر شخصی‌اش از این تجربه است. قصه به مثابه کلیتی‌ست که می‌خواهد در تمام اجزایش، در چینش تمام عناصرش کنار یک‌دیگر یادآور چشم‌اندازی از مکاشفه‌ در دنیای نویسنده باشد. می‌خواهد صدایی متفاوت و خالی از انکار بدهد. می‌خواهد روایتی از آن تجربه‌ی گم‌شده باشد.

منطق پرندگان شر برای انعکاس این تصویر، منطق ایستا بودن در جریان پالس‌های بی‌شماری از داده‌های دنیایی بیشنیه است. منطقی که در معرض این بیشینگی تلاش می‌کند هرآنچه می‌بیند و می‌شنود و با آن در ارتباط است را پیش روی خواننده بگذارد تا جایی میان این تراکم تداعی‌های بی‌شمار، قصه‌ای بگوید که صدای راوی همان جهان است. قصه‌ی آدم‌های همان جهان در نزاع با دغدغه‌هایی از همان جنس. و این منطق بیشینگی را می‌شود در تمام اجزایش به وضوح دید.


اما چطور این ایستایی و بیشینگی به بالترین درجه‌ی وضوح نمود خواهد کرد؟


آن‌چه از آرت‌فرم و توابع داستانی که نویسنده برای روایت چنین تجربه‌ای و خلق چنین داستانی در اتمسفر منحصر به فردش انتخاب کرده، همان فاکتورهای عمدتاً تآثیرگذار ادبیات علمی‌تخیلی‌اند. با این تفاوت که این‌بار در قالبی جدید می بیندیشان. در «انزلی نو»(انزلی سایبرنتیک) و در مختصات فرهنگیِ بومی و آشنا. از سوی دیگر این ابزار و توابع همان‌هایی هستند که به پرندگان شر هویتی متمایز می‌دهند. هویتی که در سطر به سطرش به وضوح قابل تشخیص است. این توابع کدام‌اند؟


یک) ستینگ

پرندگان شر در دنیایی سایبرپانک/دیستوپیایی/تاریخ بدیل(بخوانید آلترنیتیو-هیستوری) می‌گذرد. داستان دخترکی‌ست که در تلاش است کودک توی شکمش را از خطرات و مصائبی که عمدتاً از چنین دنیایی انتظار می‌رود برهاند و آنطور که خود نویسنده می‌گوید «از مرزهای صعب این دنیا عبور دهد.».

Setting

پرندگان شر نماهای بسته‌ی تکنولوژی‌اندود و آخرالزمانی را در کنار ویست‌لندهای گسترده و رادیواکتیویته پیش چشم خواننده‌اش می‌گذارد. تکنولوژی با رویکردی مصرفی(نه مانند آنچه در عصر طلایی علمی‌تخیلی می‌خوانیم) و از پشت مه و آشفتگی مسلط بر تمام دنیای داستان، حضور خودش را به عنوان یک فاکتور حذف‌نشدنی در ستینگ و اتمسفر تثبیت کرده. بافت شهری دیگر آن‌طور که می‌شناسیم وجود ندارد و بیشتر به اتاق کشت قارچ‌هایی از جنس تراشه‌ها و نویزهای میدان‌های هولوگرافیک زیر نور نئون‌های دیوانه می‌ماند. تصاویری از توده‌های بدخیم آنتن‌ها و سیم‌ها و لوله‌ها روی شهرهایی که قلمرو توده‌های ناهمگون انسان‌ها/انسان-ماشین‌هایی با تمایلات نامتجانس است. و تصاویری از جنگی که در پس‌کوچه‌های شلوغ شهری و زمین‌های ممنوعه‌ی پرت میان این توده‌ها و فرقه‌های انسانی بر سر امیال درهم‌شوریده‌شان در جریان است.

دنیای اقتصاد آزاد، دنیای آنارکی سندیکاها و پادشاهان خیابانی. دنیای که آن منطق بیشینه در تمام منظره‌هایش، در نزاع میان آدم‌هایش و در مناسبات اجتماعی حاکم برش(بی‌مناسبتی) به وضوح دیده می‌شود.

دو) تماس انسانی

تماس انسان با دیگری و محیط(تماس ذهن و منطق انسانی)، یا به بیان بهتر موضع انسان(به عنوان یک واحد ارگانیک در یک جامعه‌ی زنده) در معرض لمس جهانی که در آن زندگی می‌کند، تابعی از زمان، مختصات زمانی و سایر محاکات آن دنیای بیرونی‌ست. دهه‌ی هفتاد شمسی در ایران، دنیای تفاله‌های جنگ است. دنیایی تعاونی و مشارکتی. دنیای پس از جنگ که با خرده‌فرهنگِ تکنولوژی‌ستیزی و بوروکراسی ازکارافتاده اندود شده. آدم‌های چنین جهانی موظف‌اند در مرزهای انسانی چنین دنیایی، از خلال فیلترهای چنین دنیایی، پیرامون‌شان را لمس(به معنای ارتباط مداوم) کنند. همان‌طور که آدم‌های دهه‌ی نود دنیا را با چشم‌ها و اعصابی از جنس شبکه‌های اجتماعی و گنگ‌های فرهنگی، سیاسی، شغلی، بومی و الخ، می‌بینند و لمس می‌کنند.

Humany vyberpunk touch

پرندگان شر در دنیای بدیلی (بخوانید آلترنیتی) می‌گذرد که جنگ بزرگ در آن تمام نشده و همین مشخصه، به آدم‌ها و جهان پرندگان شر، مسیری جایگزین می‌دهد برای لمس تعاملات میان‌شان. این مسیر جایگزین اما انگار جایی با دریافت انسانی نویسنده(آرمان سلاح‌ورزی) از جهان رویا/کابوس‌واری در هم می‌آمیزد و نهایتاً منجر به ایگوی انسانی منحصربفردی برای جهان و سایکی همان جهانی‌ای برای آدم‌ها می‌شود. رویا/کابوسی که مشخصاً در افقش، پرهیبی از منظره‌ی زندگی در دهه‌ی هفتاد شمسی ایران پس از جنگ را می شود دید.

آدم‌های پرندگان شر، آدم‌های چنین جهانی هستند.جهانی جنگ‌زده که که ترکش‌های جنگ بزرگ هنوز هم گاهی، دفعتاً، از راه می‌رسد و بر پهلوی‌شان می‌نشیند.

سه) زبان

زبان و منطق نثر در پرندگان شر اما به نظر کمی منفک از انتظارات همیشگی خواننده‌ی رمان فارسی است.

معترضه‌ای بر منطق زبان در داستان

آن‌چه به نظر می‌رسد در خوانش یک اثر توسط مخاطب عام و یا حتی منتقدان عموماً نادیده گرفته شده، مسئله‌ی وابستگی زبان داستان و بررسی منطق زبانی به عنوان یک فاکتور حاوی متغیر داستان(و نه یک فاکتور ثابت و از-پیش-تعیین-شده‌ی ارزشی) است.

نویسنده حافظ منافع زبان نیست. رسالتی در قبال زبان (به مثابه یک امر قدسی یا ملی) ندارد. وظیفه‌ی بازتولید منطق زبانی قرون گذشته‌ی دور و متون کهن بر گردنش نیست. به بیان بهتر “زبان” در داستان یک ثابت جهانی یا ملی استانداردشده نیست که بتوان با خط‌کشی انحرافش را از عدد جهانی ثبت‌شده‌ای محاسبه کرد و در صدد رفع انحرافش برآمد. این تفکر که یک جور هندبوک ویراستاری نحوی و لغوی و ساختاری‌ سلب و بلاتغییر وجود دارد که عیار هر داستان را می‌شود از روی دوری یا نزدیکی منطق زبانش، به فرمان‌های آن هندبوک کذایی سنجید، احتمالاً سندرومی‌ست که برای زبانی شبیه فارسی اتفاق می‌افتد. زبانی که دوره‌ی درخشانش را پشت سر گذاشته و در این گذار، به دنبال احیای توان و قدرتش به شیوه‌های لجوجانه، دست‌ساز و لق است. شیوه‌های خالی از منطقی چون معادل‌سازی لغوی و دوخت و دوز گرامری متون. شیوه‌های یکپارچه‌سازی‌ای که خودشان در تلاش برای احیای زبان، به مثابه تیرباران زبان‌اند.

از سوی دیگر زبان هم صرفاً یک ظرف زینتی از چینش لغات در نحوی خاص برای انتقال مفهوم نیست. محصول ظرف شمردن زبان به نحوی همین منطق دوقطبی و لغو [زبان درست/زبان غلط] یا [نثر خوب/نثر بد] یا [نثر آسان/نثر سخت] است. در واقع وزن کردن زبان داستان با ترازوهای این‌چنینی زاده‌ی تفکر مستقل‌انگاری و ظرف‌انگاری زبان نوشته یا نثر است.

اینجا یک نکته‌ی اساسی جا افتاده و آن وابستگی منطق زبانی نوشته به منطق کلی مسلط بر آن است. زبان داستان یا نثر داستان هم‌چون سایر ارکان دیگر داستان اعم از شخصیت، روایت، زاویه‌ دید، ستینگ و پلات، پیش از هر چیز موظف است علت‌مند و منطقمند باشد. موظف است نویسنده را در ترسیم تصویر و تکوین صدای خاص و مورد نظرش کمک کند. در واقع منطق مسلط بر زبان نوشته با منطق کلی مسلط بر نوشته، بی‌رابطه نیست. صرفاً ظرفی برای انتقال مفهوم نیست. بله مشخصاً ارتباط از کارکردهای زبان است. اما زبان به مثابه “زبان داستان” کارکردهای دیگری هم دارد که نادیده گرفتنشان احتمالاً بیش از آن‌که به انتقال منظور نویسنده کمک کند، تصویر و تجربه‌ی قصه‌اش را مخدوش می‌کند. زبان به عنوان ابتدایی‌ترین لایه‌ای که خواننده با آن در تماس است، مشخصاً و قطعا باید حاوی تجربه‌ی داستانی نویسنده و حاوی آن بازتاب شخصی از نظرگاه نویسنده به دنیای قصه‌اش باشد نه صرفاً لغاتی بی‌جان و آمده از ماشین لوس و بیهوده‌ی معادل‌سازی و معیارسازی.

Language texture

زبان «پرندگان شر»، زبان خاصه‌ی دنیای داستان است. از همان منطق بیشینگی و گلیچ و سوییچ‌های فراوان پیروی می‌کند. در سطوح زبانی متعددش گاهاً تصاویری شکل می‌پذیرند که ماکتی از واقعیت بیرونی یا حتی داستانی نیستند. تنهای بافتاری از ابژه‌های زبانی‌اند که در کنار هم آن منطق شوریده و اکسترمم را تداعی می‌کنند. کادرهایی پر از جزئیات ریز که با کلافی از صناعت زبان داستان در هم می‌پیچند و صدایی متفاوت و انسانی را از یک داستان علمی‌تخیلی موج نو تولید می‌کنند. زبان پرندگان شر را نمی‌توان یکپارچه در نظر گرفت اما منطق مسلط بر آن را می‌توان دید. منطقی که در قاب منطق کلی داستان می‌گنجد و متکاملش می‌کند.

***

در نهایت حاصل این اتکا به هسته‌ی منطق چیره بر داستان و سرایتش به تمام ساختار منطقی و چیدمان ارکان داستان، اسکِیل(گام در موسیقی) مشخص پرندگان شر است. اسکِیلی که شاید اولین تجربه‌ی جدی داستان علمی‌تخیلیِ پس از دوره‌ی گذار در ایران باشد. اسکِیلی که صدای متفاوتی از تجربه‌ی مشترکی را در قالب داستانی خواندنی پیش روی مخاطبش می‌گذارد.

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • مجله سفید ۲: ارتش اشباح

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • ماورا: سلسله جنایت‌های بین کهکشانی

    نویسنده: م.ر. ایدرم
  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن