انیمه در مقام گیم: رویاهایی که محقق نمی‌شوند

21
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

انیمه هایی وجود دارند که به ما یادآوری می‌کنند گیم‌ها چقدر می‌توانند بی‌نظیر باشند و هنوز چقدر مانده که بتوانیم به نهایت ظرفیت روایی و فرمی گیم برسیم.

بر و بچه‌های اوتاکو و انیمه بین می‌دانند لایت ناولی هست به اسم All you need is Kill نوشته‌ی هیروشی ساکورازاکا که از رویش فیلمی به نام Edge of Tomorrow را ساخته‌اند. داستان کتاب در مورد یک تازه‌سرباز آش‌خور به نام کیجی کی‌ریاست که طی اتفاقی عجیب و غریب این قابلیت را پیدا می‌کند که با هر بار مردن، به یک روز قبل برگردد و دوباره زندگی و نبردش با نانوروبات‌های هوشمند را آغاز کند. ایده‌ی داستان از زاویه‌های مختلفی شبیه بازی (گیم) است. شخصیت داستان هر بار که به عقب برمی‌گردد، در مبارزه و مواجهه با دشمنش قوی‌تر و آزموده‌تر می‌شود. درست مثل گیمری که با هر بار مرگ از اشتباهاتش درس می‌گیرد.

 

ایده‌ی استفاده از مفاهیم بازی در یک رسانه‌ی دیگر چیز تازه‌ای نیست. در مورد بازی چند موضوع خیلی مهم وجود دارد که باقی رسانه‌ها شاید نتوانند در مفهوم واقعیشان از آن‌ها استفاده کنند. اما این موضوع مانع از این نمی‌شود که از بازنمایی‌اش بمانند. مفاهیمی همچون تکرارپذیری و Save و Load، و توالی بدون وقفه‌ی سکانس‌ها که در هر استیج همه‌شان از اولین تا آخرین با ما هستند یا این واقعیت که در بازی‌ها شخصیت اصلی در انتخاب پنجره‌ و زاویه‌ی تماشا آزاد است. اما خاصیت‌های فرمی و ژانری‌ای وجود دارند که می‌توانیم ازشان در پی‌رنگ و روایت یک رسانه‌ی دیگر مثل سینما یا کتاب هم استفاده کنیم. قوانین بازی‌های نقش‌آفرینی همچون چیز جمع‌کردن و تغییر‌ ظاهر شخصیت به واسطه‌ی سلاح، زره و آرایش‌ها و پوسته‌های مختلف و شخصی‌سازی آواتار هم بارها در رسانه‌های مختلف مورد استفاده قرار گرفته‌اند. توی دنیایی که همه بازی می‌کنند، استفاده از چارچوب آشنا و زبان پیکتوگرافیک و نشانه‌شانسی و روایی آشنای بازی‌های کامپیوتری، می‌تواند لذتی عجیب ایجاد کند. لذتی که دست‌ها را از نشئگی نیاز به بازی‌کردن همان لحظه‌ی آن شخصیت‌هایی که مشغول تماشایشان هستیم به لرزه درآورد. هیجان نصفه‌نیمه و تحقق‌نایافتنی که از لذت بازی‌ای که می‌شد باشد و هرگز وجود ندارد صحبت می‌کند. احیاناً می‌توانید نگاهی به Ready Player One و Battle Angel Alita بیندازید. هرچند از این که هر دو را در یک جمله می‌آورم متأسفم. دومی واقعاً بی‌نظیر است.

به نوعی رسانه‌های تصویری غیر تعاملی(non interactive) همچون فیلم، انیمه و انیمیشن و رسانه‌ی تعاملی(Interactive) مثل گیم، همدیگر را در نقطه‌ی همرفتی عجیبی ملاقات می‌کنند. این یکی از ظرفیت‌های بی‌نظیر و عمیق آن یکی می‌گوید. آن یکی در مورد ایده‌آلی که به نظر می‌رسد تا نوک پنجه‌های ما تنها ده سال فاصله داشته باشد. مثل پیامبری که به گیمر/بیننده وعده‌ی رهایی بی‌نظیری می‌دهد. فقط صبر کن. فقط چند سال صبر کن و قسم می‌خورم بتوانی این رهایی را با سرپنجه‌های خودت تجربه کنی.

یکی از موفق‌ترین رسانه‌ها در التقاط با گیم، انیمه است. ژاپنی‌ها به خاطر بازار گیم قابل‌توجهشان، چه در فرمت و چه در ژانر، چه در حیطه‌ی روایی و چه در حیطه‌ی گیم‌پلی و مکانیک، توانسته‌اند در ترکیب تجربیات و بینششان نسبت به گیم با رسانه‌ی انیمه، دست روی نقاط لذت درستی بگذارند(اگر همه‌ی بازی‌های Bandai را فراموش کنیم). در نهایت انیمه‌های حاصل از این لقاح، در مورد بازی‌هایی صحبت می‌کنند که بیش از حد بی‌نقص هستند و نمی‌شود که آرزو نکنید که بازی‌های موصوف این انیمه‌ها وجود داشتند مگر بشود تجربه‌شان کرد. بگذریم از این که در دنیای واقعی و براساس شواهد و تجربیات حقیقی، نتیجه‌ی تبدیل این انیمه‌ها به گیم اصلاً خوب نیست و انتظارمان را برآورده نمی‌کند. دلیلش هم همانطور که گفتم دست‌نایافتنی بودن آن‌چه تصویر می‌شود در قیاس با سخت‌افزار گیم امروز است. واقعاً شاید ده‌ها سال طول بکشد که سخت‌افزار تصویر شده در انیمه‌های مورد نظر در دسترس عموم قرار بگیرد. اما دیدنشان همچنان لذت‌بخش است.

بیشتر بخوانید: ده آهنگ انیمه چسبنده که ول‌کن مغز آدم نیستند

یکی دیگر از جنبه‌های ورود خاصیت‌های رسانه‌ای گیم به رسانه‌های دیگر، تصویر کردن داستان‌هاییست که به واسطه‌ی یک سخت‌افزار گیم رندر نمی‌شوند. دقیقاً مثل اتفاقی که برای کیجی کی‌ریا در All you need is Kill می‌افتد. این داستان‌ها در مورد جهان‌هایی هستند که از هر نظر دیگر واقعی هستند و صرفاً از قوانین بازی‌مانندی تبعیت می‌کنند. حال این موضوع ممکن است توسط پس‌زمینه‌ی علمی‌تخیلی یا فانتزی تبیین شود. توی زندگی واقعی هم شاید بهشان برخورده باشید. همایش‌های نظامی و مانورهای شبیه‌سازی نبرد، چه مدرن و چه قرون‌وسطایی یا بازنمایی جنگ‌های داخلی آمریکا، بازی‌های نقش‌آفرینی‌ای که بچه‌ها بازی می‌کنند، کاستوم‌پارتی‌های کریسمس یا هالووین یا بازی‌های نقش‌آفرینی اتاق‌خوابی. مراسم‌های اخوت و محفل‌های رازورزی زیرزمینی که با پوشیدن لباس‌های نحس مراسم اشراف دور آتش برگزار می‌کنند و بعد که مراسم تمام می‌شود می‌روند با هم برگرکینگ و کوکاکولای سایز XXXL می‌خورند. بازی چیزی نیست که از زندگی ما جدا باشد. فان یا همان Fun است و در زمان و زمینی مشخص برگزار می‌شود و آزادانه درش وارد می‌شویم، جدی نیست و مثلاً گرگ‌ها هم وقتی با داداش‌هایشان بازی می‌کنند، در توافقی ناگفته(چون گرگ‌ها خیلی حرف نمی‌زنند) همدیگر را محکم گاز نمی‌گیرند. برای همین انتخاب محور گیم و ویدئوگیم برای یک انیمه کار عجیبی نیست.

در ادامه بیایید در مورد چند انیمه صحبت کنیم که به خوبی خاصیت‌های گیم را در داستان خود تلفیق می‌کنند و باعث می‌شود دلتان بخواهد بازی‌شان کنید و بعد به خودشان و سازنده‌هایشان و به شرکت‌های عقب‌مانده‌ی‌ذهنی سازنده‌ی سخت‌افزار بازی تف و لعنت و فحش خاردار بفرستید که چرا هنوز نمی‌شود این بازی‌ها را در جهان واقعی تجربه کرد.


!BTOOOM


 

بتووووم

خلاصه: بتوووم در مورد پسری اوتاکو و گیمر است که به خاطر این که سینی چایی را توی صورت مادرش پرت می‌کند، به جزیره‌ای در اقیانوس آرام فرستاده می‌شود و در آن‌جا باید با بمب‌های واقعی، آدم‌های واقعی را بکشد و حین این قضیه با وایفوی(همسر) آنلاینش ملاقات می‌کند و حالا این دو باید با هم توی این جزیره زنده بمانند و باقی بازیکننان را بکشند و گوهرهای صورتی‌رنگ و بمب جمع کنند تا امتیازشان بالا برود و در نهایت از جزیره نجات پیدا کنند!

انیمه: داستان انیمه همچون اکثر انیمه‌هایی که با مفهوم تلاقی جهان واقعی و بازی نقش‌آفرینی یا گیم به طور کلی درگیر است، در رابطه با ترومای برخورد با حقیقی‌سازی قوانین درون یک بازیست. یوهان هویزینگا(نویسنده‌ و فیلسوف هلندی) در کتاب هومولودنز(انسان بازی‌کننده) اینطور می‌نویسد:

مهم‌ترین خاصیت بازی آزادی است. بازی عملی داوطلبانه است و ایضاً شرکت کردن در آن به صورت داوطلبانه صورت می‌گیرد. بازی‌ای که به اجبار صورت بگیرد دیگر بازی نیست، در بهترین حالت تقلیدی غاصبانه از آن است. با در نظر گرفتن مفهوم آزادیست که بازیکن خود را از مجموعه فرآیندهای جهان واقع بیرون در نظر می‌گیرد. بازی «فقط بازی» است. «داریم بازی می‌کنیم!» و «واقعی که نیست» و همه‌ی این‌ها اشاره به این واقعیت دارد که موقع بازی کردن از دایره‌ی جهان خارجی قدم به زمان‌/مکانی محدود می‌گذاریم و این کار را با آگاهی و آزادی انجام می‌دهیم.

در اکثر انیمه‌هایی که مانند بتوم به تحلیل این تم و ترومای آن می‌پردازند، بازیکن به زور وارد جهانی می‌شود که بازی از زمان‌/مکان دیجیتالش کنده شده و به جهان واقعی تحمیل می‌شود، یا درون رندر گرافیکی دیجیتال گیر کرده و مجبور است بازی کند وگرنه «آگاهی‌»‌اش برای همیشه در کنسول گیر می‌کند و بدنش در جهان واقعی به غذای خرگوش تبدیل می‌شود. بتوم در مورد تحلیل موضوع آزادی در گیم و بازی به طور عام حرف برای گفتن زیاد دارد.

گیم: هیجان‌انگیز است. به خصوص وقتی موضوع ارتباط مستقیم لذت و مهارت و تخصص در بازی رایانه‌ای مطرح است. موضوع مهارت به ویژه در بازی‌های مولتی‌پلیر و کو-آپ بحث داغ جهان گیم و بازی‌سازی است. فاصله‌ی بین بازیکن‌هایی که در یک بازی مثل دارک‌سولز یا WoW یا CS مهارت دارند و بازیکن‌هایی که نوب و نب و ناب هستند نه فقط در تعیین روند یک مبارزه‌ی تن‌به‌تن یا نبرد گروهی حیاتی است، که مستقیماً بر میزان لذتی که شما و یاروهای همراهتان از بازی می‌برید موثر است. البته بسیاری از بازی‌های تک‌نفره یا سولو هم این موضوع را در خود دارند. ولی تا وقتی کسی نباشد که گند زدنتان را ببیند و بهتان فحش چارواداری بدهد و باعث بشود به خودکشی فکر کنید، مشکلی نیست! اصلاً هزار بار بمیرید. کنتور که نمی‌اندازد.

یکی دیگر از پیرنگ‌های محوری انیمه موضوع تجویز حق اعمال خشونت است. موضوعی که سال‌هاست در عمده‌ی محافل اجتماعی بحثی داغ است و به خصوص به خشونت درون بازی‌های کامپیوتری مربوط می‌شود. این که خشونت در یک بازی کامپیوتری منجر به اعمال خشونت در جهان بیرونی هم خواهد شد؟ یا شاید موضوع برعکس است و ذات وجود خشونت در جهان برای بازی از نظر زیبایی‌شناختی راهی جز نمایش خشونت به عنوان حقیقتی عینی باقی نمی‌گذارد. انیمه به کنکاش این موضوع می‌پردازد و این درگیری به خصوص در وجود سه شخصیت فرعی(دندان‌پزشک، پسربچه و پیرمرد) داستان مجسم می‌شود.

ارزش دیدن را دارد؟

به نظرم ببینید چون بازی‌ای که در این انیمه تصویر می‌شود واقعاً جذاب است و فرمت و ایده‌ی جالبی دارد که قبلاً در جهان واقعی دیده نشده. از قضا همین خلاقیت‌هاست که گاهی باعث می‌شود آرزو کنم جای انیمه‌سازها و بازی‌سازهای پنیرمشنگی مثل سازندگان مس‌افکت آندرومدا عوض می‌شد. خلاقیت در بازی‌های کامپیوتری شاید همیشه حرف اول را نزند و شاید گیمرها همیشه سراغ خلاقانه‌ترین آی‌پی‌ها نروند و در عوض ترجیح بدهند آی‌پی دوازدهم یک بازی آشنا را بازی کنند. اما فهمیدن این که چه عناصری در یک بازی فان است و چطور می‌شود یک بازی ام‌ام‌اوی فان درست کرد که لزوماً مثل WoW نباشد هم کار جذابیست که گاهی مجبوریم فقط توی انیمه‌ها سراغش را بگیریم چون کسی شجاعت و  پول سرمایه‌گذاری روی چنین پروژه‌هایی را ندارد.


Grimgar of fantasy and ash


 

گریمگار

خلاصه: عده‌ای نوجوان از خواب بیدار می‌شوند و متوجه می‌شوند در جهانی ناآشنا هستند که هیولاها بر آن حکم‌رانی می‌کنند که با کشتنشان می‌توان پول به دست آورد و در جهان پیشرفت کرد و از گرسنگی نمرد و وسایل خانه خرید. فقط مشکل این است که اگر هیولاها شما را بکشند می‌میرید و بازنمی‌شوید.

انیمه:  گریمگار فانتزی و خاکستر زیباست. حتا اگر از این ژانر به طور کلی بدتان می‌آید، زیبایی‌اش می‌تواند گیرتان بیندازد. داستانش هم برای زمان خودش گیرا بود و برخلاف داستان‌های مشابهی همچون SAO(که مطمئن باشید توی این لیست جایی ندارد چون انیمه‌ی مزخرفی است) که تمام بار داستان را روی رابطه‌ی احساسی عجیب‌و‌غریب یک پسر هارم‌باز حرفه‌ای و یک دختر همیشه در حال گیر افتادن گذاشته است، گریمگار تم‌های مختلفی دارد. گریمگار هم مثل بتوووم در مورد واقعی شدن و تحمیل شدن جهان بازی بر بازیکنان است، با این تفاوت که لااقل در ظاهر، شخصیت‌ها در یک رندر دیجیتال گیر کرده‌اند و در واقع در حال بازی‌کردن در یک واقعیت مجازی هستند. البته شخصیت‌ها چیزی در مورد این قضیه نمی‌دانند و در ظاهر حافظه‌شان را نسبت به چیستی جهانی که درش گیر کرده‌اند از دست داده‌اند.

گیم:  سیستم دانجنیرینگ و خطر در برابر پاداش یکی از تم‌های اصلی این بازیست. خطر بیشتر به معنی پاداش بیشتر است. به خصوص در بازی‌هایی که شما هیچ‌چیزی ندارید و مفلس هستید و بازی شما را به سمت خطرکردن بیشتر هدایت می‌کند. بیشتر بازی‌ها برای حل این موضوع مفاهیم «سختی موضعی» را اعمال می‌کنند. به این ترتیب که تا وقتی شما شایستگی ورود به جایی را نداشته باشید، به قدر کافی مهارت کسب نکرده باشید یا تخصص لازم برای انجام تسک‌ها را نداشته باشید، قادر به پیشروی در آن منطقه از بازی نخواهید بود.

موضوع دومی که به خوبی در این بازی مورد بررسی قرار می‌گیرد موضوع فارمینگ و تکرار به ظاهر بی‌ارزش و اعصاب‌خردکن در بازی‌های ام‌ام‌او است. در حالی که در اکثر ام‌ام‌اوها این موضوع واقعیت دارد و وسیله‌ای برای کسب درآمد شرکت‌سازنده(یعنی بلیزارد) است، در بازی گریمگار تکرار مفهومی مثبت است که در بالا رفتن مهارت گیمر تأثیر مثبت دارد. کاشکی در زندگی واقعی هم بازی‌ها همچین هدف‌های شرافتمندانه‌ای از طراحی کوئست‌های دانجن «برو آن‌جا و از این دسته‌ی تبر ۴۵ تا برای من بیاور» داشتند.

موضوع سوم در مورد واقع‌گراییست. مرگ در راستای رئالیسم هرچه بیشتر بازی به ترتیبی برنامه‌ریزی می‌شود که به هیچ‌وجه جبران‌پذیر نباشد. در حالی که موضوع بازگشت در گیم یکی از اصلی‌ترین مفاهیم است بازی‌هایی وجود دارند که هرگز موضوع مرگ را نمی‌بخشند. بازی‌هایی وجود دارند که بعد از تجربه‌ی مرگ شما اجازه ندارید تحت هیچ شرایطی مجدداً تجربه‌شان کنید. موضوع بی‌بازگشتی مرگ در کنار تمام وقتی که شخصیت‌های داستان گریمگار صرف نگه‌داشتن خانه و شستن رخت‌ها و خرید غذا می‌کنند به شدت دلهره و اضطرار حقیقت ظاهراً مجازی‌ای که درش حضور دارند می‌افزاید که در نهایت باید از خود پرسید وقتی با چنین چالش‌هایی روبه‌رو هستید به واقع چقدر می‌توان اسم این حقیقت را مجازی گذاشت.

ارزش دیدن را دارد؟

قطعاً. اگر طرفدار انیمه‌های خوش‌قیافه و جذاب با شخصیت‌های خوشگل هستید و از تعلیق رسیدن یا نرسیدن پسره به دختره لذت می‌برید، این انیمه را برای شما ساخته‌اند. ولی انتظار نداشته باشید که تمام آرک‌های داستان روی این موضوع سرمایه‌گذاری کرده باشد. در نهایت تمرکز بازی بر روی قوانین بازی‌های آرپی‌جی بسیار لذت‌بخش است و هرچند از نظر دقت و تفصیل به پای Log Horizon(که ایضاً در این لیست نیست چون اگر ندیده‌ایدش واقعاً برایتان متأسفم و دیگر توصیه‌ی من به دیدنش فرقی در احوالتان صورت نخواهد داد) نمی‌رسد، اما برای هر گیمری دیدنش جذاب و نوستالژیک خواهد بود.


Konosuba


 

کونوسوبا انیمه

خلاصه: کونوسوباراشی سکایی نی شوکوفوکو داستان یک پسر نوجوان است که به لباس گرمکن علاقه‌ی وافری دارد و همیشه لباس‌های گرمکنش تنش است تا این که یک روز تصادف می‌کند و به جهانی دیگر فرستاده می‌شود. این جهان شبیه بازی‌های نقش‌آفرینی ام‌ام‌او با ستینگ قرون‌وسطایی است. در این ماجرا این پسر سه همراه و یار غار دارد. یک پالادین که هرگز شمشیرش به هدف نمی‌زند و مازوخیست است و از کتک‌خوردن لذت می‌برد. یک الهه‌ی آب که احمق و ولخرج است. و یک پایرومنسر که خیلی قدرتمند است ولی تنها یک طلسم بلد است به اسم… اکسپلوووووووووووژن. این طلسم تنها یک بار در روز قابل استفاده است و به خاطر میزان مانایی که نیاز دارد باعث می‌شود پایرومنسر بقیه‌ی روز را به حالت اغما فرو برود.

انیمه: انیمه در واقع کنکاش در تمامی پارودی‌های ممکن ژانر انیمه‌ای گیم است و این کار را به بهترین نحو ممکن انجام می‌دهد.

گیم: بازی‌ای در کار نیست و آنچه شخصیت اصلی، کازوما ساتو، در حال تجربه‌اش است جهان پس از مرگ است. کازوما سعی می‌کند با کشتن اورلرد شرور داستان به جهان خودش برگردد. بنابراین می‌شود اسمش را نوعی Real life RPG گذاشت.

ارزش دیدن را دارد؟

هر دو سیزن انیمه به طور قطع ارزش دیدن را دارند و من به شخصه بی‌صبرانه منتظر دیدن سیزن سوم این انیمه هستم. خنده‌دار است و دیدنش آسان است.


Re: Zero


 

انیمه ری زیرو

خلاصه: پسری می‌میرد و در جهانی فانتزی و جادویی زنده می‌شود. با توجه به سابقه‌ی گیمری‌ای که دارد زندگی‌اش را در این جهان آغاز می‌کند ولی با هر بار مردن به نقطه‌ای قبل‌تر در خط زمانی برمی‌گردد. همیشه این بازگشت به ابتدای داستان نیست و هرازچندگاهی در روایت به پیش رفته و به نقطه‌ی Save جدیدی می‌رسد. اما هر بار مردن تجربه‌ای دهشت‌انگیز است که ممکن است به فرو‌پاشی ذهنی و دیوانگی منجر شود.

انیمه: یکی از بهترین روایت‌های چند سال اخیر و نه فقط به خاطر تلفیق روایتش با موضوعات مربوط به گیم. ستینگ، روایت، شخصیت‌پردازی و تم‌های محوری و البته پلات قوی انیمه همگی نکات مثبتش هستند. و اما موضوع درگیری با ترومای مرگ در این انیمه موضوع مرکزی است. مرگ معمولاً برای اطرافیان یک فرد تروماتیک است ولی مردن و زنده شدن و مردن مجدد و هر بار تجربه کردن تمامی جزئیات دردناک این مرگ‌ها، احتمالاً برای کسی که تجربه‌اش می‌کند خیلی تروماتیک‌تر است. از این رو شخصیت اصلی مدام با نیاز شدیدش به کشته نشدن و نیاز جهان به کشته‌شدنش درگیر است و این تعادل دلهره‌آور بارها در داستان به چالش کشیده می‌شود.

گیم: در زندگی‌ای که با هر بار مردن ری‌ست می‌شود، موضوع اصالت یک رویداد مطرح است. رویدادهایی که تنها برای شما اتفاق می‌افتند و هرگز از چرخه‌ای به چرخه‌ی دیگر قابل انتقال نیستند. در یک چرخه ممکن است عاشق یک نفر بشوید و خصوصی‌ترین لحظات را باهاش بگذرانید ولی در چرخه‌ی بعدی برایش غریبه خواهید بود. حالا موضوع نیاز عمیق به حفظ چرخه‌های ارزشمندتر وجود خواهد داشت. چطور چرخه‌ای را حفظ کنم که همه‌ی آدم‌های مورد علاقه‌ام درش زنده هستند. چطور بهترین دیالوگ را به دست بیاورم. چطور در بهترین رابطه با آدم‌ها به سر ببرم.

اکثر گیم‌های حائز سیستم سوشال از سوءاستفاده‌ی بازیکن از سیستم Save و Load رنج می‌برند و خیلی راحت است که مثلاً بازی‌ای مثل Dragon Age را طوری دست‌ورزی کرد که شرایط کاملاً دلخواه بازیکن شود. بازی‌هایی مثل دارک سولز که سیستم Save و Load ندارند این مسئله را حل کرده‌اند. در این بازی‌ها مرگ چیزیست که تحت هیچ شرایطی بر زندگی ترجیح ندارد. پس تمام تلاشتان را بکنید که نمیرید چون خیلی چیزها برای از دست دادن دارید. ولی خیلی از بازی‌ها با مسئله‌ی مرگ بسیار ساده برخورد می‌کنند. انگار مرگ چندان هم موضوع مهمی نیست. واقعیت اما این است که مرگ مهم‌ترین موضوع گیم‌هاست و حتا می‌توان گفت به دلیل وجود چندبارگی مرگ در گیم، رسانه‌ای بسیار جدید که تا پنجاه سال پیش در دسترس عموم مردم نبوده، درک مفهوم مرگ در انسان‌های مدرن گیمر از انسان‌هایی که هرگز گیمی بازی نکرده‌اند، عمیقاً متفاوت است. نه فقط مرگ که چندشاخگی روایت و موضوع انتخاب و چرخه در گیم، به عنوان اولین رسانه‌ی واقعاً تعاملی، دید گیمرها را نسبت به مفاهیم عمده‌ی زندگی درگیر خود کرده است. نهایتاً جهانی که ما می‌شناسیم با جهان پیش از گیم عمیقاً متفاوت است و حجم بالای نوشته‌های تحلیلی برای گیم و بازخورد و تأثیرش در اجتماع و فرد و به طور عام گونه‌ی انسان، شاهد این مدعاست.

ارزش دیدن را دارد؟

بدون شک داستان‌هایی که در مورد مسائل سخت‌تر و جدی‌تر صحبت می‌کنند و با موضوع کنکاش بر مفاهیم پذیرفته‌شده به ما بیننده‌ها عرضه می‌شوند، مخاطب خودشان را دارند. توی هالیوود این موضوع معمولاً حالت مسخره‌ای به خودش می‌گیرد و داستان‌های این مدلی معمولاً زیادی خودشان را جدی می‌گیرند. انیمه‌ها در عوض معمولاً اینطور نیستند و لااقل خودشان را بیش‌از‌حد جدی نمی‌گیرند. انیمه در نهایت یک فرمت سرخوش برای تماشا کردن و لذت بردن و حتا فکر کردن است. ری‌:زیرو واقعاً همین است. هرچند خیلی جاهایش دردناک و ناراحت‌کننده است ولی در نهایت یک داستان جذاب و باحال در دنیایی خوش‌رنگ و جادوییست. شخصیت‌هایش همینقدر جذابند و هیولاهایش هم ارزش روبه‌رو شدن با مرگ را دارند.


و اما پیش از صحبت در مورد آخرین عنوان، این‌ها هم انیمه‌های موفقی هستند که در این لیست برایشان جا بود ولی توضیح خاصی نیاز ندارند جز این که حتماً ببینیدشان:

Net-juu no Susume: به موضوع جندر بندر در بازی‌های رایانه‌ای علاقه‌مندید؟ به نظرم تحت هیچ‌ شرایطی این انیمه را از دست ندهید! این انیمه در مورد گیمر دختریست که آواتار مذکری در بازی دارد.

Familia Myth: خدایان باستانی برای خودشان جنگ‌جویانی دارند که در دانجن‌ها به پیش می‌روند و امتیاز و اکس‌پی و طلا کسب می‌کنند. به‌هیچ‌وجه فراموش نکنید که مخ‌زدن در دانجن کار درستی نیست و آدم در دانجن باید حواسش به دشمن باشد.

No game no life: برای گیمرهای واقعی هیچ‌چیز لذت‌بخش‌تر از گیر کردن در جهانی که همه چیز با بازی‌کردن حل می‌شود وجود ندارد. برای سورا و شیرو که اینطور است. این انیمه تحقق رویای هر گیمریست.

Selector Infected WIXOSS: با وجود این که این انیمه در مورد بازی‌های کارتی است به شدت توصیه‌اش می‌کنم. هرچند پایان داستان هنوز مشخص نیست و قرار است در یک او‌وی‌ای که به زودی در ژاپن اکران می‌شود پایانش مشخص شود. اگر به تم فلسفی و تاریک علاقه دارید این انیمه را از دست ندهید.

C: The Money of Soul and Possibility Control: اگر از در فکر فرو رفتن و بحران‌های اگزیستانسیالیستی لذت می‌برید، اگر به موضوع پول در برابر لذت در بازی‌های رایانه‌ای علاقه دارید، اگر به موضوع قمار در گیم علاقمند هستید، این انیمه که خیلی هم کم دیده شده و کسی هم در موردش صحبت نمی‌کند به شما پیشنهاد می‌شود.

 Death Parade: همه‌ی ما می‌میریم ولی روبه‌رو شدن با مسئله‌ی مرگ به خصوص در خلال بازی‌های رایانه‌ای امروزه به تمی عمیق و مهم در انیمه‌ها تبدیل شده است. این انیمه قطعاً باکلاس است. چه از نظر بصری و چه از نظر روایی و پلات. برای همین اگر می‌خواهید از یک اثر حرفه‌ای لذت ببرید این انیمه را به شما پیشنهاد می‌کنم.

Chihou Kishi Hans no Junan: تا به حال به این فکر کرده‌اید که از نظر ان‌پی‌سی‌های بدبخت بازی‌های ام‌ام‌او جهان با آن بازیکن‌های دردسرسازش چطوری است؟ هانس یک شوالیه‌ی اولداسکول است که از سیاست‌بازی خسته شده و می‌خواهد بازنشسته شود و برای همین تصمیم می‌گیرد کلانتر یک روستای حاشیه‌ای شود. همه چیز آرام است تا این که سروکله‌ی یک سری قهرمان عجیب و نافرم از ژاپن پیدا می‌شود. زنی دائم‌الخمر و میان‌سال، یک رئیس یاکوزای سابق، دختری با گرمکن ورزشی که فقط به فکر خوردن است، مزرعه‌داری از هوکایدو و پسر اوتاکویی که عاشق اکشن فیگور ساختن است و همگی یک منوی آرپی‌جی برای Level Up کردن دارند! این یکی مانگاست و انیمه ندارد ولی خواندنش به شدت توصیه می‌شود.


Made in Abyss


 

مید این ابیس انیمه

خلاصه: در جهانی به شدت تیره و افسرده، روزنی عمیق به نیستی گشوده می‌شود. آدم‌ها ناخودآگاه به سویش کشیده می‌شوند و درش به پیش می‌ورند و توان برگشتن هم برایشان فراهم نیست. این چاهی که به جهانی کاملاً بیگانه گشوده شده و چنین شگرف است چیست و دلیل وجود داشتنش را چطور می‌شود کشف کرد؟ خدا می‌داند. به خصوص چون نویسنده‌اش تنبل است و روزنش گشاد.

انیمه: شاید کمی سخت باشد که بدون هایپ کردن در مورد این انیمه صحبت کرد. میدو این ابیسو کاملاً این امکان را دارد که در صدر هر لیست انیمه‌ای که امثال بیرون بیاید، قرار بگیرد. داستانش جذاب است، با وجود انیمیشن به ظاهر ساده‌اش از تکنیک‌های بصری فوق‌العاده‌ای بهره می‌برد و از نظر استایل به کارهای اولیه‌ی میازاکی به خصوص نائوسیکا شبیه است. حتا تم‌های غالب داستانی‌اش هم شبیه دغدغه‌های داستان‌های میازاکی است. ابیسو در مورد روح ماجراجویی، کشف و سفر است و مفاهیم عمده‌ی انسانی همچون کنجکاوی و آزادی را مورد بررسی قرار می‌دهد.

وحشت جانوران ناشناخته‌، ترس از ارتفاع و در بعضی جاها، کلاستروفوبیا و جهانی که هر نظر شمشیر را برای شخصیت‌های داستان از رو بسته است. ابیسو با وجود این که قرار است برای چند بچه‌ی دوازده‌ساله رخ بدهد، بی‌رحم است و برای کسانی که به این جهان پا می‌گذارند بخششی در کار نیست.

بازی: این از آن انیمه‌هاییست که با تمام وجود و از ته قلب آرزو خواهید کرد که بازی‌اش کنند. میدو این ابیسو به واقع از هر جهت جز رسانه‌اش یک گیم است که منتظر است به تحقق بپیوندد. اگر این گیم یک زمانی ساخته شد به‌هیچ‌وجه از دستش ندهید چون حتا اگر EA هم بخواهد این انیمه را به گیم تبدیل کند قادر نخواهد بود گند بزند. هیچ جایی برای گندزدن وجود ندارد.

ارزش دیدن را دارد؟

بدون کمترین شکی. میدو این ابیسو یکی از لذت‌بخش‌ترین انیمه‌های این سال‌ها بود. به هیچ‌وجه از دستش ندهید.

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات
  1. بهزاد

    درود و سپاس بابت این مطلب فوق العاده . به جرات میتونم بگم کمتر سایتی دیدم که با این ظرافت و دقت و ریزبینی مطالب رو تحلیل کنه و تحویل خواننده بده .

    از طرف دیگه خودم خیلی وقت بود که دنبال همچین معرفی جامعی از انیمه ها بودم . ژانر مورد نظر رو عالی شکافتین و توضیح دادین . فوق العاده بوده.

    فقط اگر لطف کنین و بعده ها انیمه هایی در سبک فلسفی و روانشناختی هم معرفی کنن عالی میشه . از اونایی که بعد دیدنش قشنگ مغزمون منفجر بشه D:

    سایت فوق العاده و نابی دارین . خوشحالم که دوباره شروع به نوشتن کردین .

    سپاس بی پایان بابت زحمات همه دوستان نویسنده.
    حرف ندارین.

    1. فرزین سوری

      امیدوارم در آینده در کل در مورد انیمه بیشتر بنویسیم و در نتیجه شاید هم به زودی لیست مورد علاقه‌ی شما رو هم بشه نوشت. چرا که نه 🙂

  2. سید محمد

    ” به نوعی رسانه‌های تصویری غیر تعاملی(Interactive)” ؟؟؟

    1. فرزین سوری

      ممنون از تذکر به‌جای شما. تصحیح شد.

    2. سید محمد

      داداچ زدی به درجات بالای سرعت عمل ، مخاطب محوری ، انتقاد پذیری و خواننده مداری!

  3. Mahdi

    یه خبر خوب واسه سفیدی ها و طرفدارانش
    مثل این که بازی kono suba تایید شده و تیزرش هم منتشر شده و امیدوارم بتونه انتظارات رو بر اورده کنه. 😊

  4. ثنا

    خب منم راستش تو انیمه SAO جذب شخصیت آسونا و کیریتو یا تقریبا هیچکدوم دیگه از دخترایی که عاشق کیریتو بودند نشدم بلکه کنجکاو شدم ببینم کایابا آکیهتو چه تاثیری روی بقیه دانشمندای اون زمان می گذاره و واقعیت کاری کرده و هدفش چی بوده ؟ دقیق تر بگم کایابا آکیهتو و رفتار غیر قابل درکش جذبم کرد . من هیچکدوم از بازی هایی که برای SAO ساختند دوست نداشتم ولی اینطور با تنفر حرف زدن شما زیاده روی و بنظرم فوق العاده هم که نباشه اون چیزی که شما گفتید نیست . یک اانیمه متوسطه که تونسته موفقیت کسب کنه و معروف بشه .

    1. فرزین سوری

      هر کسی از یه چیزی خیلی بدش میاد دیگه. منم از سائو خیلی بدم میاد :)) خیلی شخصی در نظرش بگیرید.

  5. سارا

    سلام به نظرم به انیمه over lord کم لطفی شده چون واقعا انیمه زیباییه و به همراه کونو سوبا و دو تا انیمه دیگه در یک انیمه ۱۲ قسمتی می تونیم ان ها را ببینیم و اوای دو فصل کونوسوبا در سایت kickassanime.ai قابل مشاهده است

    1. Ben.j

      دمت گرم…. من کلا از ژانر ایسکای خوشم میاد و میتونم به جرئت بگم انیمه ای ازش از زیر دستم در نرفته. توشون یک سری هستن که واقعا خاص هستن و تکراری نیستن و عاشقشون میشی که به نظر من این چند تا واقعا بهترینن : قهرمان سپر konosuba. Over lord یکی دیگه هم داره پخش میشه slime توش داره اسم کاملش یادم نیست . و Sao که بشخصه دیوونه ی همه شونم و با نظر دوستمون هم کاملا موافقم که به overlord کم لطفی شده

  6. سارا

    همچنین به شخصه من خودم انیمه blue exorcist را خیلی دوست داشتم و مانگاش تا چپتر ۱۱۳ که تا این ماه اومده خوندم
    ممنونم از انیمه هایی که معرفی کردید و سایت خوبتون

  7. ناتاشا

    ببخشید اما فکر کنم انیمه pupa هم خیلی خوبه
    ممنون که نظرمو می خونید

    1. هستی

      همین طوره .همچنین جنگیر ابی که من عاشق مفیستو فلس شدم.

  8. سارا

    نه اسم سایتش kickassanime.ru است

  9. علی

    واقعا یکی از بهترین انیمه ها تو این ژانر overlord هست و حتما توصیه میکنم ک ببینیدش همچنین انیمه ای به اسم آواتارپاداشاه ک دقیقا تو همین ژانر هست و فک کنم تازه آمده

  10. Emad

    Btooom از همشون بهتره

  11. annie

    متن خوبی بود قشنگ به جزئیات و نکته ها پرداختین
    اما واقعا برام جالب بود که چرا گفتین انیمه ی SRO انیمه ی مزخرفیه با اینکه هم ژانرهای قشنگی مثل درام و اکشن داره و هم کیفیتش عالیه

  12. annie

    متن قشنگی بود و خیلی قشنگ‌ به جزئیات پرداختین ولی واقعا برام سوال بود چرا گفتین انیمه ی جذابی مثل SRO انیمه ی مزخرفیه درحالی که این انیمه هم داستانش و هم کیفیتش عالیه

  13. grimm

    یا نزار تو لیستت sao رو یا کمتر توهیین کن

  14. grimm

    منظورم این بود که یا میزاری بزار یا نمیزاری توهیین نکن 😂

  15. الیاس

    سلام
    بسیار خوب و تقریباً کارشناسانه
    سپاسگزارم

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • ماورا: سلسله جنایت‌های بین کهکشانی

    نویسنده: م.ر. ایدرم
  • مجله سفید ۲: ارتش اشباح

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن
  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی