دوازده شغل که تکنولوژی آنها را کشت
پیشرفت تکنولوژی همیشه قاتل حرفهها و شغلهای سنتی بوده. مثلاً صنعتگران فرشینه و بافتهای انگلیسی در آغاز قرن نوزدهم ماشین آلات سریع و کمهزینهی کارخانههای پارچهسازی را شکست دادند ولی حالا نوبت خودشان شده. البته فقط فرشینهبافهاشغل خودشان را در این دوره زمانه از دست ندادند که یک طومار بلند از کسبوکارهای قدیمی وجود دارد که زندگی مدرن از صفحهی روزگار محوشان کرده.
یادداشت سردبیر
نویسندهی کتاب چاه آخر دنیا و پدر ادبیات فانتزی مدرن، ویلیام موریس، در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، در عضویت گروهی بود به نام انجمن اخوت پیشارافائیلیان. پیشارافائیلیان در عنفوان انقلاب صنعتی در فکر چیزهای لذتبخشی بودند که کارخانههای تولید انبوه مترصد از بین بردنشان بودند.
از جمله فرشینههای زیبای قدیمی و جلدهای زیبا و چرمی کتابها و طرحهای بافتدار کاغذهای دیواری، اساسیهی دستساز چوبی و شیشههای رنگی پنجرههای محرابی شکل خانههای قدیمی مناطق روستایی جنوب انگلستان. در دفاع از ایشان باید گفت که همگی کودکیشان را در آسایش مناطق سرسبز بریتانیا گذرانده بودند و سپس به خاطر تحصیل به لندن آمده بودند که در تب و تاب انقلاب صنعتی میسوخت. همانطور که از اسمش مشخص است این انجمن توجه ویژهای به هنر قرون وسطا و اسلوب داستانسرایی ویژهاش داشت. اینطور برایتان بگویم که اگر تی اس الیوت هرگز با دانته روزتی و ویلیام موریس آشنا شده بود بلافاصله به انجمن اخوتشان میپیوست. اگر بخواهیم به صورت تخصصیتری مرام پیشارافائیلیان را بشناسیم باید به اهمیت و نقش رافائیل و میکلانژ در به راه افتادن جنبش منریسم در هنر اشاره کنیم. در حالی که منریستها بینشی مکانیکی به هنر دارند، پیشارافائیلیان سعی دارند هنر را به عصری برگردانند که به اعتقاد ایشان هنر خاکیتری دارد که با دل و روح مخاطب صحبت میکند. گرایش اصلی بسیاری از اعضای این انجمن به رومانتیسیسم و هنر قرون وسطی بود.
آثار بسیاری از قبل این انجمن بدست آمد. از جمله مجموعه آثار ادبی ویلیام موریس همچون چاه آخر دنیا و جنگل انتهای جهان، خاندان گرگزادگان و اخبار از ناکجاآباد اشاره کرد و به فرشینهها و کاغذ دیواریهایی که او و ادوارد بورن جونز طراحی میکردند و یا نقاشیهای کسانی چون بورن جونز و گابریل دانته روزتی و ویلیام هولمن هانت. همهی آثار این انجمن به کنار زدن آن وجه نخواستنی صنعت است. آنچه عتیق و لذتبخش است و با دست خود ساخته میشود، همیشه نزد انسان ارزش بیشتری داشته است. نه فقط از نظر معنوی که از نظر مادی نیز. همانطور که میدانیم صنایع فوردی اصلاً به دلیل مکانیسمهای اقتصادی عرضه و تقاضا ایجاد میشوند. اما قصد این انجمن توسط هر انسانی درک میشود. نیاز به بازگشت به زمانی سادهتر با زیباییهایی درونیتر و فردیتر و مفهوم عمیقتری از فردیتی خودساخته. به تعبیری آنچه تو ساختهای و آنچه تو فکر میکنی نه آنچه تولید انبوه به مثابه انتخابهای از پیش تعیین شده به تو میدهد.
لاجرم و به خاطر همان مکانیسمهای اقتصادی حاکم بر جهان مدرن و پرجمعیت، تکنولوژی بر ما فائق است. نه این که قضاوتی بکنم یا بخواهم بگویم تکنولوژی بد است یا خوب. اما فائق آمدن تکنولوژی پیامدهایی داشت و همچنان دارد که قضاوت بد و خوبش تا حدود زیادی بیاهمیت است و البته از طرفی گریزناپذیر… . البته در این لحظه شاید برای ما اهمیتی نداشته باشد که تا ۱۰۰ سال آینده کدام شغلهای امروزی دیگر در روش زندگی نخواهند گنجید و بیفایده خواهند بود ولی مطالعهی تأثیر تغییر تکنولوژی بر مشاغل ۱۰۰ سال پیش خالی از لطف نیست.
پیشرفت تکنولوژی همیشه قاتل حرفهها و شغلهای سنتی بوده. مثلاً صنعتگران فرشینه و بافتهای انگلیسی در آغاز قرن نوزدهم ماشین آلات سریع و کمهزینهی کارخانههای پارچهسازی را شکست دادند ولی حالا نوبت خودشان شده. البته فقط فرشینهبافهاشغل خودشان را در این دوره زمانه از دست ندادند. به هر طریق یک طومار بلند از کسبوکارهای قدیمی وجود دارد که زندگی مدرن از صفحهی روزگار محوشان کرده. دوازدهتاییشان را با هم از نظر میگذارنیم:
یک – کتابخوان
کتابخوانها معمولاً با پولی که از خود کارگران گرفته میشد استخدام میشدند تا برای جمعیت حاضر در کارخانه با صدای بلند کتاب بخواند و سرگرمشان کند.
دو – پینچین
در گذشته در سالنهای بولینگ پینچینها اشخاصی بودند که پینهای بولینگ را دوباره با دست در محل صحیحشان قرار میدادند و پینهای افتاده را صاف میکردند و توپهای بولینگ را برای بازیکنان برمیگرداندند. احتمالاً به خاطر شرایط خاص این کار (حقوق کم، شیفتهای نیم وقت، کار بدنی نسبتاً سنگین) بیشتر چینندهها پسران نوجوان بودند، بنابراین pin boyنام دیگری بود که برای توصیف این شغل به کار برده میشد.
سه – بیدارکُن
بیدارکنها کارشان این بود که مطمئن شوند مردم به موقع بیدار میشوند. در اصل، آنها ساعتهای زنگدار انسانی بودند که از عصا، چماق یا سنگ ریزه برای کوبیدن بر پنجرهها و درهای مشتریانشان استفاده میکردند تا همه به موقع سر کارشان حاضر شوند.
چهار – یخبُر
بریدن یخ شغلی فصلی بود و زمستان که میشد یخبرها مشغول میشدند و یخهای سطحی دریاچهها و رودخانهها را برای ذخیره در سردخانهها جمعآوری میکردند. این یخها بهترین چیزی بودند که آن موقع برای خنک نگه داشتن مواد غذایی به کار میآمدند. پس یخها را در حفاظ عایقها نگهداری میکردند تا تمام طول سال به اشخاص یا شرکتها و مغازههای مختلف فروخته شوند.
پنج – شنودگر
این دستگاههای شنود برای شناسایی صدای نزدیک شدن هواپیماهای دشمن استفاده میکردند. این ابزار با کشف رادار به خاطرهها پیوست.
شش – موشگیر
موشگیر شخصی بود که برای کنترل طاعون موشها را شکار میکرد. در بعضی از کشورها به آنها عامل کنترل طاعون یا تکنسین طاعون هم میگفتند. در اروپا اینقدر خاطرهی دوران طاعون سیاه دردناک بود که برای جلوگیری از شیوع بیماریها و البته حفاظت از انبارهای مواد غذایی، موشگیر استخدام میکردند تا جمعیت موشها را همیشه تحت کنترل نگه دارند.
هفت – چراغافروز
چراغلفروزها کارگران شهرداری بودند که چراغهای خیابان را روشن میکردند. در گذشته، هر روز عصر فیتیلهای روی تیرها را روشن میکردند و موقع سپیده دم هم برمیگشتند و با قلاب کوچکی فیتیله را برمیداشتند. وظیفهی دیگر چراغافروزها حمل نردبان و نوسازی شمع و روغن و پوشهی گاز بود. البته در بعضی کشورها چراغافروزها به نوعی نگهبان شهر بودند. باز البته بعضیها هم به مفت خورهای ولگرد برای این کار مواجب میدادند. قرن نوزده که رسید چراغهای گازی به میدان آمدند که مدلهای اولیهشان همچنان چراغافروز میخواست، اما بعدها به تدریج ساختار چراغها توسعه یافتند و به جایی رسیدند که چراغها به صورت خودکار روشن و خاموش میشدند.
هشت – شیرفروش
شیرفروشها همانها بودند که بطریها و جعبههای شیر را تا دم در منازل میرساندند. در گذشته، به خاطر کمبود یخچال مواد غذایی زود فاسد میشدند و به همین جهت لازم میشد که شیر را هرروز برای مشتریان بیاورند. با پیشرفت تکنولوژی در نیم قرن اخیر و گسترش استفاده از یخچالها و البته بهبود تکنولوژی بسته بندی مواد غذایی، نیاز روزانه به ارسال شیر کاهش یافت و این صنعت در بیشتر جاهای دنیا به فقط سه روز در هفته تقلیل پیدا کرد و در بسیاری از کشورها هم به دست فراموشی سپرده شد.
نه – کُندهران
کندهرانها روی کندهها سوار میشدند و از رودهای پایین دست جنگل، تنههای بریده شدهی درختان را مستقیماً به کارخانههای چوب بری و کارخانههای تولید خمیر کاغذ میرساندند. این روش حمل و نقل فقط در اوایل صنعت چوب بری در اروپا و آمریکای شمالی مرسوم بود.
ده – تلفنچی
در گذشته تلفنچیها (یا متصدیان صفحهی تلفن) اولین حلقهی ارتباطی کاربران تلفن بودند. آنها تماسهای داخلی را جواب میدادند و تماسها را به شخص درست یا حوزهی مورد نظر وصل میکردند. اگر هم که مخاطب تماس در دسترس نبود و شخصی که تماس گرفته بود میل داشت پیغامی بگذارد، متصدیها پیامها را دریافت میکردند و بعداً به اطلاع طرف دیگر میرساندند.
یازده – مردهدزد
ربایندههای اجساد در قرن نوزدهم استخدام میشدند تا لاشهها را از توی گور بیرون بکشند و به دانشکدههای پزشکی تحویل بدهند تا پزشکان در حال آموزش برای تشریحشان مرده کم نیاورند.
دوازده – باروتبَر
بین قرن شانزده تا نوزده و در دورانی که جنگها سرتاسر دنیای غرب را فراگرفته بودند، کشتیهای بادباندار نقش بسیار مهم و تعیینکنندهای داشتند. این کشتیها مجهز به توپ بودند، که آن توپها باید بعد از هر شلیک دوباره با باروت پر میشدند. پس باروتبرها را همیشه طوری انتخاب میکردند که سریع و ریزنقش باشند. کار باروتبرها این بود که به سرعت باروت را از انبار مهمات به توپخانهی پشت لبهی بالایی بدنهی کشتی برسانند.
-
دست شما درد نکنه استفاده کردیم.من حتی نمیدونستم چنین شغل هایی وجود دارن! خسته نباشید
-
بسیار متشکر بسیار بسیار محتوا عالی هم بهینه شده برای سئو و هم کاربردی خدا قوت