دکتر هو: شرلوک در باجهی یازده بعدی
52 سالی میشود که مردم انگلستان پای سریالی مینشینند که با کمترین هزینهها و پایینترین جلوههای ویژه تولید میشود و با این حال همچنان توانسته در کولاک بلاکباسترها و سریالهای پرخرج، دوام بیاورد. سریالی که درام محض از نوع دانتاون ابی نیست، معمایی و جنایی از جنس شرلوک هولمز(چه گرانادایش چه بی بی سی اش) نیست، فانتزی نیست و علمیتخیلی نیست و عاشقانه نیست. نه، به طور خاص نمیتوان انگشت روی هیچکدام از اینها گذاشت و گفت این است. ولی در عین حال تمام اینها هست. دکترهو فرانچایزی است که 52 سال در قالب یک سریال پیوسته و بدون ریبوت شدن – البته با وقفهای چند ساله در میانهاش – ادامه داشته و حالا رسماً جزئی از خردهفرهنگهای عامه(لااقل برای مردم بریتانیا) شده، ژانرها را به سخره گرفته و آنها را ترکیب کرده و از جمیعشان معجون عجیبی حاصل کرده که شاید بتوان ادعا کرد خوشمزه است.
آیا میدانستید موجوداتی وجود دارند که یک سره در اتاقهای خانهتان میپلکند و وقتی آنها را میبینید وحشتزده میشوید، ولی به محض آنکه رویتان را ازشان برگردانید، وجودشان را به کل فراموش میکنید؟ دربارهی انعکاس غریبی که گاهی در آینه و پشت سرتان میبینید چطور؟ آیا میدانستید او در واقع یک مجرم فضایی در حال گذراندن دوران محکومیتش در دنیای پشت آینه است؟ دربارهی جهان ضدزمان چه میدانید؟ جهانی موازی که در آن ضد زمان – بر وزن ضد ماده که پوزیترونها به جای الکترونها اتم را شکل میدهد – وجود دارد و نور با سرعت منفی نسبت به هر ناظر حرکت میکند و بنابراین زمان در آن به سمت عقب میرود! میدانستید قبل از آغاز زمان تمدنی وجود داشته که وحشتناکترین موجود عالم را در افق رویداد یک سیاهچاله به بند کشیده و همین حقیقت پشت افسانهی شیطان در سراسر کیهان است؟ یا میدانستید زمان ۵ نگهبان دارد که هر کدام تجسم عینی و جسمیجنبهای از احوالات جهان هستند؟ – از هرج و مرج بگیرید تا موازنه و نیکی و بازیگوشی!
52 سالی میشود که مردم انگلستان پای سریالی مینشینند که با کمترین هزینهها و پایینترین جلوههای ویژه تولید میشود و با این حال همچنان توانسته در کولاک بلاکباسترها و سریالهای پرخرج، دوام بیاورد. سریالی که درام محض از نوع دانتاون ابی نیست، معمایی و جنایی از جنس شرلوک هولمز (چه گرانادایش چه بیبیسیاش) نیست، فانتزی نیست و علمیتخیلی نیست و عاشقانه نیست. نه، به طور خاص نمیتوان انگشت روی هیچکدام از اینها گذاشت و گفت این است. ولی در عین حال تمام اینها هست. دکترهو فرانچایزی است که 52 سال در قالب یک سریال پیوسته و بدون ریبوت شدن – البته با وقفهای چند ساله در میانهاش – ادامه داشته و حالا رسماً جزئی از خردهفرهنگهای عامه(لااقل برای مردم بریتانیا) شده، ژانرها را به سخره گرفته و آنها را ترکیب کرده و از جمیعشان معجون عجیبی حاصل کرده که شاید بتوان ادعا کرد خوشمزه است.
اصلا چه هست؟
دکترهو به یک تعبیر عجایبالمخلوقات فضایی است و به یک دید دیگر ماجراهای شرلوک هولمز کیهانی.
طرح اساسی داستان از این قرار است: یک مسافر زمان بیگانه و پیر که به اتفاق همراه انسانیاش (که اکثراً یک دختر جوان است) اطراف و اکناف کیهان و زمان را کاوش میکند و ماجراهای زیادی از سر میگذراند. در نخستین فصل سریال، 52 سال پیش، همراهِ مسافر زمان، نوهی او بود (بعید نیست همین موضوع الهامبخش سازندگان سریال ریک و مورتی هم باشد!).
ایده کمیشبیه برنامههای تلویزیونی آموزشی کودکان است و شما را به یاد “سفر های علمی” میاندازد، نه؟ دلیلش این است که واقعاً و در ابتدا هدف سازندگانش هم همین بوده است. سال 1963 و به درخواست تهیهکنندهی شبکهی بیبیسی، سیدنی نیومن، سفارش ساخت یک سریال آموزندهی سفر در زمانی کودکانه به ورایتی لمبرت داده شد و از همان سال با انتخاب “ویلیام هارتنل” در نقش اصلی، ساخت و پخش سریال آغاز شد. ولی دکترهو به مرور زمان به چیزی بیشتر از آنچه هدفش بود تبدیل شد. بینندگان کودک سریال رشد کردند و حالا از سریال انتظار بیشتری داشتند و به تبع آن، داستانها هم جدیتر شدند و خیلی جاها طعم طعنههای سیاسی گرفت، تا جایی که در The happiness patrol مارگرت تاچر رسما و علنا (و در خود بیبیسی) مسخره شد. از آن مهمتر، دکترهو به تربیت نسلی از نویسندگان علمیتخیلی و فانتزی پرداخت. همان زمانی که کودکانی مثل جیجی آبرامز در آمریکا مشغول تماشای پیشتازان فضا بودند و کشتی رویاها از دریچهی تصویر پرواز انترپرایز در ذهنشان راهی سفر میشد، کودکان خلاق و گوشهگیری هم بودند که هر یکشنبه دکترهو میدیدند و با تماشای ماجراهای دکتر و همراهش و جنگ و جدلهایشان با دالکها و آکسون ها، شگفتزده میشدند. فقط یکی از کودکان آن نسل که از همان روز اول بینندهی سریال بوده، نیل گیمن است که خودش اقرار دارد : “دو روز بود که من احساس خدایی کردم. یکی اولین بار که برای بتمن کامیک نوشتم و دومیاولین باری که برای دکترهو قلم زدم” . این نویسندگانِ بالقوهی خردسال مقرر بود تبدیل به نسلی شوند که در دورههای بعدی سریال را از چالهی نابودی نجات میدهند و دوباره میسازند و تبدیل به یکی از شاخصترین آثار ژانری حال حاضر میکنند.
شخصیتها چه کسانی هستند؟
در واقع شاید دکترهو فقط یک شخصیت ثابت داشته باشد: دکتر!
دکتر (این یک عنوان نیست!) بیگانهای است از سیارهی دورافتادهی گلفری و از نژادی به اسم “تایملرد ها” که در سفر در زمان و تسلط به بعد چهارم به استادی محض رسیده اند. تایملردها نژادی شبهانسان هستند با تفاوتهای اندک (مثلا دو قلب دارند). آنها ماشینهای زمانی دارند به اسم تاردیس که با کمک آنها در فضا و زمان سفر میکنند. درون تاردیس 11 بعدی است و بیرونش 3 بعدی، بنابراین از بیرون اندازهی محدودی دارد و از درون دالان بیکرانی از اتاقها و سالن های مختلف است. تاردیس میتواند از بیرون به هر شکلی در بیاید و خودش را با محیط آن زمانه و مکان وفق دهد. ولی مدار تلوّن تاردیس دکتر آسیب دیده و نتیجتا شکل بیرونی آن به طور دائمیبه شکل یک کیوسک تلفن آبی رنگ پلیس در آمده. دکتر یکی از این تایملردهاست که علاقهی عجیبی به سیارهی زمین دارد و در بدایت امر نوهاش، سوزان را به زمین آورده تا در آن جا درس بخواند. او از گجتها و ابزارهای مختلفی در موقعیتهای متفاوت استفاده میکند که معروف ترین آن ها، یک پیچ گوشتی صوتی است که محیط را آنالیز میکند، قفلها را میگشاید و به طور کلی، عصای جادویی دکتر است. داستان از روزی شروع میشود که دو نفر از معلمهای سوزان اتفاقی وارد تاردیس دکتر میشوند و به گذشته و عصر انسانهای غارنشین میروند، و این شروع سفری میشود که بعد از بیش از نیم قرن تا همین امروز ادامه دارد.
نکتهی منحصر به فرد دربارهی دکترهو، کاراکتر دکتر است. قبل از هر چیز بگذارید به شما اطمینان خاطر بدهم قرار نیست از اول تا آخر سریال یک نفر را در نقش دکتر ببینید. بازیگر دکتر هم مثل جیمز باند دائما عوض میشود – در واقع پیتر کاپالدی که این روزها لباس دکتر را پوشیده، 12 امین دکتر است. فرق دکترهو و جیمز باند اما این است که این تغییر چهرهی بازیگر اصلی، در روند داستان نادیده گرفته نمیشود و جزئی از پلات است. تایم لردها توانایی خاصی به اسم “ریجنریت” دارند که میتوانند به کمک آن، بدن و چهرهشان را در پایان یک دورهی زندگی تغییر دهند و در بدن جدیدی به حیاتشان ادامه دهند . بدن جدید چیزی نیست جز حقهی عوامل پشت صحنه برای تغییر بازیگر، ولی با این حال توانسته درتمام این سالها سریال را مستقل از بازیگر سازد و زنده نگه دارد. دکتر جدید همان دکتر قبلی است، فقط چهرهی متفاوتی دارد و در اخلاقیات جزئی کمیمتفاوت است. ولی در کل همان تایملرد است و همان خلق و خو. همراه دکتر هم به تناوب تغییر میکند و در واقع جدا شدن هر همراه – چه به سبب مرگ باشد چه توافق و چه هر واقعهی خاص دیگری – اتفاق مهمیدر سریال محسوب میشود و پایان یک آرک داستانی و شروع آرک جدید است.
چه چیزی دربارهی دکتر خاص است؟
دکتر از آن دسته قهرمانان کلاسیک خونسرد هانسولویی یا بزن و بهادر تالکینی نیست. به نوعی میتوان تاثیرات فرهنگ شرقی را در نوع کاراکتر دکتر دید با طعم بریتانیایی خاصی که به آن افزوده شده.یعنی به واقع دکتر قهرمانی کوروساوایی است به اختلاط شرلوک هولمز و جیمز باند (نکتهی جالب برایتان شاید این باشد که دکتر سوم، جان پرت وی، در جوانی و سالها قبل از دکتر شدن، در نیروی دریایی سلطنتی انگلستان به عنوان یک افسر خدمت میکرد و مستقیما به نخستوزیر، وینستون چرچیل گزارش میداد. در آن زمان، همرده و دوست نزدیک او، یان فلمینگ بود. خالق جیمز باند که گویی در خلق کاراکتر معروفش، تا حدی از بازیگر آیندهی دکترِ سوم و شخصیت او نیز الهام گرفته). دکتر قهرمانی است که خودش را قهرمان نمیشمارد. بیمحابا و برای هیجان به دل خطر میزند و عزیزانش را هم به خاطر میاندازد. بالاتر اشاره شد دکتر، شرلوک هولمز کیهانی است و دلیلش همین با کله دویدنش به خطر است. همان علاقهای که هولمز به پروندههای عجیب و منحصر به فرد –فارغ از موکلینش- دارد را دکتر به موجودات غریب و موقعیتهای جدید دارد و به گفتهی خودش، در حال دویدن به سمت همه چیز است تا بتواند دیدنیهای در حال محو شدن را در آخرین لحظات ببیند و سر از آنها در بیاورد. دکتر به کمک چیزی جز دانش و زبانش نیست که هیولاهای مختلف را شکست میدهد. در واقع مهم ترین سلاح دکتر، کلمات هستند (این جمله ایست که بارها در طول سریال تکرار شده و آخرین آنها در همین فصل اخیر سری مدرن بود). دکتر کاراکتری وراج است و پر سر و صدا. در همه چیز جنبهی طنز را مییابد و گویی آمده که جهان و جدیترین موجودات را به هجو و بلکه هزل بکشد. از خشونت بیزار است و به نوعی میتوان گفت از لایتترین و اخلاقمدارترین کاراکترهای فیکشن است. و همین است که باعث میشود اندک مواردی که جدی میشود یا خشمگین یا غمگین یا احساساتی، در پیوستگی سریال نشاندار شود و تبدیل به نقطهی خاصی شود، چه خداحافظیاش با نوهاش باشد و چه فریاد کشیدنهایش در پایگاه فضایی گذرگاه شیطان.
استیون موفات، شورانر فعلی سریال و خالق سریال شرلوک، دربارهی دکتر گفته :
“وقتی این قهرمان خاص ساخته شد، اونا بهش یه نوع اسلحهی فضایی عجیب ندادن. بهش یه پیچ گوشتی دادن که چیزا رو باهاش درست کنه. و وقتی نوبت به وسیلهی نقلیهی خاص رسید بهش یه سفینهی بزرگ و پر از سلاح های مختلف ندادن. بهش یه کیوسک تلفن دادن که مردم زنگ بزنن و ازش کمک بخوان. و وقتی که میخواستن دربارهی قدرتهای ویژه کار کنن، بهش کنترل ذهنی یا نیروی بدنی قوی ندادن. بهش یه قلب اضافه دادن. فکر میکنم این خیلی چیزها دربارهی کاراکتر بگه….دکتر در واقع خداییه که سعی داره انسان باشه”
خاص بودن دکتر پشت این نکتهی ساده نهفته است که پر سر و صدا بودن و وراجیهایش از نوع جارجار بینکزی روی اعصاب نیست. مسئولین انتخاب بازیگر گویی حواسشان بوده که همیشه بازیگرانی انتخاب کنند که بیننده از قدم زدنشان بر صفحهی تلویزیون و صحبت کردن تئاتریشان روی صحنه لذت ببرد. در واقع فقط یک بار انتخاب بازیگر بد برای دکترهو کافی بود که سریال رسما کنسل شود و سالها زمان لازم باشد تا دوباره احیا شود.
مسئلهی دیگر تنوع شخصیتی دکتر به فراخور تغییر بازیگرش است. اکثر طرفداران دکترهو، دکتر مورد علاقهی خودشان را دارند. چه جان پرت وی پر تحرک و اکشن باشد، چه تام بیکر بیگانهی طناز، چه دیوید تننت دلربا یا مت اسمیت هیپی یا پیتر کاپالدی با طنز خشک و جدیش! تمام بازیگران سعی میکنند چیز جدیدی با خود به کاراکتر بیاورند و موفق میشوند جمعی از هواداران را با خود همراه کنند و نوعی پیمان بین خودشان و آنها ببندند که ما دکتر شما هستیم. تغییر هر دکتر میتولوژی را تغییر نمیدهد. دشمنان و دوستان و مکانها و عناصر ژانری همان میمانند که بودهاند و سریال پشت به گذشتهاش نمیکند. ولی تولد هر دکتر جدید، به نوعی لحن و تم سریال را هم تکان میدهد. برای مثال در حالی که دوران دیوید تننت (دکتر دهم) در همین سری مدرن نوعی رمانتیک کلاسیک ماجراجویانهی بریتیش بود، دوران مت اسمیت(دکتر یازدهم) تبدیل به داستان پریانی سرخوش شد با همان حال و هوای سریال دیگر شورانرش (شرلوک) و حالا دوران پیتر کاپالدی(دکتر دوازدهم) ، فصل جدیت سریال است و نزدیک شدنش به لحن اکس-فایلز و استایلی نو و جدید.
ساختار سریال به چه صورتی است؟
تری پریچت فقید با صورتی برافروخته اصرار میورزید که دکترهو علمیتخیلی نیست و با اینکه به آن معتاد شده و نمیتواند از دیدنش دست بکشد، آن را به عنوان یک کار در ژانر سای فای قبول ندارد. خب حق با اوست. دکترهو در واقع آشی از انواع ژانر هاست که خوب در آمدن هر ژانر بستگی به آشپزش دارد و گرچه شکل و شمایل کلی و عناصر ژانری سریال فریاد میزنند که این علمیتخیلی است و تلاشِ گاهی مذبوحانهی نویسندگان هم بر این است که نهایتا توضیحی به اصطلاح علمیبرای داستان سر هم کنند. ولی شاید به ندرت و فصلی یک اپیزود بتوان در آن علمیتخیلی واقعی پیدا کرد.
سریال از سال 1963 تا 1989 در قالب 26 فصل کلاسیک با 695 اپیزود پخش شد و بعد کنسل شد. در این فاصله فقط در فیلم تلویزیونی سال 1996 (که دکتر هشتم در آن معرفی شد) خبری از دکترهو بود و بعد دوباره سریال تعطیل بود تا سال 2005 که راسل تی دیویس تیمیمتشکل از نویسندگان بزرگشدهی دکترهو تشکیل داد و به جای ریبوت کردن سریال، دنبالهی آن را از آخرین جایی که رها شده بود گرفت و این بار، سیارهی دکتر را نابود کرد و مسئول نابودی آن را خود دکتر اعلام کرد. در واقع دکتر را تبدیل به نوعی سوپرمنِ در فقدان کریپتون معرفی کرد، با این فرق که خودش هیولایی بوده که کریپتونش را برای نجات کیهان به خاک و خون کشیده. از سال 2009 مدیریت این تیم نویسندگان به عهدهی استیون موفات بوده است. به سریال از سال 1963 تا 1989 سری کلاسیک میگوییم و از 2005 تا کنون سری مدرن.
دکترهو در واقع محل تضارب ژانرهاست . ممکن است در اپیزودی شاهد یک درام تاریخی باشید و در بعدی یک کمدی زمینی ببینید و بعدی یک فانتزی تینیجری باشد و بعدی یک علمیتخیلی ژانری. تمام اینها هم البته مسلما خوب نیستند و از میان بدها، خوبها با صبر بیننده و مداومتش بر تماشا به دست میآیند و جدا میشوند. دلیل چنین به هم ریختگی و تنوعی در ژانر و لحن سریال این است که دکترهو در واقع یک سریال به معنای پیوستگی داستانی آن نیست. بیشتر نوعی آنتولوژی است از نویسندگان مختلف که هر کدام داستان خودشان را در این مدیوم خاص روایت میکنند و میروند. فقط نگاهی به لیست بعضی از نویسندگان بیندازید : از استیون موفاتِ خالق شرلوک و نیل گیمن (که سندمن و خدایان آمریکایی و کورالین را از او داریم) و پاول کورنل کمیک نویسی که saucer country را برای ورتیگو نوشته بگیرید تا ریچارد کورتیسِ خالق مستربین و افعی سیاه و داگلاس آدامز که راهنمایی مجانی برای مسافرین کهکشانی فراهم کرد. این نویسندگان کمتر تناسبی با هم دارند و شاید در جایی به جز دکترهو نتوان آنها را در یک تیم کنار هم دید. در سری کلاسیک داستان های مختلف بدون کوچک ترین ارتباطی با هم در یک فصل جا میگرفتند و فصل به معنی واقعی کلمه یک آنتولوژی میشد از دیدگاهها و داستان های مختلف نویسندگانی مفترق که تنها ویژگی مشترکشان ، یکی بودن کاراکترها بود. در سری مدرن تلاش شد به نوعی داستانهای جدا از هم به هم متصل شوند و در فینالی به هم برسند و یک آرک داستانی بسازند. ولی همچنان هم بهترینهای دکترهو، اپیزود های مستقل از تمامیت فصل هستند.
چطور واردش شویم؟
حجم زیاد دکترهو برای ناظر خارجی وحشتآور است. سریال اصلی حدود 700 اپیزود در سری کلاسیک و بیش از 100 اپیزود در سری مدرن دارد. به جز آن میتولوژی دکترهو فقط شامل سریال اصلی نمیشود. دکترهو شامل دهها اپیزود ویژه و مینیاپیزود و وبیزود، چند صد جلد کمیک و رمان و داستان کوتاه (آن هم از نویسندگانی مثل گیمن و اوین کالفر و مایکل اسکات) و بیش از 1000 ساعت نمایش صوتی موفق (از کمپانی بیگ فینیش) میشود. مسلما اشراف بر چنین حجمیاز اطلاعات غیر ممکن است. ولی شاید بهتر باشد همان توصیهای که نیل گیمن به تازه واردها کرد را به کار ببندیم :
” ببین، یک کاراکتر داریم به اسم دکتر که خیلی باهوشه. یک ماشین زمان داره به اسم تاردیس که باهاش تو فضا سفر میکنه. و کارهاشو با حرف زدن پیش میبره. همین! حالا خفه شو، بشین و blink رو ببین “
نیل گیمن هنگام ادای این کلمات از ذات آنتولوژیگونهی دکترهو به خوبی مطلع است و میداند لازم نیست فرد برای لذت بردن از آن تمام سریال را دیده باشد و اطلاعات گستردهای داشته باشد. بلکه میتواند از یک اپیزود مستقل در میانهی کار شروع کند و با تماشای آن، گوشهای از نقاط لذت سریال را دریابد. قسمتی که گیمن به آن اشاره میکند، اپیزودی است که در یکی از بهترینها بودن مورد توافق همه است. داستان مجسمههایی سنگی که وقتی به آنها نگاه میکنید بی آزارند، ولی وقتی رو بر میگردانید، به شما حمله میکنند و به شیوهای رحیمانه به قتلتان میرسانند. قسمت دهم از فصل سوم سری مدرن!
اپیزود دیگری که شاید برای تماشای تازهواردها خوب باشد، قسمت دهم از فصل چهارم سری مدرن است به اسم midnight . داستانی به نویسندگی راسل تی دیویس که تماما درون یک کابین رخ میدهد و مبارزهی کلامیدکتر است با بیگانهای که نمیتوان او را دید و مانند اجنه جسم مسافرین را تسخیر میکند و صدایشان را میدزدد.
یکی از اپیزود های خوب دیگر، doctor’s wife است به نویسندگی خود نیل گیمن. اپیزود 4 از فصل ششم. اپیزودی که در آن گیمن همانقدر باورپذیر رابطهی رمانتیک یک بیگانهی پیر و ماشین زمانش را تصویر میکند که پیشتر موفق شده بود آن را میان یک راهب و یک روباه در شکارچی رویا مصور سازد.
اگر مشتاق تماشای کلاسیکها هستید شهر مرگ به شما توصیه میشود. داستانی دربارهی بیگانهای که در زمان چندپاره شده و هر تکهاش همزمان در تلاش برای چیدن نقشهای است که به نخستین روزهای پیدایش حیات در زمین بازگردد و جلوی انفجار سفینهاش را بگیرد. این داستان توسط داگلاس آدامز نوشته شد و از معدود اپیزودهای بین المللی سری کلاسیک بود که در پاریس فیلمبرداری شد.
اگر هم میخواهید نمایش رادیویی گوش کنید، scherzo از رابرت شرمن توصیهی اکید ماست. داستانی صوتی در جهانی موازی که در آن زمان پیوستگی ندارد و کوانتیده است و بنابراین لحظات مثل مهرههای تسبیح از پی هم میگذرند و وقتی رفتند، رفتهاند و حتی با تاردیس هم نمیتوان به آنها بازگشت. در این جهان، دکتر و همراهش کور میشوند و مجبور میشوند با هیولایی مبارزه کنند که مشخص میشود در واقع از خود صدا تشکیل شده و پژواک صدای خود آن هاست که در این جهان عجیب و با قوانین متفاوتش، تکامل پیدا کرده و به جانشان افتاده و از آنها تغذیه میکند. چه هیولایی بهتر از خود صوت برای یک داستان صوتی؟
حرف آخر : بالاخره باید دیدش یا نه ؟
بعضا شنیده شده که میگویند دکترهو برای هر سلیقهای نیست. لازم است همینجا با این حرف مخالفت و موافقت خودم را اعلام کنم.
از قضا از دید ژانری دکترهو برای هر سلیقهای است. یعنی مثلاً طرفدار فانتزی همانقدر با دکترهو اقناع میشود که طرفدار درام رمانتیک یا طرفدار علمیتخیلی. همین فصل اخیر که امسال پخش شد شامل دو اپیزود با تم اپرای فضایی میشد، دو تا تریلر علمیتخیلینما، دو تا درام تاریخی، دو اپیزود اکشن مدرن با استعارهی سیاسی (و با موضوعات حساسی مثل داعش و پناهجویان سوری)، یک فانتزی کلاسیک بریتیش (بخوانید بازدید دکتر از کوچهی دیاگون)، یک اپیزود فاند فوتیج، یک سایفای استخواندار ژانری و یک پایانبندی درونسازمانی و به نوعی وسترن اسپاگتی. امکان ندارد در سراسر دکترهو اپیزودی مناسب برای یک سلیقهی خاص پیدا نشود.
از دید لحن اما موضوع متفاوت است. سریال در تمام این سالها همیشه تلاش کرده لحنهای متفاوتی را آزمایش کند. در فصل اخیر دو اپیزود متفاوت در همین راستا داشتیم. یکی فاند فوتیج و با زاویهی دید دوربین های مداربسته و دیگری یک داستان وحشت جدی و هولآور با موسیقی انیو موریکونهای و فضاسازیهای دل تورویی. در فصلهای قبل هم کارگردانان و نویسندگان سبکهای مختلف را آزمودهاند. از اپیزودهای بدون همراه و بدون دکتر بگیرید (حتی یکی از اپیزودهای سری کلاسیک نه دکتر داشت و نه همراه دکتر) تا تاریک کردن افراطی سریال در مقاطع مختلف. ولی میتوان اقرار کرد به طور کلی دکترهو لحن بریتانیایی-شرقی کلاسیک خاصی دارد که شاید به مذاق همه خوش نیاید. پیشنهاد نهایی این است که اپیزودهای توصیه شده را بررسی کنید و اگر خوشتان نیامد عطایش را به لقایش ببخشید، ولی اگر علاقهمند شدید از این دنیا و فوران ایدهها بیشتر بدانید، یک دکتر (ترجیحا یازدهم) را انتخاب کنید و از ابتدای ماجراهای او داستان را دنبال کنید. دکترهو فیلیپ کیدیک نیست، ولی تلاشش را میکند باشد و شاید روزی از یکی از بینندگانی که امروز در حال تماشایش هستند، یک کیدیک جدید ظهور کند!
-
من توصیه می کنم با دیوید تننت شروع کنید اگه تاحالا ندیدین دی: خیل جوابه
-
شخصا بین تمام دکترهای مدرن دیوید تننت دکتر مورد علاقه م هست و از همه بیشتر دوستش دارم. ولی قضیه از این قراره که پایین بودن کیفیت جلوه های ویژه و کیفیت ساخت و ضعیف بودن داستان های کلی فصل ها (منظور آرک کلی هر فصله نه تک اپیزودهای با داستان های مستقل) توی دوران دیوید تننت باعث میشه مخاطب تازه وارد زده بشه از کار و ترغیب به تماشای ادامه ش نشه. و این مقاله نوشته شده برای ترغیب کردن کسایی که از دکترهو چیزی نمی دونن به تماشای سریال. به خاطر همین به نظرم رسید شروع کردن از دوران مت اسمیت مناسب تر باشه برای تازه کارها.
-
-
52 سال – 800 اپیزود!
عجب سریالی.-
یه سریالی هست شصت و خرده ای سالشه، 14000 قسمت داره!!!!!
-
-
از فصل 2 سری جدید شروع کنید بهتره با دکتر 10(دیوید تننت)
-
جناب نویسنده ، اگر کسی از مت اسمیت شروع کنه ، هیچ وقت دوروس رو خوب نمیشناسه ، سایبرمنا رو نمیشناسه ، دالکا رو نمیشناسه (میبینه ولی هرگز درک نمیکنه) به عقیده ی من ، باید از فصل های 1 تا 4 ، بعضی اپیزود های مهم (اپیزود های پایان فصل ها به همراه چند اپیزود مستقل) را دید تا بتوان با شخصیت دکتر و دشمنانش ارتباط برقرار کرد.
اما جدای از این موضوع ، بهترین معرفی که در مورد دکتر هو خونده بودم همین نوشته ی شما بود.-
من از مت اسمیت شروع کردم و بنظرم کاملا اشتباه میکنید :دی
-
-
من خودم از مت اسمیت شروع کردم هیچی نفهمیدم
بعد برگشتم از فصل یک مدرن شروع کردم
خیلی بهتر بود
الکی وقت خودتون رو هدر ندین برین از فصل 1 (البته مدرن باشه کلاسیک بیهودست) شروع کنین کامل ببینین
چون قسمت هاش به هم مرتبط هستن (هرچند بعضیاشون کم)
به نظر من خیلی سریال خوبیه خصوصا اپیزود آخر فصل 7 مدرن (روز دکتر) واقعا فوق العاده بود -
دکتر هو سریالیه ک بنظرم باید از فصل یک مدرن شروع کرد.چون تو فصل یک نکاتی گفته میشه ک تو فصل های دیگه بهشون اشاره نمیشه.مثل شکل تاردیس و دلیل باقی ماندن تاردیس ب اون شکل.دکتر هو از دورانی شروع ب کار کرد ک جلوه های ویژه چندان باحالی تو بریتانیا نبود.و خوب نباید از ی فیلم قدیمی انتظار جلوه ویژه باحالی داشت.بنابراین از دکتر نه شروع کنین بهتره.من خودم از دکتر نه شروع کردم و ب نظرم نه خیلی ب تازه واردا کمک میکنه ک درک بیشتری از احساسات پیچیده دکتر داشته باشن.
بهترین تعریف دکتر بود.ممنون. -
من خودم از فصل دو شروع کردم و دیوید تننت رو بیشتر از بقیه دکترا دوست دارم، به اون هایی که برا اولین بار میخوان دکتر هو رو ببینم توصیه میکنم فصل اول رو نبینن در واقع دکتر هرچی جلوتر میره نه تنها جلوه های ویژه اش بهتر میشه دشمن هاش هم بهتر میشن البته یه سری دشمن های واحد داره مثل سایبرمن دالک مستر و فرشتگان گریان ولی خلاقیت بهتری تو ساختن دشمناش به کار میره برا اولین بار بهتر بعضی از قسمت های مهم دکتر دهم رو ببینین بعد سراغ دکتر دوازدهم برید
-
سلام، بسیار سپاس گزارم از شما با این قلم زیبا و جذابتون که حسابی در حد این سریال بود و تونستین به زیبایی این سریال رو معرفی کنید.
-
من از فصل. 1 دیدم تا 12 واقعا فیلم خوبیه محشره😀
-
سلام من از فصله یک بود که سریالو دیدم وقتی دکتر نهم میگه من بلدم برقصم یا جایی که میگه برید تو اتاقتون.به نظرم این سریال عالی بوده پیشنهادم اینه که حتما ببینینش من خودم الان بعد ده روز دیدن سریال,فصله هفتمم تموم کردم اما نمیتونم برم فصل هشتمو ببینم من حتی یک قسمت ویژه رو هم ندیدم اصلا انگار تو سایتا وجود ندارن من هنوز نمیدونم چطور دکتر 10 رینجریت کرده
اگه میشه لطف کنید ترو خدا بگید قسمتای ویژه رو چطور پیدا کنم ممنونم-
من تنها جایی که دیدم همه ی قسمتای ویژه رو به ترتیب و با زیرنویس گذاشته یه سایتی هس به اسم doctorwhofarsi. اونجا میتونین ببینین.
-
-
دکتر هو مثل یه مخلوط کن جادوییه هر چی توش بریزی و قاطی کنی بازم خوشمزس
بعضی ترکیبا که فکر میکنید به درد نمیخوره تو این سریال فوق العاده میشه