ده «واقعیت تاریخی» که دروغ از آب درآمدند

40
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

راست یا دروغ؟ در دنیایی که فهمیدن خقیقت بسیار دشوارتر از گذشته شده، نگاه به گذشته شاید راهگشای امروز باشد؟

تاریخ یکی از جذاب‌ترین موضوعات برای مطالعه است. چه وقتی دارید به صورت تخصصی آن را تحلیل می‌کنید و چه زمانی که در یک بعدازظهر داغ در حال نوشیدن آب پرتقال، دارید رمان‌های تاریخی ذبیح‌الله منصوری می‌خوانید. از داستان‌ها و اسطوره‌هایی همچون جنگ تروا تا ماجرای ترموپول تا داستان‌های وایکینگ‌ها با کلاهخودهای شاخدارشان.

از تاریخ اختراعات شگف‌انگیز و کشف‌های عجیب. از این موضوع که بنجامین فرانکلین وقتی داشته کایتش را هوا می‌کرده الکتریسیته را کشف کرده تا ماجراهای جذاب کریستوف کلمب و بدبختی‌هایی که ناپلئون به خاطر کوتاهی قدش کشیده.

از ماجراهای بی‌ثباتی‌های سیاسی و تغییرات عظیم. انقلاب‌های بزرگ مثل انقلاب اکتبر و انقلاب کشاورزان چینی. از داستان‌های جنگ‌های عظیم تاریخی مثل ماجرای جنگ جهانی دوم و جنگ اقیانوس آرام. از همه جذاب‌تر عادات و لباس‌های مردم هر دوره. باورهایشان. اعتقاداتشان و سیر تغییرشان.

تا تاریخ فسلفه و مذهب. مباحث سقراط و رنج‌هایی که پیامبران و قدیسان در راه هدف متعالی شان کشیده اند. تا حرف‌ها و سخنان معروفی که به نام شخیصت‌های بزرگ تاریخی در بطن ذهن‌های مردم هزاران سال بعد ثبت می‌شوند و الگویشان می‌شوند.

وقتی مارتین لوثر کینگ گفت: “من رویایی در سر دارم!” یا وقتی از گاندی پرسیدند که نظرش در مورد تمدن غرب چیست؟ و او گفت: “پیشنهاد خوبیست.” یا وقتی جورج میلر می‌گوید: “مشکل غذای ایتالیایی این است که آدم بعد از یه هفته دوباره گرسنه اش می‌شود…”

راستی تا به حال به این فکر کرده اید که بعضی از چیزهایی که در کتاب‌های تاریخ می‌خوانید آنقدرها هم قابل اعتماد نیستند و با منطق جور در نمی‎‌آیند؟ مثلاً این واقعیت که وایکینگ‌ها هرگز روی کلاهخودشان شاخ نداشته اند و این موضوع به نمایشنامه‌ی واگنر(حلقه‌ی نیبلونگ) برمی‌گردد. یا این واقعیت که بنجامین فرانکلین الکتریسیته را کشف نکرده است؟ هدف انقلاب فرانسه براندازی حکومت لوئی نبوده است. کریستف کلمب آمریکا را کشف نکرده است و مردم قبل از او هم می‌دانستند دنیا کروی است… ؟

قدر مسلم این است که تاریخ رومانتیکی که تا پنجاه سال پیش بر سرش اجماع کامل بوده حقیقت محض نیست. مطالعات جدیدتر و دقیق‌تر تاریخی با موشکافی و تحلیل‌های منطقی بسیاری از باورهای تاریخی غلط را زیر سوال برده اند. به قولی “حقیقت رهایی بخش است!” ولی به نظر می‌رسد برای برخی دروغ بوده که دروازه‌های شهرت و ثروت و موفقیت را گشوده است. حالا ممکن است این دروغ حقیقتی در درونش داشته باشد که بر اثر گذر زمان مسخ شده است.

بیایید با هم ده “حقیقت” تاریخی را بررسی کنیم که تحقیقات تاریخ‌نگاران مدرن نشان می‌دهد واقعیت ندارند!


  1. ناپلئون بناپارت قدکوتاه‌ترین امپراطور تاریخ


pg-35-napoleon-1-dea-getty

شاید کمتر کسی باشد که چیزی از ناپلئون نداند. ناپلئون امپراطور فرانسه یکی از جاه‌طلب‌ترین مردان قرن هجده و نوزده بود. مردی که در یک چشم بر هم زدن به سایه ای ممتد و ترسناک برای اروپا بدل شد. بسیاری جنگ‌طلبی و مسیر فتوحات او را با هیتلر مقایسه می‌کنند. به خصوص که افول هر دو در روسیه رقم می‌‌خورد.

سالیان سال است که در کتاب‌های تاریخ می‌خوانیم ناپلئون پنج فوت و دو اینچ قدش بوده. یعنی حدود یک متر و 60 سانتی‌متر. تحقیقات تاریخی جدید نشان می‌دهد که واحد فوت در فرانسه و انگلستان در زمان حیات ناپلئون یکسان نبوده است! بنابراین 5 فوت و 2 اینچ فرانسوی می‌شود یک متر و هفتاد سانتی متر نه یک متر و شصت!

که یعنی ناپلئون یک سر و گردن از نیکولای سرکوزی و دیمیتری مدودو بلندتر است!


  1. آناستازیا رومانوف از کشتار انقلاب اکتبر جان سالم به در می‌برد


Anastasia_Opulent-Prankster_HD_768x432-16x9

با شروع انقلاب در اکتبر 1918 بولشویک‌های روسیه دست به کشتار تمامی وابستگان تزار روسیه می‌زنند. به خصوص اعضای خاندان رومانوف. براساس اسناد دلیل اصلی این کشتار این بوده که از جمع شدن سلطنت‌طلب‌ها زیر پرچم خاندان رومانوف جلوگیری شود.

پس از مدتی به دلیل درگیری‌های داخلی و نارضایتی عمومی شایعاتی مبنی بر زنده ماندن چند تن از اعضای خاندان رومانوف روسیه را فرا گرفت. طبعاً افرادی هم داعیه‌ی رومانوف بودن برداشتند. از این بین کسی که از همه بیشتر مورد توجه قرار گرفت آنا اندرسون بود. وقتی در 1920 بعد از یک خودکشی ناموفق او را به بیمارستان منتقل کردند آنا مدعی شد که شاهزاده آناستازیا رومانوف است. جدای از شباهت عمیقی که بین او و آناستازیا وجود داشت، اطلاعات بسیاری که آنا در مورد زندگی در قصر و تاریخچه‌ی رومانوف‌ها و حتا برخی مسائل خصوصی‌شان داشت، توجه همه را جلب کرد.

هرچند برخی از اعضای خانواده و دوستان آناستازیا و خاندان رومانوف حرف‌های آنا را باور کردند، موضوع وراثت خاندان رومانوف به صورت قانونی تا چندین دهه در دادگاه‌های مختلف ادامه داشت. او هرگز جز از سوی برخی نزدیکانش به عنوان آناستازیا رومانوف پذیرفته نشد و در 1984 هم درگذشت. تا این که در سال 2009 با کشف اجساد باقیمانده‌ی خاندان رومانوف و تست DNA مشخص شد که آناستازیا در 1918 توسط ارتش بولشویک به قتل رسیده است… .

+


  1. اگر نان ندارند پس کیک بخورند!


download

این یکی از معروف‌ترین داستان‌های انقلاب فرانسه است. ماری آنتوآنت همسر لوئی شانزدهم پادشاه فرانسه در زمان انقلاب، در کاخ خود مشغول میهمانی عصرانه بود که به او خبر می‌رسد در پاریس و کل ممکلت قحطی نان شده است و مردم به حال مرگ افتاده اند. ماری آنتوآنت در حالی که دارد یک تکه برییوش (نان با کره و زرده‌ی تخم‌مرغ) در دهان می‌گذارد به صاحب خبر می‌گوید: “خوب بگویید کیک بخورند!”

این داستان احتمالاً تاثیر بسیار مهمی در نوشته‌های تاریخ‌نگاران طرفدار انقلاب داشته است چون همگی این داستان را به طرق مختلف روایت می‌کنند. جالب است بدانید که حتا ژان ژاک روسو هم در کتاب “اعترافات”ش این داستان را نقل می‌کند. ولی اسمی از ماری آنتوآنت نمی‌آورد و از گوینده تحت نام “شاهزاده‌ خانم بزرگ” یاد می‌کند. حتا لوئی هجدهم که مدتی بعد از روسو کتاب خاطرات خود را چاپ می‌کند به این داستان اشاره کرده است. ولی اسمی از ماری آنتوآنت نمی‌برد.

و اما براساس تحقیقات تازه‌تر مشخص شده که داستانی که در این دو کتاب ثبت شده ربطی به ماری آنتوآنت ندارد. چون در زمان مورد اشاره در این دو کتاب ماری آنتوآنت کودکی هشت ساله بوده است نه یک ملکه. تحقیقات نشان می‌دهد این داستان که لااقل صد سال پیش از ماری آنتوآنت رخ داده است به ماری ترز همسر لوئی چهاردهم باز می‌گردد.

+


  1. نرون رم را به آتش کشید تا از سوختنش نقاشی بکشد


neron

نمی‌دانم چند نفرتان کتاب “نرون پادشاه بر شط خون نشسته” ترجمه(و به قولی اثر) ذبیح‌الله منصوری را خوانده اید. براساس داستان کتاب در سال 64 پس از میلاد نرون شهر رم را به آتش می‌کشد و بعد به همراه دوستان و سربازانش بر بالای تپه ای مشرف به شهر ضیافتی برپا می‌کند تا اثری هنری ایجاد کند(بعضی می‌گویند یک تابلوی نقاشی و برخی هم معتقدند یک قطعه‌ی موسیقی چون گویا نرون به فلوت علاقه‌ی بسیاری داشته).

البته این افسانه‌ی تاریخی است که به ترتیبی غریب از تمامی نوشته‌های تاریخی و مستند همزمانش معتبرتر شده است. شاید چون هر آتشی بوده لزوماً زیر سر نرون بوده؟ ولی بر اساس نوشته‌های Tacitus تاریخ‌نگار هم‌عصر نرون، در زمان آتش‌سوزی نرون در ویلایش در آنتیوم بوده و سی مایل تا رم فاصله داشته است.

راستش شخصیت واقعی نرون در هاله ای از ابهام باقی مانده. بسیاری از تحقیقات مدرن نشان می‌دهد که نرون قربانی خبرپراکنی و شایعات دشمنانش بوده است. او امپراطور نژاد خالص رومی نبوده و طبق شواهد و توصیفات ظاهری اش اندکی خون بربر(ژرمن یا نژادهای نزدیک چون موهای بور و چشمان رنگی داشته) هم در خود داشته است. در زمان نرون روم وضعیت سیاسی با ثباتی نداشته است. از سویی درگیری با مذهب جدید و از سوی دیگر اصلاحات سوسیالیستی که به نرون نسبت می‌دهند دشمنانش را بر آن می‌دارد که چهره‌ی نرون را نزد عوام خدشه‌دار کنند.

برخی تاریخ‌نگاران معتقدند که آتش سال 64 زیر سر دشمنان سیاسی نرون بوده است به این امید که این آتش از چشم او دیده شود. و چنین هم شد. اما شهری که نرون بعد از آتش‌سوزی بنا کرد بارها زیباتر از شهر قبلی بود و سر این موضوع بین مخالفین و موافقینش توافق است.


  1. شنل سر والتر رایلی


Walter-Raleigh-Facts-528604

در داستان‌ها آمده که سر والتر رایلی در روز دعای یکشنبه به همراه الیزابت اول و ندیمه‌هایش بوده که سر راه ملکه یک چاله‌ی آب می‌بیند. ملکه نمی‌تواند از گودال رد بشود و به خاطر ناآرامی‌ها و درگیری‌های بین کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها، خیابان‌ها خطرناک است. برای همین سر والتر رایلی با درایت شنلش را باز کرده و گودال را می‌پوشاند تا ملکه به سلامت و سرعت به کلیسا برود.

سر والتر رایلی در 1581 چشم ملکه‌ی انگلستان را گرفت. او الیزابت را تشویق کرد که ایرلند را فتح کند. به همین دلیل هم ملکه به او القاب و زمین‌های بسیاری در انگلستان و ایرلند اهدا کرد و در 1586 او را به فرماندهی محافظان خود درآورد. ولی به علت روابط نامشروعش با یکی از ندیمه‌های ملکه در 1592 به زندان برج لندن افتاد و کمی بعد هم سرش از تنش جدا شد.

داستان تامس فولر در مورد شنل سر رایلی در هیچ‌ منبع دیگری ذکر نشده است و خود تامس فولر به افسانه‌پردازی و دروغ‌گویی در کتاب‌هایش معروف است. به نظر نمی‌رسد چنین حادثه ای رخ داده باشد. حتا محتمل‌تر این است که ملکه با دیدن گودال آب راهش را اندکی کج کرده باشد!

در ضمن خیر! سر والتر رایلی با خودش اولین سیب‌زمینی و تنباکو را هم از آمریکا نیاورد. سیب‌زمینی را ایتالیایی‌ها و تنباکو را فرانسوی‌ها (ژان نیکوت!) به اروپا معرفی کردند.


  1. لینکولن برای پایان دادن به برده‌داری جنگ داخلی راه می‌اندازد


download (1)

این که دلیل اصلی شروع جنگ داخلی آمریکا چه بوده محل کنکاش و گمانه‌زنی بسیار بوده است. ولی هر چه باشد می‌دانیم دلیلش برده‌داری نیست. آبراهام لینکولن برای حفظ یکپارچگی ایالات متحده با ایالت‌های کنفدراسیون جنوبی وارد جنگ می‌شود.

البته یکی از مهم‌ترین دلایل جنگ و جدایی‌طلبی جنوبی‌ها برده‌داری بوده است. ولی لینکولن به امید پایان برده‌داری نیست که وارد جنگ می‌شود. اصلاً بگذارید به حرف خود لینکولن رجوع کنیم. او در 1862 در نامه ای به نیویورک ترایبیون می‌نویسد:

 “…. اگر بشود اتحاد را بدون آزادی حتا یک برده نجات بدهم چنین خواهم کرد و اگر لازم باشد تمامی برده‌ها آزاد شوند که اتحاد بر جا بماند چنین خواهم کرد. و اگر اتحاد را بشود با آزادی نیمی و رها کردن نیمی دیگر به حال خود بدست آورد پس چنین باد! … “

+

البته خود لینکولن به شدت ضد برده‌داری بود و سه سال بعد از آغاز جنگ قرارداد ضد برده‌داری را تصویب کرد که باعث شد جنگ درون‌مایه ای اخلاقی نیز داشته باشد. برای همین هم بسیاری از ما فکر می‌کنیم دلیل شروع جنگ برده‌داری بوده است.


  1. کریستف کلمب ثابت کرد زمین گرد است!


895a0241bbd00880c8290564564a7593e3d92a4e

دو حقیقت تاریخی که همه در مورد کریستف کلمب می‌دانند این است: “او کاشف آمریکاست” و “او به مردم قرون وسطی ثابت کرد جهان گرد است.”

اما واقعیت این است که گرد بودن زمین از زمان افلاطون و ارسطو مشخص بوده و بسیاری از دانشمندان عرب هم این موضوع را می‌دانستند. به عبارت دیگر یونانیان و اعراب(بخش اصلی جامعه‌ی علمی قرون وسطی) از این موضوع مطلع بودند و به تبع آن بیشتر اروپایی‌ها هم با مطالعه‌ی آثار این دو گروه دانشمندان از این واقعیت مطلع بودند. حتا جالب‌تر از همه این که خود کلمب هم این موضوع را می‌دانسته.

قصد او از این سفر پیدا کردن راهی ساده‌تر برای رسیدن به هندوستان بوده است. پس او با باور به کروی بودن زمین به جای این که به شرق برود به غرب می‌رود و در کارائیب به خشکی می‌رسد… .

چی شد؟ مگر قرار نبود کلمب آمریکا را کشف کند؟ واقعیتش این است که کلمب در واقع کاشف خود خود آمریکا هم نیست. یعنی او کشور آمریکا را کشف نمی‌کند. بیشتر سفرهای او به سمت “جهان جدید” به جزایری مثل کارائیب ختم می‌شود. ولی در هر حال حتا با وجود این که در یکی از سفرهایش او به آمریکای مرکزی می‌رسد، کاشف آمریکا نیست. لیف اریکسون دریانورد ایسلندی تقریباً پانصد سال قبل از کلمب به آمریکای “شمالی” می‌رسد. البته خود ساکنان آمریکا بیست هزار سال قبل از این دو آمریکا را کشف کرده بودند.

این موضوع که کلمب ثابت می‌کند زمین گرد است احتمالاً به یک شباهت ضمنی میان کلمب و ماژلان برمی‌گردد. فردیناند ماژلان دریانورد پرتغالی بود که به قصد دور زدن زمین سفرش را آغاز کرد. هرچند هرگز نتوانست سفرش را به پایان برساند و در نبرد با بومیان فیلیپین کشته شد. ولی بعضی از اعضای زیر دستش توانستند سفر را به پایان برسانند. البته در نهایت حتا قصد ماژلان هم اثبات گردی زمین نبود. او هم به خوبی می‌دانست زمین گرد است.


  1. جورج واشنگتون اولین رئیس جمهور ایالات متحده


washington_portrait-P

ای بابا! دیگر همه می‌دانند جورج واشنگتون اولین رئیس جمهور آمریکا بوده!

راستش نه دقیقاً. در دوران جنگ استقلال کنگره‌ی آمریکا پیتون رندالف را به عنوان اولین رئیس جمهور آمریکا انتخاب می‌کند. یکی  از اولین تصمیمات مهم رندالف تشکیل ارتش ایالات متحده است تا از کشورش در برابر بریتانیایی‌ها دفاع کند. رندالف جنرال واشنگتون را به عنوان فرمانده این ارتش عظیم انتخاب می‌کند. در 1781 رندالف جای خود را به رئیس جمهور  بعدی، جان هنکاک می‌دهد. بعد از شکست عظیم بریتانیایی‌ها در یورک‌تاون، هنکاک برای واشنگتون نامه‌ی تبریک می‌فرستد. واشنگتون هم در پاسخ نامه ای به هنکاک می‌نویسد که اینطور شروع می‌شود: “خدمت رئیس جمهور ایالات متحده‌ی آمریکا”.

یکی از معروف‌ترین اتفاقاتی که در دوران رندالف می‌افتد، انعقاد اعلامیه‌ی استقلال آمریکا در 4 جولای 1776 است. البته اشتباه نکنید. 4 جولای روز استقلال آمریکا نیست! استقلال آمریکا از بریتانیا 7 سال بعد در 1783 اتفاق می‌افتد. آن هم در سوم سپتامبر! در آن روز است که هیئت آمریکایی شامل رئیس جمهور جان هنکاک و جرج سوم پادشاه بریتانیا، قرارداد استقلال آمریکا را امضا می‌کنند.

هشت سال بعد از پایان جنگ واشنگتون به خانه برمی‌گردد و در انتخاباتی عمومی با اکثریت آرا رئیس جمهور آمریکا می‌شود… . پانزدهمین رئیس جمهور ایالات متحده‌ی آمریکا! ولی در واقع به خاطر تفاوت سیستم انتخاب رئیس جمهور در قبل و بعد از استقلال آمریکاست که او را به عنوان اولین رئیس جمهور آمریکا می‌شناسیم.


  1. سیبی که حوا می‌خورد


cropped-header_adameve1

همه داستان مقدس ابراهیمی آدم و حوا را شنیده ایم. این داستان در مرکز اعتقادات ادیان اصلی خاورمیانه و اروپا قرار گرفته است. از یهودیت تا مسیحیت تا اسلام همگی در مورد این داستان توافق دارند.

ولی آیا روی خود میوه‌ی سیب هم جایی توافق شده؟

اصلاً هیچ کجای تورات یا متون مقدس دیگر به آن اشاره شده؟

این موضوع یکی از جذاب‌ترین باورهای تاریخی(در کلی‌ترین مفهوم واژه‌ی تاریخ) است. کسی نمی‌داند داستان سیب از کجا وارد ماجرای آدم و حوا می‌شود. شاید در وسط منتقل شدن داستان از نسلی به نسل بعد یا نوشته شدنش به دست راهب‌ها، جایی این وسط دست کسی لغزیده باشد و یا در ترجمان از زبانی به زبان دیگر “میوه” به “سیب” برگردانده شده باشد. ولی نقاشی آدم و حوا در حال خوردن سیب جایگاه ویژه ای حتا در ابتدایی‌ترین نقاشی‌های مذهبی ادیان ابراهیمی دارد.

قدر مسلم این است که در هیچ قسمت از سفر آفرینش تورات یا هیچ آیه ای از قرآن به نوع میوه اشاره نشده است. برخی معتقدند آن میوه انگور یا سیب یا گندم بوده و البته همه متفق‌القول اند که مشخص نیست آن میوه چیست. ولی جز تمثیل نمادین سیب که در نقد اسطوره ای فرویدی اشاره به بیداری جنسی آدم و حوا و فهم برهنگی شان دارد، سیب ارزش تفسیری خاصی در متون مقدس ندارد. یعنی “میوه‌ی درخت دانش” می‌توانسته انبه یا موز یا حتا نارگیل بوده باشد. در اصل ماجرا هیچ فرقی به وجود نمی‌آورد.


  1. و سیبی که توی سر نیوتون می‌خورد


Newton_wide

احتمالاً بعد از فراگیر شدن دانش عمومی نسبت به تاریخ علم کسی روی کره‌ی خاکی باقی نمانده که داستان برخورد سیب با سر نیوتون و کشف جاذبه را نشنیده باشد. براساس نوشته‌های ولتر یک بعدازظهر گرم جناب آیزاک نیوتون در حال استراحت زیر درخت سیب نزدیک خانه اش بوده که سیبی محکم روی سرش فرود می‌آید و باعث می‌شود نیوتون جاذبه و قوانین حرکت را کشف کند.

نیوتون احتمالاً خلاق‌ترین ریاضی‌دان تاریخ است. البته کاری نداریم که اواخر عمرش پی کیمیاگری و تبدیل مس به طلا رفته. ولی مخترع علم حساب بدون هیچ شکی قوانین حرکت و جاذبه را هم کشف کرده است. در 1666 دانشگاه کمبریج به علت طاعون تعطیل می‌شود برای همین هم نیوتون به خانه‌ی ویلایی پدرش در لینکولن‌شایر می‌رود تا از طاعون به دور باشد به احتمال بسیار زیاد کشف قوانین جاذبه نیز در چنین روزی رخ می‌دهد. ویلیام استاکلی اولین بیوگرافیست جناب نیوتون در 1726 در مورد این سفر چنین می‌نویسد که روزی با نیوتون در زیر درخت سیبی مشغول خوردن چای بودیم که جناب نیوتون در مورد کشف قوانین حرکت و جاذبه چنین گفت:

” …با خودم فکر کردم چرا باید سیب در زمان سقوطش مستقیم به سمت زمین برود. چرا چپ و راست نرود؟ پس حتماً قدرت کششی در زمین هست که سیب را به سمتش خود می‌کشد. باید نیروی کششی در کار باشد… “

نیوتون بارها و بارها این داستان زیبا را برای دوستان و همکارانش تعریف می‌کند. البته هیچ جا حرفی از برخورد سیب با سرش نیست. در هیچ قسمت از بیوگرافی اش هم چنین داستانی ثبت نشده است. ثبت این داستان به صد سال بعد از مرگش و به دستان ولتر برمی‌گردد.


و در آخر…


قصه‌ی تاریخ داستانی نگاشته بر سنگ و محتوم نیست. واقعیت نهایی این است که هیچ یک از ما در آن روزگار حضور فیزیکی نداشتیم و هرقدر هم در مورد آن چه رخ داده گمانه‌زنی کنیم شاید با حقیقت ماجرا تفاوت داشته باشد.

مثلاً در سال 2010  براساس یافته‌های جدید باستان‌شناسی مشخص شد که اهرام ثلاثه را نه بردگان که مردان آزادی ساخته اند که حقوق هم می‌گرفتند و بسیاری از آن‌ها در اطراف خود اهرام با تشریفات کامل به خاک سپرده شده اند.

کشف یک کتبیه یا دست‌نوشته‌ی ساده می‌تواند تمامی باور ما در مورد بخشی از تاریخ را متحول کند. باید دانست برای داشتن درک صحیح و نقد حقیقی از تاریخ در روزگار مدرن هیچ ابزاری بهتر از منطق و مدرک نیست.

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات
  1. M A H B O o B E H

    جالب بود! مخصوصا کریستف کلمب، اما یه چیزی، حتی اگه کرستف کلمب هم اولین کسی بود که مثلا آمریکا رو کشف کرده، بازم کشفش نکرده! به نظر من که صرفا گم شده!!!

    1. فرزین سوری

      دقیقاً :)) منتها به خاطر ذات تصادفی بودن قضیه‌ی کشف احتمالاً می‌گن. آخه کلاً کشف یه چیز اتفاقیه. منتها خب کلمب کلاً در جریان هم نبوده که چیو کشف کرده…

    2. مهدی

      عزیز دل برادر پس این همه سرخ پوست نه از زمین روییدند و نه از آسمان افتادند. مث بچه آدم از آسیا و تنگه برینگ وارد آلاسکا و آمریکا شدند.
      نزدیکترین راه مناسب برای ورود به آمریکا دوما نژاد زرد سرخپوستان و ریخت شناسی و زبان گویای آنان گویای نژاد زرد متعلق به قفقاز است…
      انصافا بی انصافی است که سرخپوستان آمریکا را اولین ساکنان و صاحبان و کاشفان آمریکا ندانیم؟!
      چرا که تمدن و حرکت انسان در جغرافیای انسانی از مهد تمدن های اولیه از بین النهرین به دیگر قاره ها رفته است

    3. فرزین سوری

      کسی چیزی غیر از این گفته احتمالاً؟ :)) متوجه نیستم چرا این لحن معلم‌گونه رو دارید استفاده می‌کنید که مثن چیزی رو برای ما توجیه کنید که همین الانش توی مقاله‌ی اصلی بهش اشاره شده…

      اصن بحث کشف و کاشف هم نیست به نظرم. اهمیتش چیه دقیقاً؟ شما بیا بگو چینی‌ها و مسلمونا با مامان‌بزرگ الویس پریسلی و دایناسور توی استوری رفتن آمریکا رو کشف کردن. موضوع نوشته اینجا یه چیز دیگست.

    4. Xlarge

      همگی ساکت!!!
      کاشف قاره آمریکا سیّاحی ایتالیایی بوده به نام آمِریگو وِسپوچی(Amerigo Vespucci) و نام خود قاره آمریکا هم از اسم همین شخص گرفته شده.
      مغلطه هم نکنید.

    5. Shant

      Xlarge@
      خیلی دوست دارم بدونم چطور میشه قاره ای رو “کشف” کرد درحالی که چند میلیون آدم دارن اونجا زندگی میکنن.

  2. M A H B O o B E H

    خب پس باید جمله ام رو کامل کنم!!! گم شده و نفهمیده که گم شده!!! D:

  3. رضا

    کلمب خود در يادداشت‌هايش اعتراف کرد که روز دوشنبه، ۲۱ اکتبر ۱۴۹۲، وقتی کشتی او در نزديکی گيبارا در ساحل شمال شرقی کوبا، حرکت می‌کرد، مسجدی را بالای يک کوه زيبا ديده ‌است.

    دکتر “حمید شفیع زاده” با به‎‌دست آوردن بیش از هزار سند راجع به حضور مسلمانان پیش از کریستف کلمب کتابی با همین عنوان را تالیف کرده است.

    وی در این باره میگوید: “ما مدعی هستیم که ایرانیان حتی تا 3000 سال پیش از طریق شرق با آمریکا در ارتباط بوده‌اند. ما در آمریکا اقوامی داریم که شدیدا از لحاظ لباس،حجاب،آداب و زبان شبیه ایرانیان هستند.”

    دکتر “شفیع زاده” در مورد علت پنهان ماندن یا کتمان شدن این اسناد تاریخی پاسخ داد: “اگر می‌خواهید ملتی را به یوغ بکشید، باید تاریخ آن ملت را به یوغ ببرید.”

    1. م.ر ایدرم

      یعنی این آقای شفیع‌زاده عالیه. قشنگ منبع الهام ده تا کتاب فانتزیه به انضمام پورپیرار.
      مرسی رضا :))

    2. فرزین سوری

      چقدر باحال که عین همین قضیه رو در مورد چینی ها هم می گن. بعد خب هیچ اثری از فرهنگ چینی وجود نداره تو اون منطقه.
      ولی تمام آثار یاروهای ایسلندی قبل از کلمب هنوزم که هنوزه موجوده. به قولی دروغ رو همچین گنده بگو که هر کی شنید نتونه نسبت بهش واکنش نشون بده :دی همونجا نفسش بند بیاد سکته کنه بمیره :دی

  4. Phoenix

    خیلی جالب بود ، متشکرم .
    یه دروغ دیگه هم هست که البته به اندازه ی سوژه های متن جالب نیست ولی خب همین به ذهنم رسید فقط :دی این که نصف جنگجوهای وایکینگ زن بودن .

  5. فاصله

    حتی گفته شده که(البته من خودم نرفتم دنبالش که ببینم آیا حقیقت داره یا نه اما از یه منبع معتبر شنیدمش!!) مارکوپولو اصلا نرفته به سمت شرق و آسیا! و خب سفرنامه ش تخیلی بوده!!!!
    ××××
    یه چیزی هم شاید باشه در مورد ماری آنتوانت….که خب اون قضیه قبلش اتفاق افتاده و ماری هم میاد یه بار دیگه عین همون جمله رو در شرایطی مشابه بیان می کنه… چونکه این مورد رو خیلی جاها شنیدم و خوندم

    1. فرزین سوری

      در مورد ماری آنتوانت باید بگم تنها منابع دست اول قضیه یعنی اونی که به خاطرات لویی اشاره می‌کنه چنین نقل قولی نداره. طبق نظرات تاریخ نگارا هم این جمله رو ماری آنتوانت نگفته.

      هر جایی که این قضیه رو می خونیم تو نوشته های بعضاً مغرضانه‌ی مخالفان سلطنته. ولی در این که ماری آنتوانت برای خودش قضیایا زیاد داشته شکی نیست :دی

  6. Phoenix

    خب ما یه کامنتی گذاشته بودیم که گویا ثبت نشده :دی

    آقا خیلی عالی بود این مقاله ، دست شما درد نکنه .
    یه چیزیم یادم اومد که البته به اندازه ی سوژه های بالا جالب نیست ولی خیلی روح منُ به طرز کاذبی شاد میکردو تکذیبش شکست عشقیِ سنگینی بود برام ؛ اینکه یه مدت شایعه شده بود که کاشف به عمل اومده نصف جنگ جوهای وایکینگ زن بودن، اما بعد چند سال تکذیبش کردن :دی

    1. فرزین سوری

      ای بابا چقدر حیف! بابا کاش واقعیت داشت!

      منو هم غمگین نمودی

    2. Phoenix

      هاا,حالا شما خاطر همایونی رو مکدر نکن امام :دی
      این قضیه از اولشم خوب تر از اونی بود که واقعی باشه , آتوریته ی مرد سالار به اندازه ی انلیل و انکی و فیلان ! که بهتره اسمش رو ذکر نکنم قدمت داره. (اسمایلی پیر دانا) نو آفنس البته :دی

  7. irene

    من خیلی با این داستان آناستازیا حال کردم، چون بچم که بودم خیلی می دیدم انیمیشنشو و هنوزم دوست دارم، الان کل حقایق زندگی من جا به جا شد!

  8. امیر

    سلام
    واقعا جالب و خوندی بود
    ممنون فرزین

  9. اوجاتبریز

    با عرض سلام و وقت بخیر
    مطلب ارزشمند شما با درج لینک به منبع در سایت خبری اوجاتبریز بازنشر شد
    موفق و پیروز باشید.
    http://ucatabriz.ir/252.html

  10. مهدی

    واقعیت اینه که داستان سیب بماند… اصل جاذبه نیوتون زیر سواله؟!
    اگه اومدیم یه نفری از همین ایران خودمان گفت: هرگز نیرویی بنام گرانش و جاذبه وجود ندارد!!! فقط و فقط نیروی دافعه و رانش هست!!!
    چه خواهید گفت؟؟
    ابتدا مث همه دروغ های بزرگ تاریخی که در کله هایمان فرو رفته انکار خواهیم کرد! … بدتر از همه چون ساده ترین پاسخ افتادن، جاذبه است پس مث بچه آدم سر به زیر تایید خواهیم کرد.
    چرا کمی به قضیه جور دیگر نگا نکنیم… کمی برعکس و کمی هم به قضیه با چشم ظاهر و ساده بین ننگریم… شاید پشت همه مسائل ساده ابتدایی یک چیز دیگری به صورت دیگری قرار داشته باشد… ممکنه نه جاذبه بلکه دافعه باشه، نه گرانش بلکه رانش باشه راستی از کجا معلوم مرتضی رضوی یک ایرانی گمنام راست نگفته باشه؟
    گفته باشم این دانشمند از نوع آخوند هست! حالا دیگه صورت قضیه تیتر یک اتفاقای نادر جهان شد!

    1. فرزین سوری

      من متوجه نیستم اصن ناراحتی شما از چیه؟!
      خب توی کتابی که بیوگراف خودش نوشته گفته که سیب تو سر کسی نخورده. آقای وولتر هم که اولین کسی بوده که حکایت رو عنوان کرده. حکایت هم بوده. مثل داستان. واقعیت تاریخی نبوده. مقاله تنها دغدغه‌ای که داره همین بوده. که نشون بده خیلی وقتا چیزایی که به صورت تاریخ واقعی و قطعی تصورشون می‌کنیم واقعیت نداشتن. همین. دلیل هم داره که واقعیت نداشتن.

  11. ارس یزدان‌پناه

    بله … رانش … :/

  12. امیر

    لایک 👍

  13. 313

    سلام
    در قسمت شماره 7.. لازم به ذکر است که زمین مسطح است و صدها سال است غربی‌ها با دروغ‌هایی که گفتند ذهن‌ها را شستشو و مردم جهان را تحمیق کرده‌اند. در این زمینه مطالعه کنید خواهشا.

    1. فرزین سوری

      حتماً! ممنون از تذکر شما… قطعاً مطالعه خواهم کرد.

    2. ناشناس

      😐😐😐😐😑

    3. Mr.killer

      شما مال چه تاریخی هستین😂😂😂

    4. cyborg

      خوب چرا با یه سلفی از لبه زمین بهمون ثابت نمی کنید؟شایدم می ترسید بیفتید از لبه اش…

    5. امیر حسین

      یه چیز جالب بگم؟ نمی خوام بهت بگم تو گاوی ولی دقیقا گاوایی مثل تو باعث شدن گالیله اعدام بشه! دکتر علی شریعتی گفته از جهان سوم، جهان سوم تر اونجایی که هرچی حقیقت رو بگیم نپذیرن! صائب تبریزی هم خیلی جالب گفته که نور خورشید در جهان مثل حقیقته و در واقع این خفاشایی مثل شمان که از نور (حقیقت) فراری ان.
      پس برو داداش تو تنظیماتت و خودتو آپدیت کن.

  14. آدم

    درود
    افسانه آدم وحوا جدیدا جزو حقایق تاریخی محسوب میشه؟ 🙂 با این حساب افسانه گیلگمش هم باید جزو تاریخ محسوب شه -__-
    البته بر سر اینکه سیب چه زمانی وارد این اسطوره شد میتوان بحث کرد اما اصل اشکال در اینجاست که اشاره ای به موهوم بودن خود داستان نشده و این برداشت رو برای خواننده ایجاد میکنه که حتما واقعا آدم وحوایی بودند 🙂

    1. ناشناس

      شاید شما از زیر بوته جاز پیدا شده اید.

    2. ناشناس

      به نظر من هم شما وجود خارجی نداری و یک توهمی بیش نیستی اگر بخوایم اینطوری حساب کنیم!!!

  15. Mr.killer

    ممنون از مطالب مفیدتون
    اگر کتاب تاریخی مد نظرتون هست درمورد حقایق ناگفته ممنون میشم معرفی کنید

  16. ناشناس

    عالی بود

  17. علی

    بی‌زحمت منبع این جملات رو هم ذکر کنید
    از دیگران هم خواهش میکنم زود باور نباشید
    حتی اگه موضوعی منبع هم داشت

    1. کوروش

      بسیار عالی من هم همین نظار رو دارم

  18. ناشناس

    دانشمندان عرب؟؟؟!!! و اینکه به گفته شما “اما واقعیت این است که گرد بودن زمین از زمان افلاطون و ارسطو مشخص بوده و بسیاری از دانشمندان عرب هم این موضوع را می‌دانستند. به عبارت دیگر یونانیان و اعراب (بخش اصلی جامعه‌ی علمی قرون وسطی) از این موضوع مطلع بودن” آیا شما نقش بزرگ دانشمندان ایرانی را در رابطه با علم و فلسفه آن زمان عمدا” و یا سهوا” حذف نکرده اید؟!! حال گذشته از دانش یونانی ها که خود جای بحث زیادی دارد، اعراب در آن زمان چه چیزی برای ارائه دادن به جامعه علمی آن زمان داشتند؟؟!! یونانیان و اعراب بخش اصلی جامعه علمی قرون وسطی!!! جای خنده.

  19. ناشناس

    دانشمندان عرب؟!!! اگر شما در رابطه با تحریف تاریخ و دروغ پردازی حرفی برای گفتن دارید به این دروغ هم باید اشاره کنید که طبق گفته خود: “اما واقعیت این است که گرد بودن زمین از زمان افلاطون و ارسطو مشخص بوده و بسیاری از دانشمندان عرب هم این موضوع را می‌دانستند. به عبارت دیگر یونانیان و اعراب (بخش اصلی جامعه‌ی علمی قرون وسطی) از این موضوع مطلع بودن”. که این گفته شما خود یک کذب محض بیشتر نیست. آیا شما عمدا” و یا سهوا” نقش بزرگ دانشمندان ایرانی را در تاثیرگذاری بر جامعه علمی جهان کهن حذف نکرده اید؟ گذشته از دانش یونانیان و داستان پردازی جهان غرب که خود جای بحث بسیاری دارد، اعراب واقعا” دارای چه تمدن و فرهنگ دروغین بوده که بخواهند در رابطه با مسائل علمی حرفی برای گفتن داشته باشند؟؟!!! یونانیان و اعراب بخش اصلی جامعه علمی قرون وسطی!!! بیشتر جای خنده است. زمان بندی شما در اینجا نیز جای سئوال است؟ قرون وسطی؟؟؟!!! در ضمن با توجه به اینکه این نوشته من را از محل نظریات سایت، طبق معمول حذف خواهی کرد پس میتوانی آن را به عنوان جوابیه ای برای خود ذکر کنی.

  20. ا

    البته راندولف رییس جمهور کنگره قاره ای بوده ولی رییس جمهور بعد از استقلال واشنگتن بوده

  21. مانی

    خب واقعیت اینه که واشنگتن واقعا اولین رییس جمهور آمریکا بود! و کسانی که شما نام بردید نه رییس جمهور (بعنوان منتخب جمهور مردم) بلکه رییس کنگره ی قاره ای بودند که از هیچ نظر در حکم و جایگاه و اختیارات رییس جمهور نبودند.

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • مجله سفید ۱: هیولاشهر

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن
  • دختری که صورتش را جا گذاشت

    نویسنده: علیرضا برازنده‌نژاد
  • ماورا: سلسله جنایت‌های بین کهکشانی

    نویسنده: م.ر. ایدرم