قهرمانان و قاتلان

6
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

برای هر قهرمانی که می‌میرد، قاتلی متولد می‌شود که خود قهرمان جبهه‌ای دیگر است.

در بازی وارکرفت -که یک بازی استراتژیک است که اهل فن با آن آشنایی وافر دارند- در کنار نیروهای عادی هر ارتش، فارغ از این که ارتش در طرف خیر مبارزه می‌کند یا شر، افرادی وجود دارند به نام قهرمانان. این نیروها که هم از نیروهای عادی مدل گرافیکی بزرگتری دارند و هم جزئیات مدلشان دقیق‌تر است، سلاح‌های عظیم‌تری دارند که درخشان اند و معمولاً هاله ای از نور آن‌ها را در بر گرفته است. این قهرمانان علاوه بر برتری فیزیکی و جادویی نسبت به دیگر نیروهای ارتش، یک برتری نامعمول دیگر هم دارند. اگر قهرمانی در میدان نبرد کشته شود می‌تواند در قربانگاه یا Altar of Heroes (که اسمش برای هر نژاد متفاوت است) بار دیگر زنده شود.

جهان ما به زعم فلاسفه، تاریخ‌نگاران و سیاستمداران بزرگ یک بازی عظیم است. نه چندان متفاوت از وارکرفت. و در این میان قهرمانانی منور دارد که با سلاح‌هایی افسانه ای و اراده‌هایی آهنین در جناح‌های مختلف جهان را به پیش می‌برند.
به زبان تصویر این حکایت زنان و مردانیست که قهرمانند و قاتلانی که قهرمانان ارتشی دیگرند. فارغ از آن که در کدام جبهه جنگیده اند، دوستشان دارید یا خیر. به واقع یک سر و گردن بالاتر می‌ایستند و به پاس عکس‌ها و فیلم‌ها مدل‌های گرافیکی بهتری می‌توان از آن‌ها ساخت. حتا اگر پس از “مرگ” در قربانگاه زنده نشوند. قهرمانان و قاتلانی که همیشه در ذهن، سیال اند.


فصل نخست: کندی‌ها همیشه کشته می‌شوند

وقتی رابرت کندی هم تیر خورد روزنامه‌ها نوشتند: “نه دوباره نه!”


1- کندی در اتاق پزشکی قانونی… مغز رئیس جمهور کجاست؟

01


2- جکی(ژاکلین) کندی بعد از اصابت گلوله به سر همسرش با وحشت خودش را از ماشین به بیرون پرتاب می‌کند. کندی که توی ماشین افتاده.

2


3- گروهبان پلیس جی. سی. دِی اسلحه ای که برای قتل کندی استفاده شده را بالا می‌گیرد تا خبرنگاران راحت‌تر از آن عکسبرداری کنند.

4- سناتور رابرت اف کندی. زخمی. بعد از اصابت گلوله سناتور می‌پرسد: “همه حالشان خوب است؟” و پاسخ می‌شنوند: “همه خوبیم.” جواب می‌دهد: “نگران نباشید همه چیز درست می‌شود…” و بعد وقتی تیم پزشکی سعی کردند بلندش کنند زمزمه کرد: “بلندم نکنید…” آخرین کلماتش. و روز بعد در بیمارستان جان سپرد.

4


5- سرحان بشارة سرحان. 24 ساله. در مصاحبه به دیوید فراست دلیل کشتن کندی را اینطور بیان می‌کند: “تنها دلیل من برای کشتن کندی حمایت او از جنگ شش روزه بود و این واقعیت که قرار بود 50 بمب‌افکن به اسرائیلی‌ها بدهد… ” قتل کندی اولین حادثه در آمریکا بود که از اختلاف اعراب و اسرائیلی‌ها نشأت گرفته بود. سرحان هنوز زنده است و در زندان ایالتی محکومیت حبس ابد خود را طی می‌کند.

5


6- اولین عکس پس از اصابت گلوله.

6


7- آن عکس معروف از لی هاروی اسوالد(به روایتی قاتل کندی) چند ثانیه قبل از کشته شدنش را به یاد دارید؟ این عکس چند ثانیه پیش از آن گرفته شده. هنوز کسی متوجه اسلحه‌ی در دست جک روبی نشده است.

7


8- و آن آن عکس معروف.

8


9- کندی در حال تکاندن کاغذ رنگی از موهایش. عکسی که ممکن است با لحظه‌ی اصابت گلوله اشتباه شود.

9


10- دکتر مارتین لوثر کینگ جونیور و سناتور رابرت اف کندی در کنار هم 22 ژوئن 1963. 5 سال بعد به فاصله‌ی چند ماه هر دو به قتل می‌رسند.

10


فصل دوم: رنگ‌ها و باورها

همزمان با کشته شدن کندی‌ها نبردی دیگر در آمریکا…


11- جرج لینکولن راک‌ول، رهبر نئونازی‌های ایالات متحده.

11


12- برخورد خیابانی میان راک‌ول و دکتر کینگ. راک‌ول دکتر را به مناظره دعوت می‌کند و دکتر هم می‌پذیرد. به دلایلی این اتفاق هرگز رخ نمی‌دهد. چند سال بعد هر دو کشته می‌شوند.

12


13- دکتر کینگ در تراس متل لورین، پیش از مرگش.

13


14- جرج لینکولن راک‌ول و معاونانش در یکی از سخنرانی‌های مالکولم اکس در گردهمایی ملت اسلام. این عکس نه فقط از نقطه نظر تاریخی که از نظر عکاسی هم تأثیرگذار است. دقت کنید چطور فردی که دست راست راک‌ول نشسته از حضورش در سخنرانی ناراحت است ولی راک‌ول و مردی که دست چپش نشسته به خود اطمینان کامل دارند ولی در نهایت هر سه حالت تدافعی خود را با دستان و پاهای در هم قفل حفظ کرده‌اند. شاید از خودتان بپرسید چطور ممکن است رهبر حزبی که سیاهان را موجودات زیردست و نفرت‌انگیز می‌داند در سخنرانی یکی از رهبران نژادی سیاهان حاضر شود؟ جورج لینکولن راک‌ول و مالکوم اکس با وجود تفاوت نظرشان به خاطر اعتقاد راسخی که به جدایی نژادها و عدم اختلاط نژادی داشتند، دوستان خوبی برای هم از کار در آمدند. گفتنی است در پایان سخنرانی مالکولم اکس، جرج لینکولن بیست دلار به جنبش “ملت اسلام” اعانه می‌دهد.

14


15- اتوبوس نفرت. نئونازی‌ها مخالفان سرسخت اختلاط نژادی.

15


16- دکتر کینگ و مالکولم اکس. با وجود تفاوت‌های عمیق فکری هر دو برای آزادی هم‌نژادانشان جنگیدند و کشته شدند. فرق دکتر کینگ و مالکولم اکس در راه حلی بود که می‌دیدند. کینگ از خشونت بیزار بود. مالکولم اکس اما در ابتدا روش‌های خشونت‌آمیزی داشت و معتقد به جدایی ملت سیاه و ملت سفید بود.

16


17- مالکولم اکس. آخرین سخنرانی. مالکولم از ملت اسلام خارج شد. چون طی سفر حج، اسلامی “واقع‌گرایانه” را دید. او سخنرانی‌های ضد اختلاط نژادی را کنار گذاشت و مسجدی جداگانه بنا کرد که در آن در مورد برادری و پذیرش افراد با هر رنگ و نژادی سخن گفت. در پایان سه عضو از ملت اسلام Nation OF Islam او را به قتل رساندند.

17


18- فیدل و مالکولم. پس از مرگ مالکولم فیدل از او تحت نام “دسپرادو” یاد می‌کند. مردی که بی‌امید یا چشم‌داشت جنگید و مرد.

18


19- مارتین لوثر کینگ افتاده بر تراس متل لورین و دوستانش به محلی که قاتل را دیده‌اند با دست اشاره می‌کنند. براساس گفته‌ی جسی جکسون که در محل حضور داشت آخرین کلمات دکتر کینگ خطاب به بن برنچ نوازنده بود که: “بن امشب آهنگ «خدایا دستمو بگیر» رو درست و حسابی اجرا کنیا… “

19


20- جیمز ارل ری را پلیس می‌برد که به 99 سال زندان محکوم شود. به جلیقه‌ی ضد گلوله دقت کنید. بعد از مرگ لی هاروی اوسوالد اف‌بی‌آی حاضر به ریسک کردن نیست. او بارها به حکمش اعتراض کرد که قاتل مارتین لوثر کینگ نبوده است. دکستر کینگ به ملاقاتش می‌رود و از او در مورد قتل پدرش می‌پرسد. ری می‌گوید که هیچ نقشی در مرگ دکتر کینگ نداشته. دکستر سری تکان می‌دهد و می‌گوید: “حرفت را باور می‌کنم.”

20


21- مالکولم اکس روزنامه ای را به مردم نشان می‎‌دهد: صبر از آزادی که نمی‌شود کرد!

21


22- و هرگز اجرای بن برنچ را نشنید…

22


23- مالکولم اکس در حال شوخی دستی با محمد علی کلی. او و کلی هر دو در ملت اسلام عضو بودند. گروهی فعال در آزادی مدنی سیاهان که رهبرش ایلایجا محمد معتقد بود سیاهان نباید با سفیدها ازدواج کنند. کلی و مالکولم با هم رفاقت عمیقی داشتند. حتا بعد از خروج مالکولم از جنبش. دیدگاه ضدجنگ کلی نسبت به جنگ در ویتنام از او اسطوره‌ای ملی ساخته بود. «دیگر همه نظر من را به عنوان یک مسلمان در مورد جنگ و خشونت می‌دانند.»

23


24- راک‌ول در حال سخنرانی برای اعضای حزب.

24


25- مالکولم اکس را سه نفر از اعضای ملت اسلام تیر باران می‌کنند. چند ماه قبل اینطور گفته بود: “من از کرده ام به عنوان یک مسلمان پشیمانم. یک زامبی بودم که تنها اطاعت می‌کردم… “

25


26- صندلی‌های آشفته بعد از به قتل رسیدن مالکولم اکس.

26


27- 21 گلوله به سینه، شکم، دست و پایش شلیک شده بود.

27


28- مالکولم در کفن به ترتیب رسمی اسلامی.

28


29- جرج لینکولن راک‌ول و عکسی نایاب از آرشیو واشینگتون دیلی نیوز. قتل خیابانی مردی که نشان نازی‌ها را با افتخار به تن می‌کرد آن هم تنها 15 سال پس از جنایات نازی‌ها.

29


30- جان پاتلر را پلیس می‌برد. به جرم قتل راک‌ول با سلاح گرم. یک ماوزر آلمانی مدل 1896.

30


31- راک‌ول در حال سخنرانی و پاتلر دست چپش ایستاده.

31


32- و آخرین سخنرانی دکتر کینگ. تنها سی ثانیه از آن. قبل از آمدن تهدیدش کرده بودند که هواپیمایش را منفجر خواهند کرد.


فصل سوم: بی‌ نظیر

33- ذولفقار علی بهوتو. که بعداً در کودتای ضیاءالحق به دار آویخته شد. بینظیر 24 ساله بود اما راهپیمایی‌های حزب ملت پاکستان را در اعتراض به زندانی شدن پدرش رهبری می‌کرد. در زندان توی گوش هم سخن می‌گفتند مبادا مخبرها بشنوند.

33


34- بینظیر در این سفر که با پدرش به هند انجام می‌دهد به سیاست علاقمند می‌شود. پدرش از موضع ضعف با ایندرا گاندی قهار به مذاکره نشسته است.

34


35- اولین بار که نخست وزیر شد.

35


36- خانواده اش. مادر بیگم نصرت بهوتو (کرد ایرانی). صنم، شهنواز و مرتضی دو برادر و خواهرش. علی بهوتو پدرش. بعد از مرگ پدرش او و مرتضی به زندان افتادند.

36


37- بینظیر و شهنواز بهوتو. 1985 بینظیر از کشته شدن برادرش شهنواز مطلع شد و یک سال بعد به پاکستان بازگشت. شهنواز توسط نیروهای حکومت نظامی مسموم شده و به قتل رسیده بود.

37


38- بینظیر به لاهور بازمی‌گردد. “ما دور هم جمع شده ایم که آزادی را جشن بگیریم و دموکراسی را و سه کلمه در زبان انگلیسی را که زیباترین سه کلمه اند: WE THE PEOPLE”

38


39- دومین بار که نخست وزیر شد.

39


40- مرتضی و شهنواز. هر دو به قتل می‌رسند.

40


41- بینظیر بهوتو. BB و بی‌بی.

41


42- بینظیر بهوتو عکسی قبل از مرگش. یکبار دیگر سخنرانی آتشینی ایراد می‌کند به سیاق پدرش.

42


43-…

43


44- …

44


45- …

45


46- …

46


47- …

47


48- …

48


49- …

49


50- من همانم که ترورسیت‌ها بیش از هرچیز از آن وحشت دارند.

50


فصل دیگر

ترور انور سادات


A- خالد اسلامبولی در حال پیشروی به سوی جایگاهی که انور سادات در آن نشسته است. سه نارنجک به سوی جایگاه پرتاب می‌شود و تنها آخری منفجر می‌شود. اما انور سادات با اصابت گلوله‌ی خالد اسلامبولی کشته می‌شود.

A


B- شاید چند ثانیه بعد از مرگ انور سادات. سربازانش در حال بلند کردن جسدش هستند.

B


C- و نشستی که مرگش را رقم زد. او از پیمان اعراب و نبرد با اسرائیل خارج شد و در نتیجه جنگ و کشمکش میان اعراب و اسرائیل به نفع اسرائیلی‌ها به پایان رسید. مناخیم بیگین و جیمی کارتر در عکس دیده می‌شوند.

C


ترور آسانوما


I- نوجوان 17 ساله با کاتانا فعال سیاسی حزب سوسیال را در یک برنامه‌ی زنده‌ی تلویزیونی به قتل می‌رساند. عکس چپ و راستش غلط است.

I


II- الان درست شد. جالب است بدانید ضربه‌ی اول وارد شده. این عکس قبل از اصابت ضربه‌ی دوم گرفته شده. ضربه ای که فرود نمی‌آید چون جلویش گرفته می‌شود. اوتویا یاماگوچی (قاتل) عضو گروهی ضد نفوذ فرهنگ غربی بود و اسلحه اش را مناسب این اندیشه برگزید. چند هفته بعد خودش را به دار آویخت. روی دیوار سلولش نوشته بود: “هفت جان من فدای کشورم. جاویدان باد امپراطور!”

II


III- بله برنامه‌ی زنده‌ی تلویزیونی!

III


سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات
  1. اح

    فقط ترور بی‌نظیر بوتو رو شاهدش بودم و سن کمی داشتم اون موقع‌ها. گریه می‌کردم فقط.
    الان این لیست خیلی کم و کاستی داره!
    هاروی میلک، چگوارا، لنون، توپاک شکور، آلنده، تروتسکی، ماهاتما و ایندرا گاندی،پانچو ویلا و یکی که شاید خودش انقدرا هم مهم نباشه ولی نتایجش خیلی ویران کننده بود: فرانز فردیناند، که ترورش منجر به اولین جنگ جهانی شد.
    از ایران ناصرالدین شاه هم بود از قضا.گرچه عکسی ازش نیست. مثل لینکولن.
    گرچه ماشاللا ایران خودش لیست بلند بالایی داره از قربانیان ترور.

    1. فرزین سوری

      خیلی طولانی می‌شد :)) هیشکی نمی‌خوند دیگه.
      برای منم ترور بی‌نظیر بوتو از همه دردناک‌تر بود چون یادمه تصاویرش رو قشنگ.

  2. احسان محمدزاده

    نظرای من هم تو سفید فقط شده تکمیل لیستها. :))

  3. ناشناس

    بهترین وبسایتی که تاحالا دیدم.ازتون متشکرم

  4. draghamohammadpour.com

    وای خیلی خوبه ساییتون

  5. محسن

    یه نفر سوئدی را یادمه و بوتوها را

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن
  • مجله سفید ۳: پری‌زدگی

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • مجله سفید ۱: هیولاشهر

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید