کابو(س)واران ساسانی
سوار زرهپوش ساسانی همه چیز را به زیر سم ستورانش گرفت و نهایتا هم در تقلیدی مو به مو به قالب شوالیههای افسانهای به فرهنگ اروپا راه پیدا کرد.
همهی آنان باریک اندام و خشن هستند، از ریش و موی مجعد خود به خوبی نگهداری میکنند، سنگها و فلزات گرانبهایی به خود میآویزند، همیشه حتی در مهمانیها مجهز به شمشیر هستند، پرگو و درندهخویند، بهترین رزمندگان جهانند و مردمی دلیرند که دشواریهای لشکرکشی را به آسانی تاب میآورند
آمیانوس مارسلینوس
چگونه اسبها زرهپوش شدند؟
در واقع باید پرسید که چرا بعد از اختراع زره تا مدتها کسی به فکر پوشاندن اسبها نیفتاد؟
زرههایی که سربازان دورهی باستان میپوشیدند آن طور که غالبا در آرامگاههای سلوکی بجامانده، از صفحاتی به اشکالی مختلف ساخته میشد. آنها ورقههای فلزی را بر روی یک صفحهی پارچهای بر روی هم قرار میدادند و سفت و محکم میکردند. اما این زره ها اینقدر سنگین بودند که هر اسبی به راحتی از پس وزنشان برنمیآمد.
پس این که نیروی سواره نظام بتواند از این زره برای اسبهایش استفاده کند به پرورش اسبهایی پرزور بستگی داشت تا به این ترتیب ظهور و پرورش اسبهای قوی هیکل نسایی مقدمهساز پیشرفتهای بعدی سوارهنظام شود. برای آشنایی شما با این اسبهای باستانی به نقل بخشی از دائره المعارف اینترنتی ویکیپدیا میپردازیم:
اسب نسایی یک نژاد اسب منقرض شدهاست که بومی شهر نیسایا بود( قسمت جنوبی از دامنهی کوههای زاگرس). گفته شده است که اسب نسایی باستانی در مقایسه با اسبهای خالص بعدی که بعدها در ایران به وجود آمدند و سری قلمی داشتند، سری ستبر و نیرومند داشتند که مشخصهی اسبهای جنگی بود. این مطلب این فرضیه را القا میکند که شاید اسبهای نسایی از نسل نمونهی اولیهی اسب جنگل باشند.
مشهور است که سرچشمهی مبارزات آشوریها در حمله به مادها، ترس از اسبهای نساییِ ایشان بود چرا که مادها اولین پرورشدهندگان اسب نسایی بودند و آشوریان همان هنگام به اهمیت این خطر بالقوه پی برده بودند.
اسبهای نسایی آنقدر معروف شدند و از سرتاسر دنیا خواهان پیدا کرند که امپراطور چین وو-تی در سال ۱۳۰ قبل از میلاد یک ژنرال به نام چانگ -چین را برای خرید آنها عازم ایران کرد. او هر چند در ماموریتش ناموفق بود ولی سفرش باعث بازشدن راه ابریشم به سمت غرب شد.
شمای کلی ساز و برگ همتایان هخامنشی و اشکانی سواران
طبق یافتههای تاریخی در ارتش پیادهمحور هخامنشی واحدهای سوارهی اشرافی هم حضور پیدا کردند که ریشهی اولیهی سواران زرهپوش سالهای بعد باشند . آنها آنقدری تکامل نیافته بودند که در نبردهای ارتش اسلاف کوروش و داریوش تاثیر به سزا و شایستهی ذکری بگذارند، پس با رویکردی خرد و گذرا فقط به ذکر ساز و برگ سواران هخامنشی یا همان «اسباران» از بین نوشتههای هرودوت مورخ یونانی بسنده میکنیم. او آن سواران هخامنشی اولیه را مجهز به زره پولکی، کلاهخود، زانوبند، گرز، نیزه، خنجر، شمشیر، کمان و تیردانهایی حاوی 30 تیر دانسته. به گفتهی هرودوت اسبان آنان نیز با زرهی برنزی، پیشانیبند و زانوبند مسلح میشدند.
بعد از سقوط هخامنشیان و حکمفرمایی سلوکیان نوبت به تازیدن اسبهای پارتی رسید و سوارهنظام زره پوشِ اشکانی شکل گرفت. آنها به همان نسبت که وامدار سلف هخامنشی خویش بودند، از جانشینان یونانی ایشان هم نظم جنگی و آرایشهای نظامی را ارث میبردند و هنوز هم همانندیشان را با خویشاوندان دشتهای فراخ شرقی یعنی اقوام سلحشور سکایی و ماساژت حفظ میکردند. سوارهنظام سنگیناسلحهی پارتی معمولا از زرهی سنگین و کلاهخودی نقابدار استفاده میکرد و اسبهایشان نیز با زره پوشیده میشد.
پارتیان جنگجویان و سوارکارانی برجسته بودند و به جز برای رفتن به میدان نبرد حتی در مهمانیها و برای انجام کارهای شخصی و دولتیشان هم از اسب استفاده میکردند و همیشه سوار بر اسب به خرید و فروش و تجارت مشغول میشدند.
سواران ایرانی از زمان پارتها بدل به یکی از مشهورترین واحدهای نظامی تاریخ شدند و با آرایشی مرکب از واحدهای سوارهی سبکِ تیرانداز و واحدهای سوارهی سنگیناسلحه بزرگترین ارتش دنیا یعنی روم را فلج کرد. نبرد سورنا و کراسوس در جنگ «کرهه» (حران) یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین جنگهای تاریخ شد. در این جنگ پیادههای سنگینِ لژیونهای رومی که مغرورانه برای فتح ایران گسیل شده بودند، از ترس درگیری با سوارههای سنگین سورنا، تن به آرایشی دفاعی دادند و نهایتا در زیر باران تیرهای کمانداران سوارهی بهشدتمتحرک و دست نیافتنی اشکانی از بین رفتند.
مردان پارتی ارتشی را کمر شکستند که تقریبا همهی دنیای متمدن به جز ایران را در اختیار داشت و به این ترتیب پس از چند پیروزی مسلم در مقاطع مختلف، آنقدر از برتری نظامی خودشان مطمئن شدند که به یاد دوران با شکوه هخامنشی باز با عملکردی تهاجمی توانستند فلسطین و سوریه را هم تا مدتی فتح کنند. فرهنگ سلحشوری سواران پارتی در زمان اشکانیان که هم طولانیترین حکومت و هم فراموششدهترین دورهی تاریخ ایران است، احتمالا هنوز در میان پهلوانهای زورخانههای باستانیکاران پیدا میشود و یاد آن درخششهای برنزی و برقهای نقرهفام اینجا و آنجا پرسه میزند که روزی چشم کراسوس را خیره به دروازه ی شرق دریده بود.
سواران ساسانی در منابع تاریخی
سوار زرهپوش ساسانی یکی از ترسناکترین جلوهی رزمزنان جهان باستان بود و کمکم آوازهی وحشتش در سرتاسر گیتی پیچید. جنگافزار و زرهِ ایشان چنان درخشندگیای داشت که همان ایستادن آنان در صفبندیهای منظمِ دستههای جنگی پرشمارشان، هر جنگجوی بیتجربهای را بیمصاف ناکار میکرد. در آن زمان از اصطلاح «کاتافراکت» یا «کلیباناری» برای توصیفشان استفاده میکردند که اولی یونانی و به معنای «از سرتاپا پوشیده» است و دومی شاید اشارهای پارسی به «گریبانهای پوشیدهی ایشان» باشد. سوارانی که تنشان همه پوشیده از صفحات پولادی بود و این زره چنان بر تن نرم میلغزید و میچسبید که به راحتی مفاصل خشکش از حرکات اعضای بدن جنگجو پیروی میکردند.
جلال و تلالو سوارهنظام زرهپوش، کوه و هامون را پوشیده بود و برق سلاح آنان چشمان را خیره میکرد
آمیانوس مارسلینوس
جوشنپوشان زبدهی عصر ساسانی شهرت ترسآوری داشتند و زره سرتاسریشان دشت را مثل ردیفی از خدایانی الماسگونه میپوشاند و بیشک به چشم دشمنانشان چون دستهای از رویینتنان به دیده میآمدند نه مبارزینی عادی.
صبح روز سوم اسواران تا آنجا که چشم کار میکرد با جنگافزارهای درخشانشان دشت را فرو گرفتند … چنان که غالبا گفتهام منظرهای از این وحشتناکتر نمیتوان تصور کرد.
آمیانوس مارسلینوس
ایشان برای رومیان دنبالهی همان مصیبتی شدند که بر سر کراسوس آمد. تا آن اندازه که در فاصلهی چند قرن بعد از نبرد حران ، والرین و ژولین نیز به همان سرنوشت دچار شدند. شاپور اول ساسانی با استفاده از این نیروها به یکی از بزرگترین فرماندهان نظامی تاریخ بدل گشت و بزرگترین مصیبتی شد که امپراطوری روم در سرتاسر تاریخ پر فراز و نشیبش به خود دیده بود. نه تنها تجاوز رومیان پرطمع را در هم شکست بلکه فتح سوریه و عراق را نیز کامل کرد. در زمان شاپور اول، سوارِ پیروز ساسانی 150,000 نفر از ارتش روم که از سرتاسر امپراطوری گرد آمده بودند را نابود کرد و سه امپراطور روم را نیز که آهنگ تعرض به این دیار را کرده بودند رسوا نمود. یکی را کشت، یکی را اسیر کرد و دیگری روبهروی ابهتشان زانو زد. این رسوایی چنان عظیم بود که حال که روم کمکم از یادها میرود داغ این رسوایی همچنان بر پیشانیاش هویداست:
لژیونرهای رومی حاضر به تحمل هر قضا و قدری هستند الا روبرویی با سواران ایرانی
لیبیانوس
سوار ساسانی به جز ایستایی روبروی رومیان، در چند مقطع در برابر گوکترکها و هفتالها هم جنگید و هر بار هم که شکستی خوردند در فاصلهی کمی بازطراحی شدند تا با قدرت بیشتری برگردند. بهرام چوبین هونهای سفید را تارومار کرد و سمباط بگراتونی فرماندهی ارمنی ارتش ایران با قوای 2300 نفریاش مجموعا 300,000 نیروهای اعزامی خاقانهای ترک را از میان برد.
سوارهنظام جوشنپوش ساسانی در پشت نقابهایشان بسیار رعبانگیزتر نیز مینمودند. نقابهایی که تنها دو منفذ کوچک بر چشم داشت و شکافی روی بینی که حتی نفسکشیدن در پشت آنان نیز بسیار سخت به نظر میرسید. بدین جهت تیر حریفان به هیچ سویی کارگر نبود مگر در این سوراخهای کوچک نقاب.
علاوه بر نگارههای گوناگونی که به دست ما رسیده، مدارک ادبیای نیز وجود دارد که توصیفکنندهی سواران باشد. نویسندگان عرب ساز و برگی را که جزو تجهیزات کامل سواران ساسانی بوده بر میشمارند که آن عبارت بوده است از: کلاهخود، مغفر، زره، جوشن، رانبند، خنجر، شمشیر، نیزه، سپر، گرز (که به کمربند بسته میشد)، تبرزین، کوپال، ترکشی حاوی دو کمان و چند زه، سی تیر و کمندی که از پشت به کلاه خود بسته میشد، البته از جنگ افزارهای ایشان برگستوان اسب را نیز یاد کردهاند.
پیشرفت وتکامل سواران ساسانی
جوشنپوشان با شهرتی که داشتند بیش از هزار سال بر فن نظامی دنیا سیطره کردند و در این راه بارها با نو آوریها و پیشرفتهایی که داشتند همچنان در میدان ماندند و بارها اصول جنگیشان را تغییر دادند. ایشان در طول سالیان بعد با گسترش حیرتآوری در سراسر اروپا و آسیا ظاهر شدند تا این که صدها سال بعد از رفتنشان سرانجام نیزهدارهای جوشنپوش مقلدشان در غالب مدافعان سلسلهی عباسی از سوارِ تیرانداز و متحرک مغولان در نبرد نهر بشیر شکست یخورد و سیطرهی طولانی استراتژی نظامی ایرانیان پایان یابد.
سوارانی که چنان در مقابل لژیونهای رومیان برتر بودند که عاقبت خود را به دستگاهِ نظامیِ دشمن قسمخورده نیز تحمیل کردند. یعنی روم آنقدر از سواران ساسانی آسان شکست خورد و دشوار پیروز شد که عاقبت تا سالها بعد از سقوط سلسلهی ساسانی مهمترین عنصر تهاجمی روم شرقی یا بیزانس، رستهای برگرفته از همین سواران به شمار میرفت. به نوعی حیات باقیماندههای تمدن روم باستان را تقلیدی وفادارانه از دشمن خونی قدیمیشان حراست میکرد.
با وجود این همه اعتبار و شهرت سواران، ایشان نیز چندین بار متحمل شکست شدند که هر بار با تغیراتی در ساز و برگ و سازماندهیِ ایشان درصدد رفع مشکل بر آمدند. این پویایی و تغییرات مداوم هم یکی از دلایل ماندگاری طولانی مدتشان بود، طوری که هرگز کهنهسربازان و فرماندهان ساسانی از پوشیدن عیوب راه نبرد کردنشان غافل نشدند و برابر هر دشمنی به نحوی سامان یافتند که ضعفهای احتمالیشان کمترموثر شود.
سوار سنگین اسلحهی دوران اشکانی بیشتر عاملی بازدارنده بود با تاثیراتی بیشتر روانی تا تاکتیکی که دشمن را در نقطهای جمع میکرد و طعمهای مناسب برای سواران تیرانداز میساخت. این رویه تا ظهور شاپور اول ساسانی که اهمیت سواران تیر انداز را کم کرد همچنان ادامه داشت ولی این روند تکاملی هیچگاه نایستاد تا این که در نهایت سوار نیزهدار با سوار تیرانداز ادغام شد و آخرین پیشرفت بزرگ سواران را در عصر ساسانی فراهم آورد.
خودِ ایجاد سوار ساسانی پیشرفت بزرگی بعد از سوار اشکانی به حساب میآمد ولی شاپور دوم در مدت زمان کوتاهی بعد از پیدایشش اولین تغییر گسترده را به وجود آورد.
شاپور تمام تلاش خود را کرد تا سوار ساسانی را آسیبناپذیرتر از همیشه کند. به روایت مورخینی چون آمیانوس مارسلینوس سوار ساسانی زمان وی هم خود و هم اسبش تماما پوشیده در زره بودند. البته شاپوردوم برای بالا بردن کیفیت سواران تنها قانع به کلاهخود و زره سینه و رانبند نشد بلکه برای زره اسب نیز از از بهترین انواع زره استفاده کرد. در زمان او برگستوان اسبان تنها محدود به قرار دادن صفحات فلزی بر پیشانی و سینهی اسب نماند بلکه از سر تا پای سوار و تا سمهای اسب زرهپوش شدند. آنها از جوشن به عنوان زره استفاده کردند و در زیر آن نیز انواع زره چندلایه و ورقه ورقه را هم پوشیدند.
این سوار نظام زبده به چنان مهارتی رسید که به گفتهی مارسلینوس “شمشیر بزرگش سر را از وسط دونیم میکرد“ و به گفته هلیودوروس:
سواران زبدهای چون دستهی پشتیبانان و جاودانان میتوانستند با یک ضربت نیزه دو سرباز رومی را به هم بدوزند.
همچنان به گفته ی هلیودوروس زرههایی که سوار فوقسنگینِ ساسانی استفاده میکرد چنان پیشرو بود که محافظی مطمئن در برابر تیرها و انواع سلاحهای پرتابی به حساب میآمد. در واقع زره ایشان به اندازهای پیشرفت یافت که احتمالا هیچ یک از تیرهای رومیان تهدیدی بر علیهاش شمرده نمیشدند. همزمان با این تغییرات طیف اسلحهها نیز افزایش یافت و به طور موثری استفاده از تبر، گرز و زوبین و حتی کمند (برای به زمینکشیدن سواران رقیب) معمول شد.
ممکن است که سواران ساسانی که در ابتدا از زینهای شاخدار و بعدها از زینهای شکافدار استفاده کرده و نهایتا در اواخر عصر ساسانی رکاب را نیز پذیرفته باشند. همچنین احتمال این که ساسانیان از بازپان استفاده میکردند هم وجود دارد. بازپان دستکش زرهی برای محافظت از دستها بود که نمونهی آن دراملش گیلان یافت شده.
گرچه این تغییرات در کنار نقاط قوتی که به سوار ساسانی داد، نقاط ضعفی نیز اضافه کرد که بعدها در مواجهه با سواران تیرانداز و پرتحرک هفتالی موجبِ چند شکست فراموشنشدنی برای ساسانیان شد تا سرانجام اصلاحات جدیدی در زمان خسروی اول ملقب به انوشیروان صورت بگیرد.
نخست به گزارش طبری هنگام توصیف اصلاحات انوشیروان میپردازیم که سلاحهای اسواران آن زمان را اینگونه برشمرده: جوشن اسب، برگستوان، زره کامل سوار و زره سینهپوش، رانبند، شمشیر، نیزه، گرز، کمربندی که محکم به کمر بسته میشد و تبر یا گرزی به آن میآویختند، دو کمان همراه با سی تیر (که در واقع سی عددی مقدس برای ایشان بود) و نهایتا کمندی که چون ریسمانی به کلاه خود بافته میشد. علاوه بر اینها سوار ساسانیِ این زمان برای محافظت از خود در برابر تیرهای به روز شده و پر زورتر هفتالها و حتی رومیان آن روزها، پذیرفته بود که از سپر گرد کوچکی که بر دست چپ بسته میشد نیز استفاده کند.
اما مرحلهی سوم فرآیند تکامل زمانی بود که سوارانی ظهور کردند که به همان اندازه که در نیزهپرانی ماهر بودند، تیر اندازانی لایق نیز شمرده میشدند. سوارانی خبره که دیگر سلاح باستانی خویش یعنی کمان را باز پذیرفتند و عملا از این زمان سواره نظام سبکاسلحه که ستون ارتش پارتی بود حذف شد.
طبری توصیفی زنده از این آخرین نوع سواران دارد.
“پادشاه، کلاهخودی به سر داشت با پیراهنی از زره که تا پایین زانوانش کشیده شده بود و صفحهای به نام زرهسینه که به شکل بشقابی پهن بود نیز روی سینهاش قرار میگرفت. همچنین ساقبند، ران بند و … همراه خود داشت”
سواران با مهارت و دوکارهی دورهی آخر ساسانی، هم از دور نبرد میکردند و هم از نزدیک و نه تنها بر خلاف اسلاف خویش سپر داشتند بلکه برای مقابله با سواران سبک هفتال تغییراتی ریز در برگستوان اسبان خویش نیز یافته بودند. زره جدید اسبان سرتاسری نبود و تنها برای حفاظت از سر، گردن و بخش جلویی سینهی اسب از زرهی چندلایه بهینه میشد. این تغییر عمده که سبب کاهش وزن زره و موجب بالا بردن تحرک و کارایی سوار میشد، به همراه باقی پیشرفتها زمینهساز توفیقاتی شد که در ابتدا بهرام چوبین در برابر هفتالها و ترکها پیروز شود و سرآخر شکست خردکنندهی دشمنان در برابر سمباط بگراتونی فراهم شود. نهایتا جلوهی این ابداعات و شاید ابداعات دیگری که ما ازشان بیخبریم در فتوحات برق آسا و فوقالعاده خیرهکنندهی خسروپرویز دیده شد اما شاید همین تغییرات نقاط ضعف جدیدی هم به وجود آوردند که موجب شکستهای پر تعداد و سرانجام عقبنشینی نیروهای ساسانی از متصرفات جدیدش شد. برای نمونه شاید کوچکشدن زره اسبان راههای جدیدی برای غلبه بر ایشان به وجود آورده بود و همان نقاطی که زرهشان حذف شده بود چشماسفندیار اسواران گشته بودند.
شاید متکاملترین سوار ساسانی همان سوار حجاریشدهی طاق بستان باشد که زمان زیادی مهلت پیدا نکرد تا بار دیگر استعدادهای خودش را بروز بدهد. آخرین بار که سخنی از سواران ساسانی میشنویم احتمالا همان سواران فاتحان مصر در زمان فتوحات اولیهی دولت اسلامی باشد که زرهپوشانی سنگیناسلحه بودند با پیراهنهایی حلقهدار که از سر تا پای ایشان را میپوشانده و کلاهخودهایی آهنین و مخروطیشکل که به سر داشتند. سربازانی که اعراب بلافاصله بعد از فتح ایران به ارزش بیبدیلشان پی بردند و حتی با دستمزدی زیاد و نامعمول بین باقی جنگجویان مزدبگیر، احترامشان را حفظ کردند. در مینیاتورهای دورههای متأخر ایرانی نیز سواران و اسبهایی که بدنشان با زره و جوشنی با مشخصات ایرانی پوشیده بود غالبا دیده میشود و بدین ترتیب باز به احتمال زیاد زرهپوشان سنگینی که پهلوانان شاهنامهاند بیشتر معرف عهد ساسانی به نظر بیایند چون بعید است که سواران عرب تا آن زمان از ظاهری آن چنان زرهپوش برخوردار شده باشند.
رنگ لباس سپاهیان
در منابع ایرانی و غیر ایرانی آمده که رنگ جامهی سپاهیان سرخ یا میگون بوده است. برای مثال در دینکرد آمده:
“در میان جامگان سرخ یا میگون با انواع زیور نقره و طلا، سنگ یمانی و لعل درخشان (متعلق به سپاهیان) تزئین شده است”
و در کتاب بندهش با عباراتی مشابه آمده که:
”وی نیک جامهای زرین و سیمین بر تن کرد که با سنگهای گرانبهای ارغوانی و چندرنگ تزئین شده بود و این جامهی سپاهیگری است.”
فنون زرهسازی ساسانیان
(این بخش تلخیصی است از کتاب«سوارهنظام زبدهی ارتش ساسانی»)
پارسیان زرهسازانی فوقالعاده بودند و این عنوان را تا مدتها در آسیا نگه داشتند.
انواع زرهی که ساسانیان استفاده میکردند عبارت بود از زره چند لایه، زره ورقه ورقه، زره پولکمانند و نهایتا جوشن.
زره چند لایه که منشا آن آسیای مرکزی بود از صفحات مستطیلشکل کوچکی از جنس آهن، برنز یا چرم ساخته شده بود که این صفحات به صورت افقی و عمودی بر روی یک دیگر پرچ میشدند. این زره در واقع زرهی بیرونی محسوب میشده که معمولا بر روی جوشن میپوشیدند. نوع دیگری از آن از صفحاتی بزرگ ساخته میشد و به منظور محافظت از تنه، بازو و ساق پای سرباز استفاده میشد. زره چند لایه هم تقریبا شبیه زره پولکی بود از ورقههای چهارگوش کوچکی از مواد حیوانی یا فلزی ساخته میشد. این ورقه ها پس از سوراخ شدن با تسمههای سیمی به یکدیگر (هم بصورت عرضی و هم طولی) بسته میشدند. سپس این ردیف ورقهها که رو به بالا بر روی هم قرار گرفته بودند، بصورت عمودی به هم بسته میشدند.
زره ورقه ورقه، زره باستانی ایرانیان بود و تا پایان دوران ساسانیان همچنان استفاده میشد. زره ورقه ورقه از قطعات باریک فلزی که به صورت نوارهایی گرد به طور افقی بر هم قرار میگرفتند، ساخته میشد. این زره دارای آستینی چرمین نیز بود که برای محافظت از دست و پا استفاده می کردند.
زره پولکدار از پولکهای کوچک فلزی ساخته شده بود که به طور افقی با بند به پشت هم بسته میشدند، طوری که پولکها یکدیگر را میپوشاندند و مانند فلس ماهی بر هم قرار میگرفتند. زرههایی با پولکهای بزرگتر برای دفاع از اعضای آسیبپذیرتر موثر بود و انواع کوچکتر آن نیز امکان تحرک بیشتر را به سربازان میداد. زره پولکی از ورقه هایی از جنس آهن یا برنز ساخته میشدند و پس از تعبیهی سوراخ بر روی هرکدام، توسط میخهای پرچ کوچکی بر روی هم متصل میگشتند و سپس روی یک پارچهی محکم و بادوام دوخته میشدند.
جوشنها نیز در واقع شبکهای از حلقههای فلزی بههمگرهخورده بودند ولی ساختن این زره به مراتب مشکل تر بود اما در عوض مزایایی چون امکان تحرک بیشتر، استحکام بیشتر و انعطافپذیریِ مناسب داشت. همچنین ساختار شبکهای جوشن امکان برونرفت گرمای اضافی را به سرباز میداد که خود عامل موثری برای جنگیدن در آب و هوای گرم بود. علاوه بر این جوشن ایمنی واقعی را برای قسمتهای آسیبپذیر بدن همچون زانوها فراهم میکرد. گرچه با این همه مزایا، معایبی چون آسیبپذیری برابر تیرهای دشمن را داشت. چون جوشن به دلیل وجود منافذ متعددش نمیتوانست تیرهای دشمن را به خوبی دفع کند. با این حال جوشن وقتی در کنار زرههای دیگر استفاده میشد واقعا موثر بود. ابتدا یک سیم یا مفتول مسی درست میشد و بعد در اطراف یک میله پیچیده میشدند و سپس به شکل حلقهها یا دایرههای کوچکی بریده میشدند. در آخر انتهای آنها کوبیده و سوراخ میشد و هرکدام از آنها به چهارحلقهی دیگر وصل میشدند. زرههای قدیمیتر هم از ردیفهای یکدرمیان حلقههای سیمی میخکوبشده شاخته میشدند.
نگارههایی چون حجاری فیروزآباد نشان میدهد که ساسانیان از انواع مختلف زره همچون زره سینهپوش به خوبی استفاده میکردند و شاید همین استفادهی ترکیبی از انواع زره مخصوصا جوشن، مسببات پیروزی ساسانیان در برابر پارتیانی که تنها از زره چند لایه استفاده میکردند را فراهم کرد.
پوشش مرسوم اسواران
(این بخش تلخیصی است از کتاب «مردان در جنگ :پارسیان ،پارتیان و ساسانیان»)
زرهی برای سواران سنگیناسلحه در نظر گرفته شد که از جنس پوست دباغینشده، چوب، آهن و برنز بود که به شکل صفحات پولکی یا فلسیشکل بریده می شدند. جنس بعضی از زرهها از نمد کلفتی بود که با رنگهایی تزئیین میشدند. البته شوالیه های پارتی و بعدها ساسانی اگر از پس هزینههای سنگین یک زره گران برنمیآمدند، از هر وسیلهای که در دسترسشان بود برای ساختن زره استفاده میکردند.
علاوه بر این یک سرباز مسلح و مجهز که با ظاهری شایسته و مطلوب ، به کلاهخودی از جنس برنز یا آهن و یک دنبالهی بلند بر پشت گردن از جنس زره چند لایه یا پولکی نیاز داشت. گاهی برای زیبایی بیشتر دستهای از موی رنگ شدهی اسب را هم بالای خوذ قرار میدادند.
یک زره نیم تنه که به صورت چند لایه یا پولکی یا جوشن ساخته شده بود، برای حفاظت بالاتنه به کار میرفت. محافظی برای بازو، ساعدبند، محافظی برای کمر که شامل زرهای ورقهورقهشکل بود که از تکههای باریکی در اندازههای مختلف ساخته میشد و معمولا بر روی کمربندهای داخلی ساخته میشدند. گاهی از یک زره تکاملیافتهی ورقه ورقهای برای محافظت از بازو ها استفاده میکردند که از بالای شانه تا نوک انگشتان را در بر میگرفت. همراه بعضی زرهها هم دستکشهایی که با جوشن یا ورقههایی کوچک از فلز مستحکم و مسلح ساخته شده بودند، استفاده میشد.
حفاظهایی برای ران از زره چندلایه یا ورقه ورقه و و پاپوش محافظ دیگری برای ساقها هم از زره ورقه ورقه ساخته میشد. با این وجود بعضی از پاپوشهای زرهی جوشنِ یکسره بودند. از مچ به پایین پا هم با زره ورقه ورقهای که بر روی جورابهای ساقکوتاه از جوشن قرار داشت، حفاظت میشد. غالبا برای محافظت از آرنج و زانوها نیز از زره و یا جوشن استفاده میکردند و شاید در بعضی مواقع این سربازان یک نوع شنل پارچهای و یا یک لباس بلند بر روی زره خود میپوشیدند که احتمالا ردایی گران قیمت از ابریشم زربفت یا چیزی همچون آن بود.
اسلحهی مرسوم یک نیزه به طول 4 متر بود که تیغهای بلند و شمشیریشکل داشت. اسلحههای بعدی شامل شمشیر بلند، تیرهی گرز و خنجر میشدند. نیزهها با یک یا دو دست از بالای سر به طرف پایین پرت میشدند. یک سرباز هم وقتی کاملا مصون بود که اسبش نیز زرهی داشت و زرههای نیمتنهای داشتند که سینهی اسب را میپوشاند و زرههایی که تمام بالاتنهی حیوان را محافظت میکرد.
پس سادگی ، راحتی واستحکام این زره ها موجب شد که حتی تا اوایل قرن 19 استفادهی آنها در آسیا امری متداول باشد.
اشارهای به ساز وبرگ سواران در مجادلات شعوبیه
در کتاب البیان و التبیین اثر جاحظ اشارهای به بخشی از مجادلات ملیگرایان ایران (جنبششعوبیه) و ملیگرایان عرب داریم که باید بصورت ویژه مورد توجه قرار بگیرد. قطعهی نامبرده در واقع متعلق به بخشی از ادبیات موسوم به “جدلیات” میباشد که آن را میتوان مشاجره در باب اصول و قواعد زندگی دانست. در این نوشته ملیگرایان ایرانی ضمن شمارش آلات و ادوات زمان خود که اعراب با آنها آشنایی نداشتند از ابزارهای جنگیای اسم میبرند که شایان دقت است. ابتدا خبری که از نظر تطبیق و مقایسه جالب است یادآور میشویم. به موجب این خبر هرگاه در جریان جنگ چند قبیلهی عرب در زد و خورد شرکت میکردند، افراد هر قبیله فقط مطیع رییس قبیلهی خود بودند و این روش در این جا توسط ایرانیان نکوهش میشد. ایرانیان نسبت به قبیله به عنوان واحد تشکیلاتی جنگی نظری منفی داشتند چرا که اصول پیشرفتهتر نظامی را پذیرفته بودند. سپس به عدم آشنایی اعراب با فنون جنگی اشاره میکنند که فنون مذکور عبارتند از شبیخون، کمین نشستن، صفآرایی و دستهبندی به دستههای معین و بعد ذکر آلات جنگی پیش میآید از قبیل کژدم، منجنیقهای بزرگ و کوچک، برجهای متحرک، ترفندهای دفاعی همچون خندق کندن و گذاشتن دامهای آهنینی به نام بالان.
از جامههای ایرانیای که زیر اسلحه میپوشیدند، از قبا و شلوار نام برده شده و نیز به شمشیرهای آویخته و طبل جنگی، درفش، برگستوان اسب و جوشن سواران و کلاهخود و ران بند و زنگ (احتمالا نوعی آرایش اسب شبیه همانچه کردان امروزه استفاده میکنند) و کمند اشاره شده. در متن مورد علاقهی ما دوباره راجع به آلت جنگی و تیراندازی از پنجگان (وسیلهای که همزمان پنج تیر را با هم به سوی هدف شلیک میکرده) و پرت کردن نفت و آتش بحث شده .
باید اضافه کرد مدارک تاریخی نیز تایید میکنند ساسانیان دارای ابزار قلعهکوبی بودهاند. پروکوپیوس از برجهای ویژهی قلعهستانی و ماشینها و تیرهای آتشپران و سپرهای دراز و زخیم که از پشم بز ساخته میشد و “کیلیکی” نامیده میشدند و ایرانیان بوسیلهی آن خود را در مواقع قلعهستانی حفظ میکردهاند، یاد کرده است. و قبل از پروکوپیوس، آمیانوس مارسلینوس نیز در همین موضوع بحث کرده است.
منابع غیر مستقیم (به ترتیب اهمیت مطالب استفادهشده)
– سوارهنظام زبدهی ارتش ساسانی- کاوه فرخ
-مردان در جنگ :پارسیان ،پارتیان و ساسانیان- نویسنده پیتر ویل کوکس
– تحقیقاتی دربارهی ساسانیان – ک . ایناسترانتسیف
– ایران در زمان ساسانیان – پروفسور آرتور کریستین سن
– شاهنشاهی ساسانی – تورج دریایی
– تاریخ ایران ، جلد سوم ، قسمت اول – گردآورنده : احسان یارشاطر
– بررسی تاریخ تمدن – آرنولد توین بی
–شاهنشاهی ساسانیان ، سیاست ، فرهنگ و تمدن ایران عصر ساسانی – مریم نژاد اکبری مهربان
-
فوق العاده بود.
چقدر قشنگ و خلاصه وار توضیح دادین.
موجز . مختصر . مفید…
لذت بردم.
باز هم در شگفت ایران باستان شدم. -
سلام
مطالبتون عالی بود
ولی ای کاش از منابع داخل متن استفاده کنید
موفق باشید و پایدار-
خواهش می کنم . خوشحالم که خوشتون اومده
برای یک مطلب وبی استفاده از منابع داخل متن قدری مشکله
-
-
salam ali bod
-
خوشحالم که خوشتون اومد
-
-
ممنون بابت مطالب مفیدتون، و اینکه اطلاعاتی درست از تاریخ در اختیار مخاطب می گذارید.
متأسفانه به دلیل تاثیر های رسانه ای غرب، این چیز ها تقریبا رو به فراموشی است. مخصوصا اشکانیان و سواران سلحشور اشکانی که تا مدت ها در مقابل روم ایستادگی کردند و لقب کابوس رومیان را برای خود جاودانه ساختند. و همواره از کیان ایران زمین در برابر هجوم بیگانه دفاع کردند.