مقدمهی پرونده: زامبی ها دورهمان کردهاند
امروز همه میدانند زامبی چیست. زامبیها در کنار سایر موجودات خیالی و جادویی و علمیتخیلی مثل خونآشامها و گرگینهها و آدمفضاییها، جایگاه خود را در فرهنگ عامهپسند پیدا کردهاند و هر روز محبوبتر میشوند. میشود گفت از شب مردگان زنده به این طرف مدام حالت صعودی داشتهاند.
زامبیها دورهیمان کردهاند. به هر طرف که نگاه کنیم انگار پر شده از زامبی. قبل از این که صحبتم را با شیر و پنیرگویی یک پیرمرد متوهم اشتباه بگیرید بگذارید روشنتان کنم که منظورم خردهفرهنگیست که حول محور زامبی شکل گرفته. مفهومی که شاید اولین بار در فرهنگ عامه با شب مردگان زندهی جرج رومرو عمومیت پیدا کرد(و البته سابقهای بس طولانیتر در کشور هائیتی دارد).
امروز همه میدانند زامبی چیست. زامبیها در کنار سایر موجودات خیالی و جادویی و علمیتخیلی مثل خونآشامها و گرگینهها و آدمفضاییها، جایگاه خود را در فرهنگ عامهپسند پیدا کردهاند و هر روز محبوبتر میشوند. میشود گفت از شب مردگان زنده به این طرف مدام حالت صعودی داشتهاند. اواخر ۸۰ کمی افت میکنند اما افتان و خیزان با ظهور فرنچایز رزیدنت اویل بار دیگر به اوج میروند.
ولی وقتی بحث طرفداری از زامبیها مطرح میشود، خیلی وقتها سوال پیش میآید که طرفدار زامبیها بودن دقیقاً یعنی چه؟ یعنی افرادی که دوست دارند به زامبی تبدیل شوند؟ یا دوست دارند زامبی بکشند؟ دقیقاً سوالی که در مورد گرگینهها یا خونآشامها هم مطرح است. ولی همه میدانیم خونآشام شدن مزایای خودش را دارد. از جمله جذابیتی مرگبار و رژیم غذاییای که زحمت انتخابهای بیشمار و سرسامآور را از سر آدم باز میکند. ولی فایدهی زامبی شدن چیست؟ فایدهی این که جسدی بدبو و درحال مرگ باشیم که تمام عمر کوتاهش را سرگردان کوچه و خیابان است و تهش هم ملاجش را یکی از بازماندگان حادثه شپلخ خیابان میکند؟ چه فایدهای دارد که کسی باشیم که قرار است در عرض دو ماه باکتریهای هوازی تجزیهاش بکنند و بپوسد…
به قول مارگارت اتوود
خونآشامها خوشبختند چون تا ابد میتوانند به این سو و آن سو پرواز کنند و گرگینهها هم خوشبختند چون از آزادی روح حیوانی لذت میبرند. ولی زامبیها خوشبخت نیستند. از موهبت اشرافزادگی برخوردار نیستند. فقط هی به در و دیوار برخورد میکنند. در واقع پدیدهای جمعی هستند. خیلی سریع نیستند. مریض احوال هم که هستند. پس لذت زامبی بودن در چیست؟
از طرفی ما میبینیم که زامبیها به یگانه قهرمان رسانههای قرن بیست و یکم تبدیل میشوند و حتی هزاران نفر با گریم زامبی در راهپیماییهای سالیانهی زامبیها شرکت میکنند. وقتی از مکس بروکس (نویسندهی جنگ جهانی ز) در یک گردهمایی پرسیدند که به نظرش دلیل محبوبیت این راهپیماییها چیست، بروکس پاسخ داد که به نظرش چنین چیزی احمقانه است. او گفت که از زامبیها وحشت دارد و داستانهایش انعکاس این وحشتند و درک نمیکند چطور ممکن است کسانی خود را به شکل زامبی دربیاورند و در خیابان رژه بروند. زامبیها در واقع نوعی بیماریاند و این کار مثل این است که مردم برای هالووین لباس وبا و حصبه و طاعون بپوشند.
حالا این که چرا ما به فیلمها و بازیهای زامبی علاقه داریم و چرا دوست داریم در بازیها و فیلمهای مختلف با ایشان مواجه شویم یک طرف، ولی این که تصمیم گرفتیم زامبیها قهرمانهای ایدهآلمان باشند قدری عجیب است. بسیاری معتقند رژهی زامبیها که امروزه به بخشی جاندار و پرطرفدار از فرهنگ عامه و سنت گردهمایی تبدیل شده، نوعی برونافکنی و منعکس کردن این ترس است و شاید به ترتیبی تراپیطوری تلاشیست برای درونی کردن این ترس، بلکه بهتر با ترسمان مواجه شویم و شاید برطرفش کنیم. فقط کافی است در یکی از این راهپیماییها شرکت کنید و ببینید مردم چه زحمتی برای کاستومهایشان میکشند و چقدر این قضیه را جدی میگیرند. هزاران نفری که دور هم جمع میشوند. نیروی مردمی که شاید یک جورهایی میخواهند بگویند: ما را دست کم نگیرید. ما اگر بخواهیم میتوانیم. میتوانیم کل شهر را قبضه کنیم و همه چیز را مختل کنیم. که شاید قلب آن حکایت «زامبیها استعارههای اجتماعیاند» باشد. هرچند به نظرم اولین زامبیها بیشتر پارودیهای مذهبی هستند. وحشتی که تا همین امروز از مرگ و ناشناختگی آنچه پس از آن میآید با ماست. نکروفوبیایی که به حق داریم و دیگر عضوی از ناخوادآگاه جمعی ماست.
به تازگی بیست سالگی اولین قسمت فرنچایز موفق رزیدنت اویل را گذراندیم و از طرفی هم سریال و کمیک واکینگ دد هر روز در حال همهگیر شدن است. حتی هالیوود هم با این ژانر محبوب آشتی کرده ولی یحتمل هر آغازی یک پایانی هم داشته باشد. یعنی شاید با تمام شدن سریال واکینگ دد بالاخره ستارهی اقبال زامبیها هم رو به اضمحلال و پوسیدن بگذارد. اما هواداران زامبیها دیروز و امروز به وجود نیامدهاند. یعنی تصور نکنید که زامبیها از خاطر ما رخت برمیبندند. درست مثل خونآشامها و گرگینهها و آدمفضاییها، زامبیها آمدهاند که بمانند. هواداری زامبیها بخشی از هستی ما در این جهان شده. بخشی از انگارهای که بشر قرن ۲۱ از جهانی که بازمیشناسد دارد. مثلاً در دههی شصت انگارهی بشر بسیار خوشبینانهتر بود. با خودمان میگفتیم که آینده روشن است و تا ۲۰ سال دیگر مریخ را فتح خواهیم کرد و به سوی ناکجاهای کهکشان رهسپار خواهیم شد. دههی نود که شد انگارهی ما تبدیل شد به جهان مجازی ماتریکسی و سایبرپانکی و کورپوریشنهایی که آزادیمان را قبضه کردهاند و دیگر رویای سفر به کرانههای باکره را فراموش کردیم. و حالا انگارهیمان بیشتر معطوف به انقراض عنقریب نسل بشر است. انگار نفسمان را حبس کردهایم که رخ بدهد. شاید ندانیم کی و کجا و به چه ترتیب رقم میخورد. ولی تا مغز استخوان حسش میکنیم. پایانی که نزدیک است.
-
سلام ای بابا مدیر سایت چرا اون سایت دیگه رو نوشتن نظرات رو بستی؟!
-
سلام من کسی هستم که به اخرالزمان بدست زامبی ها اعتقاد دارم حتی یه حدیثی هست که امام زمان میفرماید مرگ سفید حتما برید سرچ کنید این حدیث و نظریه علمیشو خودم نتونستم پیدا کنم برید پیدا کنید لطفا
-
-
آقا تورو خدا نوشتن نظرات اون سایت رو باز کنید🙏🙏
-
البته این رو هم باید اضافه کنم که سرعت انتشارش در حد متوسطه و بیشتر از طریق خون آلوده متنقل میشه تا گاز گرفتن . چون همه جا رو خون فرا میگیره . چون شخصی که ویروس رو داره خیلی کند راه میره و توان دویدن رو نداره . ولی باید خیلی مواضب باشید