بدترین جلدهای کتاب‌های فانتزی

11
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

یران)، هر سال تعداد زیادی کتاب فقط در ژانرها (یعنی فانتزی، علمی تخیلی، وحشت و…) نوشته میشود و باتوجه به این که بسیاری از این کتاب‌ها ارزش ادبی ندارند، باید نویسندگان و ناشرانشان به جان طراح‌ها بیفتند که با تحویل یک جلد خوب به فروششان کمک شود تا یک پول بخور و نمیری دربیاورند، چیزی که البته من از آن مطمئن نیستم.

نوشتن یک داستان ژانری از سخت‌ترین کارهاست. این که دنیایی درست کنی که قوانینش متفاوتند، خیلی راحت می‌تواند تبدیل به یک شوخی خنده دار بشود. در نظر داشته باشید که در کشورهای دیگر (برخلاف ایران)، هر سال تعداد زیادی کتاب فقط در  ژانرها (یعنی فانتزی، علمی تخیلی، وحشت و…) نوشته میشود  و باتوجه به این که بسیاری از این کتاب‌ها ارزش ادبی ندارند، باید نویسندگان و ناشرانشان به جان طراح‌ها بیفتند که  با تحویل یک جلد خوب به فروششان کمک شود تا یک پول بخور و نمیری دربیاورند، چیزی که البته من از آن مطمئن نیستم. اگر با ما همراه بشوید متوجه خواهید شد که خیلی مواقع همان گرافیست‌ها که قرار بوده ناجی باشند هم به عامل اصلی شکست کتاب‌ها بدل می‌شوند.

با هم شروع می کنیم و پانزده جلد افتضاح داستان‌های گمانه‌زن از «ابتدای خلقت به انتخاب خودمان» را مرور می‌کنیم. من اگر جای شما بودم این نمایشگاه بی‌بدیل هنر و خلاقیت را هرگز از دست نمی‌دادم.

 

پانزده

15_thumb

البته کسی تو این شکی نداره که اعتماد به نفس چیز خوبیه. ولی خب چقد اعتماد به نفس آخه؟! اون خنده‌ی موذیانه‌ی نویسنده وسط اون خزعبلاتی که از کادر رد می‌شن، چه معنایی داره؟ خیلی جالبه که  این موجودات اساسا در روند داستان نقشی هم ندارن. تمام علتی که این جلد به همین رتبه بسنده کرده اینه که صرفا از قیافه‌ی این آقای محترم خوشمون اومده 

چهارده

14_thumb

اسم کتاب نشانه‌ی تک شاخه. بعد اون جلد رو می‌بینی که یکی تو مایه‌های جمشید هاشم پور ورداشته سر بریده‌ی یک تک شاخ وحشت‌زده رو به عنوان نشانه دستش گرفته. بعد خیلی اتفاقی متوجه این قضیه‌ی علمی شده که سر تک شاخ سپر خوبیه و حتی می‌تونیم از شاخ اون جانور مفلوک به عنوان یه وسیله‌ی دفاعی خیلی موثر استفاده کنیم. نکته‌ی جالب اینجاست که اون موجودات سیاه و ظاهرا بدوی هم از حماقت این مرد شگفت‌زده شدن. حتی به طور واضح اون سمت راستی تحمل دیدن این همه حماقت رو نداره.

سیزده

13_thumb

قبول دارم که در حق این یکی ظلم کردم. کوتوله‌های سبزپوشی که یه زوج جوون رو محاصره کردن، خب چیه مگه؟ اهان! و اینا بازوبند نازی هم دارن. باز که چی اصلا؟ خیلی هم ایده‌ی خوبیه. فقط خیلی دوست دارم که تصور کنم وقتی اون زوج توسط این موجودات مثلا شرور شکنجه می‌شن، چجوری باید جلوی خنده‌شون رو بگیرن؟ خصوصا وقتی نگاشون به اون کفش‌های قشنگ و دامن ستاره‌ای می‌افته.

دوازده

12_thumb

این یکی واقعا عالیه. اصلا هیچ عیبی نداره. یه عده جوونن که بعد از ورزش صبحگاهی تو پارک محلشون، مشغول یه جور کار فرهنگی درخشان شدن که حتی اژدها رو هم مجذوب خودش کرده. اصلا این روشی که اژدها گردنش رو به سمت اونها چرخونده منو دیوانه کرده.

یازده

11_thumb

بله این تصویر نشون میده برخلاف خالی‌بندی‌های توی علاءالدین، با توجه به ژست بدن مسافران، قالیچه‌ی پرنده اصلا وسیله‌ی مطمئنی محسوب نمیشه. در ضمن قوانین تعادل و اصول پرسپکتیو هم چیزای مزخرفی بیش نیستن!

ده

10_thumb

همه چیز این جلد کاملا طبیعیه. فقط یه سوال: دوست دارم از شما بپرسم که اون کوتوله و اون خرس نازنین با اون ژست بی‌تفاوت و آرومشون دقیقا به کجا تکیه دادن؟

نه

9_thumb

خب شاید تاثیر افراطی فیلم نگاه کردن باشه ولی به هر حال اون موجود نازنینی که دو تا سر داره و یه چشم، اصلا واسه من ترسناک نیست. خصوصا به خاطر این نکته که دو تا سر داره و فقط یه چشم. تعجبم از اینه که اون کمربند دقیقا دور چی پیچ خورده؟

هشت

8_thumb

تا به حال هیچ موجودی تا این حد انسان‌ها رو تحقیر نکرده بود. اساسا تک‌شاخ‌ها موقع صبحانه خوردن هم اینقدر ریلکس نیستن که موقع مبارزه با این مرد عضلانی.

هفت

7_thumb

عالیه . کاملا دیالوگ های این صحنه  به آدم منتقل می‌شه:

– خب نظرت در مورد ایستگاه فضاییمون چیه؟

– خیلی عالیه. فقط اون جیه؟

– کدوم ؟

– همونی که سه تا چشم داره و خیلی گنده‌اس

– من که چیزی نمی‌بینم. کجا بودیم؟ واقعا عالی نیست این ایستگاه فضایی ما؟

شش

6_thumb

تصویر عجیبیه. در واقع میشه گفت که مثل لبخند ژوکونده می‌مونه. یعنی وقتی نگاش می‌کنی مدام دو دلی. فقط این بار نمی‌دونی که باید بخندی یا که بترسی. به نظر من اون سفینه‌ی سقوط کرده هم به خاطر این که خلبان نتونسته جلوی خنده‌اش رو بگیره و دچار سانحه شده. البته رد نمی‌کنم که شایدم اون پایه های جالباسی که پنجه‌های موجود شتر گاو پلنگمون هستن، کار دستش داده باشن.

پنج

5_thumb

واقعا طرح بدیعیست. فرستادن یه بیلاخ گنده به فضا. کم‌ترین هزینه و بیشترین ایجاد رعب و وحشت بین دشمن‌های فضاییمون.

چهار

4_thumb

اه نه. +18 ست. برید کنار. آقا گلادیاتورمون از دست‌به‌آب‌ زده بیرون تا ببینه این غول پر سر و صدا چیه. تصویر عالیه. خصوصا که بیرون کلیزیوم وایساده و اینکه چرخ‌های فرود هم باز شدن. شاید این یه تصویر عادی از صحنه‌ی فرود ژولیوس سزار باشه. در هر صورت من که میگم با آفتابه به جای شمشیر تداعی بهتری می‌تونست داشته باشه.

سه

3_thumb

این یکی مطمئنا یه کتاب بی‌همتاست. از اسم کتاب متوجه میشیم که اون موجود وسط یه جور کرم عجیب غریبه. باقیش هم که راحته: دو تا گچِ تخته سیاه با هم قهر کردن. احتمالا هم تو فضا باشن (چون زمین تو چیزِ اون کرمه زندانی شده).

دو

2_thumb

بدون شک سر انتخاب این سه تای آخر و چینششون خیلی عذاب کشیدم. بی‌همتاست این اثر. اون موجودات خارق‌العاده و اون اسب حوله یه دوشی که مشغول شطرنجه. فقط اون خنده یه ذره غیر قابل درکه. پس خیلی فکر کردم و بعد فهمیدم چون احتمالا اون اسب تک شاخ لعنتی نمی‌تونه حتی یه مهره رو هم با  سم‌های بزرگش توی اون شلوغی وسط صفحه  حرکت بده، رسما به عنوان رقیب باید بهش بخندی. عالی بود این ایده اقا. مرسی.

یک – بدترین

1_thumb

خب اقلا این اثر بدون شرحه. یعنی اگه بخوایم شرح بدیم هم احتمالا با  {هیل‌تر}  بلاگمون روبرو میشیم. عالی! بدون شک بهترین.  فقط تصور صدای حرف زدنش منو عذاب میده آخه.

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات
  1. سعید

    عالی بود

    1. م.ر ایدرم

      خواهش می کنم . خوشحالم خوشتون اومد

  2. سارا

    خیلی خندیدم عالی بود.

    1. م.ر ایدرم

      😀

  3. Lord Zillax

    به نام یزدان بخشاینده بخشایشگر
    درود بر شما!
    مورد هشت و چهار خیلی باحال بودند!

    1. م.ر ایدرم

      خواهش می کنم . خوشحالم خوشتون اومد

  4. مجتبی تاریخانی

    مطلب بسیار جالبی بود. خیلی خیلی ممنون
    البته چند نکته به نظرم رسید: یکی در مورد کتاب شماره 15 که عکس اون آقای محترم (که نویسنده اون کتاب هم نیست)، عکس آقای jim baen هستش یک ناشر و ویراستار تقریباً معروف ژانر گمانه زن هستش. اسم کتاب هم بهترین های دنیای جیم باین هستش. دنیای جیم باین یا Jim Baen Universe در واقع نام یک مجله علمی تخیلی هستش که موسس اش آقای باین بود البته ایشون بعد از دیدن اولین شماره این مجله از دنیا رفتند (در سال 2006-البته به علت دیدن مجله از دنیا نرفته علت مرگ طبیعی بوده)اون کتاب هم بهترین داستان های همون مجله است که ظاهراً برای احترام به آقای جیم باین، عکسش رو وسط اون اِلِمان های داستان های عامه پسند گذاشتند. سردبیر مجله هم آقای اریک فلینت بوده نویسنده و ویراستار داستان های علمی تخیلی.
    یه نکته دیگه هم اینکه یه نویسنده تونسته با افتخار دو تا جلد تو لیست افتخارات طراحی جلد، داشته باشه و اون آقای راجر زلازنی بوده با جلد های پر افتخارِ کتاب های 14 و 2 ( که این جلد شماره 2 واقعاً فاجعه است دردناکه!)

    1. م.ر ایدرم

      خواهش می‌کنم
      ممنون بابت نکته سنجی و تشکر که کم دقتی من رو گوشزد کردید 😉

  5. ی

    واقعا برای اون پارگراف اولتون و طرز تفکرتون درباره ژانر فانتزی متاااسفم. شما همونایی نیستید که ی کتاب بیشتر دستشون نگرفتن؟ نه؟ چون واقعا خوب اداشون دراوردید بهتر از خودشوت حتی. تاحالا اصن فانتزی خوندید؟ یا مثلا اسم کتاب عطش مبارزه و هری پاتر(هری پاتر به این معروفی) به گوشتون خورده؟ فکر نمیکنم…

    1. ارس یزدان‌پناه

      خورده آقا خورده … اینقدر جوش نزن … متنو بخون کامل … به ارزش‌هات توهینی نشده … اصن اگه شده باشه هم بخون ببین چرا شده … چرا سریع غیرتی می‌شی؟ …

      الان در این لحظه که ما زندگی می‌کنیم، رمان فانتزی رو گونی‌گونی دارن چاپ می‌کنن. بدیهیه که هشتاد درصدش افتضاح باشه. قرار نیست چون فانتزیه دیگه حتما بی‌نظیر باشه. آره البته یه سری عنوانای باحال و خیلی خوبم درمیاد ولی عمده‌ش شته. هیچ اشکالی هم نداره. منم در سیزده‌سالگی هری‌پاتر خوندم و بعد از اون عمدتا دارم فانتزی و علمی‌تخیلی می‌خونم و ژانرای موردعلاقه‌م‌ان. ولی خب باید قبول کرد دیگه. هر چقدر که فانتزی خوب، خفنه و حال می‌ده خوندنش؛ فانتزی بد هم زیاده که خب طبیعتا اگه پیگیرش نباشی به دستت نمی‌رسه چون معمولا اون عنوانایی که شاخ بودن یا خوب فروختن می‌رسن به دست من و شما. ها؟

      بعد یه چیز دیگه. ارزش ادبی داشتن یا نداشتن فحش نیست ها. هانگر گیمز ارزش ادبی‌ خاصی نداره. ولی می‌شه بخونیش و باهاش حال کنی و بهت خوش بگذره و دوستش داشته باشی. من خودم همچنان دلتورا دوست دارم. ارزش ادبی‌ای هم نداره ولی حال می‌ده خوشم میاد. کلا اینطوری به نظرم خیلی ضایع‌س که تمامیت شما، با نظر هر کسی در مورد هر چیزی به خطر میفته. اگه با یه قصه‌ای حال می‌کنی، خب حال کن. حتما همه هم باید موافق باشن که «ارزش ادبی» داره. وات د فاک ایز ارزش ادبی اصلا؟ که شما باهاش بهت توهین شده؟‌

  6. ناشناس

    تمام جلد هایی که نشون دادی میدونی مال کی هس?
    وقتی هنوز من و تو به دنیا نیومده بودیم.
    الان برو جلد کتاب های فانتزی این دو سه سال رو ببین بعد بیا نظر بده

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • ماورا: سلسله جنایت‌های بین کهکشانی

    نویسنده: م.ر. ایدرم
  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن
  • مجله سفید ۲: ارتش اشباح

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی