8 بلا و نعمتی که تکنولوژی ارمغان مغزهایمان کرده
آیا تکنولوژی ما را تغییر داده؟ اندیشهی ما، احساسات ما و رویاهای ما چه فرقی با نیاکانمان دارند؟
آیا تکنولوژی ما را تغییر داده؟ اندیشهی ما، احساسات ما و رویاهای ما چه فرقی با نیاکانمان دارند؟
آیا این حجم وسیع اطلاعات پخش شده در وب و فناوریهای پویای دیگر اثری بر تجربههای زیستی ما گذاشتهاند؟
پاسخ به این سوالات سخت است، خصوصاً وقتی بیاندیشیم که آیا این دگرگونی حافظهی ما، تمرکز ما و حتی خوابیدن ما به نفعمان بوده یا خیر؟
به باور عدهای همهی این دنیای فنزدهی پیرامونمان به ما یادداده که ذهنمنان را بهتر سازماندهی کنیم و حتی عمیقتر بیاندیشم. از طرفی عدهای دیگر معتقدند که ما نامتمرکز شدهایم و وقتی دستتنها و بدون یاورهای فنآورانهمان باشیم، ناخلاق و بیصبر میشویم.
مطالعات بسیار بر روی تاثیر فناوریهای نوپا بر عملکرد مغز ما انجام شده تا هر روز گامی دیگر به درک پاسخ پرسشهایمان در این رابطه نزدیکتر شویم. با ما باشید تا فهرستی از بهبودها یا کمبودهای متاخر مغزمان بر اساس یافتههای نوین را رصد کنیم.
یک) رویاهایمان رنگی شدهاند
شاید جالب باشد که بدانید نسل سالخوردهای که در کنار تلویزیونهای سیاه و سفید بزرگ شدهاند، تقریباً همیشه رویاهای سیاه و سفید میبینند. از طرفی نسل امروزیتر که در عصر تکنولوژی رشد یافتهاند، اکثراً در خوابهایشان رویاهای رنگی میبینند.
این یافتهها در سال 2008 توسط دانشگاه «داندی» اسکاتلند مورد اشاره قرار گرفت و حتی در مطالعات بعدی «انجمن روانشناسی آمریکا» بار دیگر تایید شد.
دو) ما دچار ترس از دست دادنیم
سندرم FOMO یا ترسِ ازدستدادن به دیدهی «نیویورک تایمز» تعریفی این چنین دارد: «ترکیبی از دلواپسی، بیکفایتی و بیشحساسی است که هنگام مطالعهی سرسری شبکههای اجتماعی میتواند عود کند»
نسلهای قبل از فیسبوک و اینستاگرام، آخر هفتههای آرامتری داشتند. گپ دلنشین با خانواده، خواندن کتاب یا چیزهای دیگر از این قبیل موجب غم یا عذاب وجدان نمیشدند. اما نسل امروز به سبب وابستگی به شبکههای اجتماعی احساسات مرکبی دارد. خرواری از عکسهای و ویدئوهای دوستانتان که هر کدام مشغول یک تفریح متفاوت هستند، تعریف سردرگمی از سرگرمی را به ما باورانده. صدایی دائم در ذهنمان تکرار میشود که «نکنه که باید یه کار دیگه انجام بدم؟»
ما قضاوت خودمان دربارهی خوشی را از دست دادهایم و گمگشتهتر از همیشه مشغول رصد لذتهای دوستانمانیم. در پژوهشی در همین راستا ثابت شده که نگاه کردن به عکسهای اینستاگرام یا پینترست دیگران از غذاهایی که میخورند، طعم غذایی که در حال خوردنش هستید را عوض میکند.
سه) و سندرم توهم لرزش موبایل
ما نسبت به گوشی های همراهمان زیادی حساس شدهایم. در این حد که وقتی نمیلرزند هم لرزششان را احساس میکنیم. مطالعهی نشریهی «رایانه و رفتارهای انسانی» در سال 2012 نشان داد که 89 درصد از جامعه ی 290 نفری مورد مطالعه، توهم لرش را گزارش کردهاند. این توهم که حداقل هفتهای یکی دو مرتبه گریبانگیرمان میشود در مطالعهی دیگری که بر روی کارکنان بیمارستان انجام شد هم تایید شده.
به باور بعضی از محققین مغز ما در تفسیر چیزهایی مثل احساس خارش دچار لغزش میشود و توهم لرزیدن گوشی همراهمان را القا میکند. یعنی چیزی در مغز ما هست که عامل به کار افتادنش نسبت به همین چندسال پیش متفاوت شده.
با این که این سندرم موجب آزار کسی نشده و به عنوان یک مشکل روان شناسی مورد اشاره نیست ولی همچنان عجیب بودن این قضیه کتماننکردنی و کنجکاوی برانگیز است.
چهار) ما نمی توانیم بخوابیم
ما موجودات فن آوریپرست! وقتی خمار خواب میشویم هم لپتابهای درخشانمان را کنار تخت داریم. یا وبگردی میکنیم، یا آخرین اپیزود سریال موردعلاقهمان در حال پخش است و شاید در بهترین حالت یک کتاب الکترونیکی بخوانیم. اما باید دانست که تمام این لذتهای آخر شبی الگوی خواب ما را به هم میریزند.
دانشمندان بر این باورند که احتمالاً نور صفحههای درخشان لپتابها، تبلتها و گوشیهای هوشمندمان، نورسنج درونیمان را گمراه میسازد و برنامهی طبیعی هورمونهای مسببِ خوابمان را قطع میکند. خیره شدن به نورهای مصنوعیِ اینچنینی مغزمان را به این باور میرساند که هنوز روز است و بر ساعت درونی بدنمان موثر میشود. علی الخصوص نور آبی این صفحهها موجب حساسیت چشمهای ما میشود و در نهایت فرآیند خوابمان را مشکل تر میکند. تمام موارد اشارهشده برای کسانی که قبلاً به نحوی با بی خوابی درگیر بودهاند، عواقب پر رنگتری هم خواهد داشت.
پنج) نه حافظه و نه تمرکز ما تعریفی ندارد
در گذشتهی دور دور دور، یادگیری با تکرار یک امتیاز محسوب میشد. در واقع انتظار میرفت که فراگیران بتوانند سراسر یک کتاب را از بر بخوانند. ولی در دنیای «گوگلشادی» که ما درش زیست میکنیم، هر مقدار اطلاعاتی که بخواهیم با اشارهی انگشتی پیدا میشود و قرار نیست که کسی مزاحم پاراگرافهای خاکگرفتهی کتابها شود. چرا پایتخت موزامبیک را حفظ کنیم وقتی که فقط کافی است مودب و آرام از «سیری» بپرسیم.
در سال 2007 مطالعهی جامعی بر روی نمونهای 3000 نفره از مردم انجام شد که نشان داد پاسخدهندههای جوانتر اطلاعات شخصیای از قبیل تاریخ تولد نزدیکان و حتی شمارهی تلفن همراه خودشان را کمتر به یاد دارند. مطالعات مشابه دیگری ضعف پیشروندهای در تواناییهای سادهی ریاضی را نشان میدهند و به مردمی اشاره میکنند که بدون کمک GPS در خیابانهای شهرهای خودشان گم میشوند.
علاوه بر این مشاهده شده که شبکههای اجتماعی و اینترنت دورههای تمرکز ما را کاستهاند و ساکنین دنیای دیجیتال مهارت مطالعه در بازههای طولانیتر را از دست دادهاند و از بین خطوط اکثر نوشتهها سرسری گذر میکنند. این مشکلات قطعاً بر روی نسل جوانِ در حال رشد تاثیر خواهد گذاشت و مانع توسعهی توانایی تمرکزشان خواهد شد.
شش) تواناییهای بصری ما بهتر شدهاند
مطالعهای در سال 2013 میلادی نشان داده که بازیهایی تیراندازی اول شخص همچون «Halo» یا «ندای وظیفه» موجب ترقی توانایی تصمیمگیری و توانایهایی بصری بازیکنندگان میشود. این بازیهای جذاب بازیکنندگان را در دنیایی غوطهور میکنند که برای تصمیمگیری بر اساس محرکهای بصری پاداش خواهند گرفت. پس تواناییهایی چون تمرکز دید فضایی بهبود مییابند و قدرت تجزیهی جزئیات دنیای پیرامون رشد پیدا میکنند. حتی نشان داده شده که کسانی که مرتب مشغول بازیهای کامپیوتری میشوند در محیطهای تاریک برای تشخیص تمایز کنتراست اشیا تواناتر هستند.
علاوه بر موارد قبلی، پذیرفته شده که انجام بازیهای استراتژی باعث تقویت بخش «انعطاف پذیری شناختی» مغز میشود تا افراد راحتتر بتوانند بین وظایفشان جا به جا شوند تا برای کارهای چند وظیفهای (مولتیتسک) قابلتر باشند.
هفت) و توانایی کنترل هیجان ما کاهش یافته
متاسفانه همان تحقیقاتی که در مورد قبلی اشاره شد، نشان داد که بازیکنندگان بازیهایی چون Halo برای برای مهار هیجانات ناگهانی یا رفتارهای خشونتآمیز ناتوان ترند. تحقیقات نشان دادهاند که تحریک بازیکنندگان برای تصمیم گیری سریع در شرایط خشونت بار موجب شده آنها در زندگی روزمرهی خودشان هم تصمیماتی خشن و سریع را به صورت ناگهانی و فکر نشده انتخاب کنند.
مطالعات دیگر ارتباطاتی بین بازیهای خشونت آمیز و محتواهای رسانهای دیگر که درگیر خشونتند با مشکلاتی از قبیل کمبود تمرکز و رفتارهای تهاجمی نشان میدهند.
هشت) ما بیشتر از همیشه خلق میکنیم
این مقاله را با یک نکتهی مسرتبخش دیگر پایان میبریم. و آن هم این حقیقت که در دنیای امروز توانایی ارتباط با رسانههای خلاق چه برای افراد هنرمند و چه افراد غیر هنرمند رشد یافته. شناخت مازادی که برای نسل جدید بوجود آمده احتمالاً ناشی از ساعتهایی باشد که در اینترنت وقف چیزهای مورد علاقهی خودشان میکنند. متن، ویدئو و تصاویر در کنار هم عینیتی واحد مییابند که هرگز توسط تلویزیون قابل دسترسی نبود. همواره قدرتهای نهان مغز ما در حال پیگیری چیزهای مورد علاقهمان و اهداف و لذتهای دیگر بسیج شده و رسانههای اجتماعی هم بصورت ناخودآگاه فرهنگ بهاشتراکگذاری را اشاعه میدهند. پس نتیجه میشود که انسانهای امروزی بیشتر از همیشه درگیر حس آفرینش و اشتراک چیزهایی باشند که محصول خوشان است. آلبوم های فلیکر ما، مقالههای ویکیپدیای ما و وبلاگهای بی شمار همگی موید این مسالهاند.
ما بیشتر از قبل به سراغ کارهایی میرویم که دوستشان داریم، فقط به این دلیل که جالب هستند و به نظر کارهای درستی میآیند آنها را برای باقی دنیا به اشتراک میگذاریم.
منبع +
-
دقیقا همینطوره . مورد 5 رو من عینا تجربه کردم . ممنون
-
خواهش می کنم . خوشحالم خوشتون اومد
-